
داستان جدیدم ادامه قبلی هست 😍🤩 ❤️💖

جی یون ها دختری زیبا ۱۸ ساله از ۱۳ سالگی به دلایلی مدرسه نرفته و خودش درس خونده(عکس یون ها) تستچی چیز بدی نداره جون من منتشر کن 👆 ...........________________........... زنگ خونه خورد باز هم حتما طلبکار بود دیگه تحمل نداشتم رفتم تا جوابشونو بدم (قریبه& من+ طلبکاران- ) + بله - خانم جی یون ها شمایید 🤨 + بله شما طلبکار هستید؟ یهو همه چی تاریک شد وقتی چشمام را باز کردم دیدم رو زمین دست و پا بسته ام و همه طلبکارا دورم جمع شدن یکی گفت -) میگم اگر نداد اعضا شو بفروشیم-/ نه بابا مگه میخوای قاتل بشیم شکنجه اش میدیم -٫ نه خیر میدیم دست پلیس -/ نمیدونم راه خوبیه + یهو یکی پرید تو گفت من تمام پول شما را میدم به یه شرطی- بگو & این خدمتکار من باشه تا وقتی بگم البته باید خودش راضی باشه + یکی بهم لگد زد و گفت - معتل چی هستی خدا بهت شانس داده که نمیری 😏 + ا. ب.باشه 😔 منو با چشم و دست و پا بسته بغل کرد و گذاشت تو یه ماشین منم چیزی نگفتم چون از این به بعد برده اون بودم وقتی رسیدیم منو بغل کرد و در اورد و گفت
& تو دیگه برده نیستی من با چشم و دست و پا بسته گفتم + ا.اخه من من که باید لطف شما را جبران کنم بعد دست و پا هامو باز کرد و رفت طرف چشمام گفت & تو دخترمی باید می کردم پارچه را بر داشت از تعجب خوشکم زده بود اون بابام بود همونی که ۶ سال پیش رفته بود سفر و به علت فوت شدنش و پیدا نشدن جسدش مامان فوت کرد اشک تو چشام حلقه زد + ب.ا...ب.ایی کجا بودی 😭 & عزیزم گریه نکن همو بغل کردیم و ناهار خوردیم از اتفاقات گفتیم شب شد و خسته بودیم شب بخیر گفتم و خوابیدم صبح بابام منو برد شهربازی بالا چرخ و فلک گفت & عزیزم من... دیگه پول زیادی ندارم راستش تمام پول ها رو برای خرید یه ماشین و خونه کوچیک و پر کردنش با قرض های تو صرف شد خونه هم کوچیکه باید کار کنی و یه خونه جدا بگیری وقتی از چرخ و فلک پایین بیایم باید جدا از من زندگی کنی + ا.اخه بعد این همه سال بعد از اتفاق مامان و تنهایی من میخوایید برم چطوری م.من نمیتونم اگر دوباره مشکلی برام پیش اومد چی & نترس اگر کمک خواستی من هستم نگران نباش چرخ و فلک ایستاد و پیاده شدین در یک چشم بهم زدن بابات رفت و تو دوباره تنها شدی
همجا را گشتی ولی هیچی رفتی تو رستوران پیش سرآشپزان و خدمتکار ها و درخواست کار کرد و با هزار منت و قانون قبول شد روز اول عالی بود ولی بعد از کار دستیار رئیس گفت (#) تو نمیتونی تو خوابگاه بخوابی برو تو یخچال « یخچال رستوران مثل یه اتاق خیلی سرده» برو اونجا وقتی رفتی درو قفل کرد و گفت # اخی دلم سوخت 🥺 همونجا بمون قندیل بزن 😏 + کمک لطفاً هر کاری بگید میکنم اینجا خیلی سرده لطفاً بعد از دو ساعت دیگه تحمل نداشتی یه جا خوابیدی فردا (رئیس@) خانم جی یون ها نمیخوان بیان 😠 اونم از روز دوم فکر کرده ازش تعریف کردم کسیه هه 😒 اصلا اخراجه ( دستیار _) _ ببخشید دستیار رییس در یخچال قفل شده میشه باز کنید وقتی در باز شد دستیار رییس فکر می کرد اون جونشو نجات بده و یخچالو خاموش کنه سریع زنگ زد آمبولانس و به رئیس گفت بعداً همه چیز را میگه بردنش به CCU و احیا کردن و بعد یک ماه از کما درامد و رئیس ماجرا را فهمید و پست اونا رو عوض کرد ۲ سال بعد الان من کلی پول دارم دیگه وقتشه به زندگی معمولی برسم استفا داد و در کلاس نقاشی و پیانو و دنس شرکت کرد
بعد یه سال تمرین رفت و در کمپانی بیگ هیت و جی وای پی و وای جی ادیشن داد و در وای جی و بیگ هیت قبول شد چون بیگ هیت دختر قبول نمیکرد اینو یه فرصت دونست و یه گرل بند ساخت بعد از کلی تمرین گروه گرل بند خورشید عشق روز دبیو :
خب پایان شعر اخر تست لالایی شب شد چشماتو ببند که شب میبینی خواب یک بوی بند لالایی شب شد تا شب اینجاست سهمتو از شب اعضا است عررررر عالی بود 👏👏👏🥳
خب دیگه خداحافظ بچه ها به نتیجه سر بزنید یه چیزی خیلی مهم میخوام بگم 💖🥰
لایک 💓💜 کامنت 🧾 فالو 📌🔖📊
👋👋👋 خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)