
سلام پارت دو برای فهمیدن داستان برید پارت های قبل را بخوانید تنکس 😍 😘
رزیتا دیزی راگوی (دختری ناز و زیبا چشمای آبی مهتابی مخمور و موهای بلند قهوهای) جواب نداد، بجایش لبخندی حواله ریموس کرد که باعث شد سرخ شود: بنظر من بهتره بریم بخوابیم.جیمز: اره بریم
صبح روز بعد یک کریسمس مبارک جانانه از طرف دیزی همه را بیدار کرد: کریسمس مبارک 😃😊! و فضای اتاق کوچک خوابگاه لبریز از محبت شد و هر کس هدیه هایش را باز میکرد جز جو که هدیه ای نداشت،در همان لحظه جیمز با بستهی مستطیلی شکلی به سوی جو رفت: کریسمس مبارک جو!- وای مرسی!؟ و جیمز رفت تا ادامه بسته هایش را باز کند، (هی وایسا، لیکوارون و استالین؟ جیمز بالایش چقدر پول دادهای؟؟؟) اتاق ساکت شد،نگاه🤨 جو روی جیمز ساکن ماند، - مهم نیست - نه چرا مهم است بگو- زیاد نداده ام نگران نباش لیلی: تو از کجا میدانی لیکوارون و استالین کتاب مورد علاقه جوزفین است؟ لیلی اسرار داشت که جو را با نام کامل صدا کند: آخر جو یک اسم پسرانه است! - خب... -خب؟ جیمز زمزمه کرد:وقتی که در فلوریش و بلاتز بودیم دیدم چگونه نگاهش میکردی، قیمتش سی چهل گالیون بیشتر نبود.سلین(سلنا) فریاد زد: چهل گالیون! اما جو به سوی جیمز رفت و اورا در آغوش کشید: اوه ممنونم 🥺
(نویسنده: دیدی لیلی خانم، آقا شاید جاهطلب باشه و متکبر ولی خیلی خوش قلبه😏 لیلی:🙄😒 نویسنده:😐😑)سر صبحانه خدا میداند سروکله پروفسور مک گوناگال از کجا پیدا شد که باعث شد چای به گلوی سیریوس بپرد جیمز همان طور که به پشت سیریوس میزد گفت: یا مرلین! پروفسور مک گوناگال، زهرهمون ترکید! مکگونال: ببخشید پاتر، فقط میخواستم بدونم کیا میخوان بیان شهر خفتگان؟ تمام دست های سالن بالا رفت مک گوناگال:اوه که اینطور!
و وقتی جیمز سرش را برگرداند پروفسور مک گوناگال آب شده بود رفته بود زمین - کجا رفت؟ -غیب شد؟ جو گفت خدایا سیریوس چند دفعه دیگه باید بگم که : کسی_اینجا_ نمیتونه_غیب_ بشه!!😐😤
پیتر گفت از کجا..جو: از کجا میدونم؟ میگه شما تاریخچه هاگوارتز رو نخوندین؟ ویلیام: همون که تو میخونی برامون کافیه🥴 لیلی: چرا میخواین برین شهر خفتگان؟ جو:. چون خونوادم اونجان لیلا: چون میخوام اونجارو ببینم سلین و دیزی هم همان دلیل لیلا را داشتند پسر ها خود را به نشنیدن زدند
خب چطور بود خوشتون اومد نظر بدید لطفاً،به تستای دیگمم سر بزنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی عزیزم ادامه بده چرا ندی ❤
ریحانه احدی ۱۱ ساله