
سلام دوستای گلم امیدوارم هرجا که هستین شاد باشین و از داستان های من هم خوشتون بیاد.
از زبان آدرین:صبح از خواب بیدار شدم دیدم مرینت هنوز خوابیده بود.دلم نیومد بیدارش کنم.رفتم صبحونه درست کردم.میز رو آماده کردم.دوباره رفتم بالا دیدم مرینت هنوز خوابه.گفتم عشقم بیدار شو.دیدم بیدار نشد گفتم بانوی من بیدار شو.دیدم بیدار نشد.با داد گفتم بیدار شو دیگه.باز دیدم بیدار نشد.یهو از پنجره یکی گفت عجب بانوی خواب آلویی داری.پنجره رو نگاه کردم دیدم فلورانسه.بهش سلام کردم اونم سلام کرد.گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟گفت حوصله ام سر رفته بود یک سر اومدم اینجا.گفتم حالا که اینجایی میتونی بیدارش کنی؟گفت البته که میتونم با شناختی که از مرینت تا الان پیدا کردم به راحتی میتونم بیدارش کنم.گفتم پس سعیت رو بکن.
دیدم فلورانس رفت دم گوش مرینت یک چیزی گفت.یهو مرینت پرید بالا اومد رو سر من.بعد یقم رو گرفت و گفت غلط میکنی.دیدم فلورانس اونور داره میمیره از خنده.به مرینت گفتم من کاری نکردم که.فلورانس به این چی گفتی؟گفت هیچی فقط گفتم برات کارت عروسی کاگامی و آدرین اومده.من گفتم چی این تمام فنی بود که زدی؟گفت آره.بعد مرینت با عصبانیت بلند شد و گفت واقعا که این چه شوخی بود بعد رفت پایین.به فلورانس گفتم دیدی چیکار کردی.فلورانس گفت من کاری نکردم خودت گفتی بیدارش کن منم از تجربه و هوشم استفاده کردم و بیدارش کردم.بعد دیدم فلورانس پرید پایین و گفت بابای من میرم پاریس.
منم رفتم پایین مرینت از دستشویی اومد بیرون و هنوز عصبانی بود گفتم بانوی من هنوزم عصبانی هستی من که کاری نکردم تازه میخواستم تو رو از خواب بیدار کنم که بیدار نمیشدی.مرینت گفت میتونستی بهتر منو بیدار کنی.من گفتم از هر روشی که تو فکر کنی رفتنم بهت گفتم عزیزم عشقم بانوی من بیدار نشدی.مرینت گفت باشه ولی دیگه از اینکار ها با من نکن.من گفتم باشه و نشستم صبحونم رو خوردم.بعدش گفتم ولی عجب حرکتی کردی ها.اون گفت پس عجب حرکتی کردم آره.صبر کن بهت نشون میدم.من گفتم عه بانوی من.مرینت گفت یک بانوی منی بهت نشون بدم که اون سرش ناپیدا.
از زبان مرینت:راستی حواسم نبود تیکی کجاست.آدرین گفت وای راست میگی پلگ کو.رفتیم دنبالشون گشتیم.بعد رفتیم تو اتاق و دیدیم که کنار هم و تو بغل هم خوابیدم.خیلی بامزه و کیوت شده بودن.گفتم ولشون کن بزار بخوابن.آدرین گفت قبوله ولی میشه دست از تنبیه کردن من برداری.من گفتم نه نمیشه.آدرین گفت حالا تنبیهت چیه.من گفتم به مدت یک هفته شبا کنار هم نمیخوابیم.آدرین گفت چی نه بانوی من این اصلا منصفانه نیست.دلم شبا میگیره نمیتونم بدون تو شبا بخوابم.من گفتم ولی من میتونم.
به آدرین گفتم حالا ناراحت نباش شاید اگه پسر خوبی بودی تنبیهت نکنم.آدرین با خوشحالی گفت ممنونم بانوی من.من گفتم اگه پسر خوبی باشی.آدرین گفت بله بانوی من.گفتم حالا چیکار کنیم؟آدرین گفت چطوره بریم بیرون و بگردیم.خواستیم بریم بیرون و بگردیم که یهو دیدیم بانیکس اومده.بانیکس گفت کفشدوزک گربه به کمکتون احتیاج دارم.ما گفتیم چه کمکی؟بانیکس گفت گربه سیاه آینده شرور شده اون کفشدوزک آینده رو هم کشته شماها باید اون رو شکست بدین.ماهم گفتیم باشه و تبدیل شدیم.رفتیم به آینده.دیدیم نیویورک نابود شده.بانیکس گفت امیدوارم موفق بشین.گربه گفت این اولین بارمه که این اتفاق برام میفته.من گفتم البته من دومین بارمه.یکبار دیگه تو شرور شده بودی اومدم نجاتت دادم.یهو دیدیم یک گربه سفید رو یک پشت بوم نشسته.گفتیم گربه سیاه آینده؟اون پشت سرش رو نگاه کرد و به ما گفت به به جوونی های خودم و کفشدوزک.شما هم اودین جلوی منو بگیرین ولی من هر دوتون رو میکشم.اون به ما حمله کرد.خیلی قوی بود.
