سلام ببخشید دیر شد. بچه ها داستان قلبی از جنس اشک رو حتما بخونید. داره خفن میشه.
جیمین : میدونم خیلی زوده ولی بهش فکر کن.
من همینجور جیمینو نگاه میکردم الان فقط سعی داشتم جلمه ای که گفت رو حضم کنم.
هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی همچین پیشنهادی بهم بشه.
جیمین از اتاق رفت بیرون.
به دیوار زل زده بودم.
چی کار باید میکردم.
سعی کردم خودمو سرگرم بکنم تا یادم بره.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
عالی بود زودتر بزار 😫😭😭😭
مممنون چشم