سلام سلام این پارت هفتم تقدیم به شما دوست جونا
از زبان آدرین : دیدیم که تینا جلوی در خونه مرینت هست گفتم تو اینجا چیکار می کنی ر.و.ا.ن.ی 😡🤬🤯 گفت چرا منو دو سال پیش ول کردی گفتم چون دوستت نداشتم گفت چرا من چی کم دارم که این دختر داره گفتم با مرینت درست حرف بزن حالا هم از اینجا بروووووو گفت عمرا تا من هستم تو به عشقت نمی رسی یا من یا هیچکس و فرار کرد
به مرینت نگاه کردم دیدم یکم رنگش پریده رفتیم تو خونه ( بچه ها مادر پدر مرینت رفتن به سفر کاری و خونه نیستن ) گفتم حالا چی کار کنیم آدرینا گفت هیچی فقط مراقبت از مرینت مرینت گفت چرا من آدرینا گفت چون تو و آدرین عاشق هم هستین و تینا هم عاشق آدرین پس به آدرین صدمه نمیزنه گفتم من یک پیشنهاد دارم مرینت از مامان بابات اجازه بگیر ما چند وقتی پیشت بمونیم هم تو مارین تنها نیستم هم ما ( قبل توجه که مادر پدر آدرین هم به نیویورک رفتن برای ۲ سال ) مرینت گفت فکر خوبه الان بهشون زنگ میزنم شما هم به مامان بابا تون زنگ بزنین و اجازه بگیریم
از زبان مرینت : رفتم به مامانم زنگ زدم ( علامت مرینت # علامت سابین & ) # سلام مامان خوبی & سلادختر تو خوبی مارین چطوره # اونم خوبه مامان اگه اشکال نداره چند وقتی آدرین و آدرینا خونه ما بمونم که هم ما تنها نباشیم هم اونا & مامانم گفت باشه اشکال نداره راستی منو پدرت احتمالا تا یک سال نتونیم بیایم چون کار هامون خیلی طول می کشه # باشه دلم براتون تنگ میشه خداحافظ & خداحافظ دخترم
رفتم پیش آدرین و گفتم حل شد می تونین بمونیم از شانس خوبمون مامان بابام تا یک سال دیگه نمی تنن بیان آدرین گفت عالیه عزیزم بعد همو بغل کردیم از زبان آدرین: تو زهنم داشتم به این فکر میکردند به مرینت بگم که من کت نوارم یا نه ولی با خودم گفتم آدم نباید چیزی رو از ع.ش.ق.ش مخفی کنه رو کردم بهش گفتم مرینت من باید یه چیزی بهت بگم که فقط بین من و تو باشه فقط و فقط گفت بگو ع.ش.ق.م گفتم من ….
ممنون که خوندین … لطفا کامنت بده که من امید برای نوشتن داشته باشم
ناظر عزیز لطفا منتشرش کن 🌷🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود گلم 👌🌹
پارت بعد رو زودتر بنویس 😗🚶♀️
یه چیزی من یک چالش گذاشتم اگه دوست داشتی میتونی توش شرکت کنی خیلی هم آسونه فقط برو به آخرین تستی که منتشر کردم 😊
باشه حتما