ما هم به اون حمله کردیم.یهو دیدم یک دکمه رو روی چوب دستیش فشار داد و سر و ته اون دو تا چاقو در اومد.واقعا میخواست ما رو بکشهاز لاکی چارمم استفاده کردم وشکستش دادیم و همه چیز رو درست کردیم.نیویورک درست شد و کفشدوزک آینده زنده شد.از ما تشکر کرد.کفشدورک آینده اومد دم گوشم و به من گفت مواظب دوستت باش چون اگه ناراحتش کنی از بهترین یارت به بدترین دشمنت تبدیل میشه و تبدیل به کاآگاه میشه.من تو این حرفش مونده بودم یعنی منظورش کی بود.مطمئنم گربه سیاه نبود.
ما از بانیکس خداحافظی کردیم و برگشتیم.گفتم واقعا خسته شدم.به گربه سیاه راجب حرف کفشدوزک آینده گفتم.اون گفت من نمیدونم داره درباره کی حرف میزنه ولی اون من نیستم.من گفتم خوب من میرم بخوابم.آدرین گفت منم همینطور.بانوی من هنوز از تنبیه در نیومدم.من گفتم البته که نه.آدرین ناراحت شد و رفت تو اتاقش منم رفتم تو اتاقم ولی نمیتونستم بخوابم اونم بدون آدرین.از زبان آدرین:واقعا خوابیدن بدون بانوم برام سخت بود.داشتم به این چیزا فکر میکردم که یهو.....
از زبان مرینت:از اتاق رفتم بیرون.در اتاق آدرین رو باز کردم.آدرین تعجب کرده بود اما ناراحت بود و روش رو اونور کرد.من گفتم با من قهر کردی.اون گفت آره.من گفتم منو بگو که اومدم بگم تنبیهت کنسل شده ولی انگار تو تنبیهت رو دویت داره پس منم میرم.آدرین بعد از این حرفم با خوشحالی سزش رو برگردوند دید من دارم میرم.گفت بانوی من صبر کن.من گفتم عمرا.یهو دیدم ا پشت منو بغل کرده.بعد گفت ببخشید دیگه.باهات قهر نمیکنم باشه.منم گفتم باشه.بعد رفتیم تو اتاق بزرگه.من سریع دراز کشیدم.آدرین هم اومد و منو از پشت گرفت و کشد سمت خودش.واقعا سرخ شده بودم.آدرین گفت لطفا دیگه نه از من جداشو و نه از من دور شو.من گفتم تو هم همینطور و کنار هم خوابیدیم.
چند ساعت بعد از زبان مرینت:بیدار شدم و دیدم آدرین هنوز خوابه.با خودم گفتم حالا باید تلافی امروز صبح رو سرش در بیارم.دم گوشش گفتم مرینت مرده و من کشتمش.دیدم آدرین پرید بغلم.یقم رو گرفت و گفت چرا کشتیش.یهو دید یقه منو گرفته.گفت ببخشید لانوی من ولی این چه کاری بود.من گفتم این تلافی امروز صبحه.آدرین گفت بانوی من این منصفانه تو هم منو تنبیه کردی هم تلافی کردی پس منم باید تو رو تنبیه کنم.من گفتم قبوله.آدرین گفت تنبیهت اینه که امشب با من و تو بغل من فیلم ترسناک ببینی.من گفتم وای نه من از فیلم ترسناک خوشم نمیاد.شب شد و وقت تنبیه.از زبان آدرین:گفتم مرینت.مرینت گفت ب....ب....بله آدر.....ین.من گفتم وقت نگاه کردن فیلم ترسناکه.رفتیم تو اون اتاق دو نفره چون اونجا تلویزیون داشت.من فیلم ترسناک گذاشتم و هر دوتامون رو تخت نشستیم.مریت بغل من بود.کل صحنه های ترسناک پتو رو مینداخت رو کلش.دفعه بعدی من محکم بغلش کردم.مرینت شده بود گوجه.بعد از فیلم گرفتیم کنار هم خوابیدین.......
و تمام.امیدوارم خوشتون اومده باشه.عاشقتونم🌷🌷🌷🌷🌷حتما نظر بدین لطفا و گرنه من میشم این🥀🥀🥀🥀🥀
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی گلم
عالی بوددددد 🤩🤩🥰
بهترین تست تستچی نه تقلبی و نه چیزی همش مثل همیشه عالیییییییییییییییییییییییییییییییییبببببببببی
عالیه من دارم از خنده می ترکم
عالی بود پارت بعدی رو بذار
میدونم چقدر سخته چون پنج یا چهار روز طول میکشه
بچه ها قسمت ۱۵ رو هم با قسمت ۱۴ گذاشتم هردو درحال بررسی اند امیدوارم خوشتون بیاد.لطفا همتون نظر بدین و به دوستاتون هم بگین یا اینکه برای من تبلیغ کنین که من ممنونتون میشم که بازدید ها زیادتر بشه.
بچه ها قسمت جدید رو گذاشتم و در حال بررسیه.
خیلییییییییییی خوبه
عالی
فقط کاش کت بلنس رو انقدر زود تموم نمی کردی