
این شما و این پارت جدید🔫😐
فقط جونگ کوک که مات و مبهوت نگام میکرد و دوستش صداش میکرد و حواسش نبود بعد استخر با همون ما*یو حوله دور خودم پیچیدم رفتم اتاقم لباسام رو بپوشم یک تیشرت بنفش گشاد و شلوار لگ مشکیم رو که تا نصف ساق پام بود پوشیدم موهامو با سشوار خشک کردم مثل همیشه لخت شد چتری هامو ریختم جلو موهامو از پشت بالا بستم مثل همیشه خوابم نمیرفت به قول دوستام جغد شبم رفتم آشپزخونه قهوه درست کردن ریختم تو فنجون و زیرش نلبکی گذاشتم و رفتم تو بالکن نشستم و مشغول خوردن قهوم بودم صدای یک پسر اومد دو متر پریدم و جیغ خفه ای کشیدم دوست کوک بود دوست کوک:ای وای ببخشید میسو:ببخشیددد!!! داشتم سکته میکردم دوست کوک:شرمنده میسو: آقای...دوست کوک:کیم تهیونگ هستم(تا الان دوست کوک تهیونگ خودمون بوده) میسو:آقای کیم چرا ای...تهیونگ:راحت باشید تهیونگ صدام کنید میسو:من آقای کیم راحت ترم تهیونگ:هر جور دوس دارید خانم میسو میسو:آقای کیم شما اینجا چیکار میکنید تهیونگ:منم خوابم نمیومد اومدم اینجا که شما رو دیدم و بعد تهیونگ اومد رو یک صندلی دیگه نشست و به رو به رو خیره شد داشتم به ماه نگاه میکردم که گفت تهیونگ:چقدر ماه قشنگه میسو:خو چیکار کنم به من چه تهیونگ:اصلا نمیشه با شما رابطه اجتماعی بر قرار کرد میسو:نه نمیشه و از بالکن اومدم تو خونه و رفتم تو تختم یکم با گوشی ور رفتم و خوابیدم صبح تصمیم گرفتم برم بیرون لباسامو پوشیدم و رفتم نشستم رو صندلی پارک رو به رو داشتم مردمو نگاه میکردم که باز مزاحم اومد پسره:چه خانم خوشگلی احیانا دوست پس*ر نمیخوای میسو:برو اعصابتو ندارم
پسره:ژووووون خوشگل بی اعصاب دوست دارم که دیدم شکمشو گرفت و افتاد زمین به کسی که زده بودش نگاه کردم تهیونگ بود!تهیونگ:یک بار دیگه دور برش پیدات بشه خودتو مرده بدون پسره:تو کی این دختره ای میسو:به تو چه پسره:باشه که اینطور و رفت پریدم بغلش میسو:ممنون تهیونگ فرشته نجاتمی نمیدونستم با این غول خونخوار چیکار کنم تهیونگ:چیشد؟من که تا چند دقیقه پیش آقای کیم بودم ازش آروم جدا شدم و گفتم میسو:ببخشید آقای کیم بعد خندید و گفت شوخی کردم منم دوباره بغلش کردم ازش تشکر کردم گونشو بوسیدم لبخند مستطیلی زد که باعت شد قلبم محکم بکوبه و بخواد از قفسه سینم بزنه بیرون باهاش تا خونه رفتم تو راه ازش پرسیدم میسو:اینجو چیکار میکردی تهیونگ:رفته بودم بیرون بعد که اومدم دیدم دارن مزاحمت ایجاد میکنن اومدم کمکت کنم میسو:ممنون تهیونگ شییی🙂 تهیونگ:خواهش میکنم رسیدیم خونه وقت ناهار بود بعد ناهار داشتم میرفتم اتاقم که تهیونگ شی صدام کرد میسو:بله تهیونگ:بیا میسو:اوکی رفتم پیشش میسو:چیزی میخواستی بگی؟ تهیونگ:هیچی پشیمون شدم میسو:ایستگاه گرفتی مارو بگو دیگ تهیونگ چشماشو به هم عشار میده و با خجالت میگه دوست پسر داری میسو:چطور؟ تهیونگ:همینطوری میسو:آها نوچ ندارم😊 تهیونگ نفس راحتی کشید و گفت:اوکی بعدا میبینمت🤗میسو:اوهوم همچنین ولی عحیب شدیاااا
تهیونگ:چی نه بابا😅 میسو:اوکی تو دل تهیونگ:چرا ازش این سوالو پرسیدم آخه انگار اون لحظه دست خودم نبود خدا کنه چیز بدی راجبم فکر نکنه ولی میبینمش قلبم تند میزنه این حس عجیبیه که تاحالا تجربه نکردم هعی ولش کن بگیرم بخوابم دو دقبقه بعد اه چرا میسو از سرم بیرون نمیرههه بزور خوابیدم سه روز بعد:با تهیونگ خیلی صمیمی شدم از زبون تهیونگ:صبح با صدای فرشته گونه میسو بیدار شدم اون اینجا چیکا میکرد تهیونگ:چیشده میسو:حوصلم پوکید کسی خونه نیس تو هم خواب بودی دیگه نتونستم طاقت بیارم صدات کردم بریم یک کاری کنیم حوصله من سر نره تهیونگ:درحال خمیازه بتشه ولی چیکار میسو:نمد😐 تهیونگ:😐 میسو:بریم بیرون تهیونگ :بریم رفتیم بیرون رفتیم شهر بازی بعد رستوران ناهار خوردیم تو راه برگشت حس کردم میسو نگام میکنه نگاش کردم چشمام قفل چشماش شد بعد چند ثانیه چشمم به لبش خورد دست خودم نبود انگار کنترلمو از دست دادم ل*ب خوشگل درشتش خود نمایی میکرد آروم آروم رفتم سمتش میرفت عقب رسید به دیوار صورتمو نزدیکش بردم و ل*ب هامو رو ل*ب هاش گذاشتمو آروم بوسیدم با حس اینکه داره همراهیم میکنه لبخندی از درونم زدم از زبون میسو: داشتم نگاش میکردم که نگام کرد نگام تو نگاش گره خورد بعد چند ثانیه زل زدن به هم حس اینکه داره به لبام نگاه میکنه ترس به جونم انداخت نزدیکم میشد منم عقب میرفتم به دیوار رسیدم انگار هیچی براش محم نبود قیافش خمار بود ل*ب هاشو گذاشت رو ل*ب هام آروم میبو*سید من دیگه نتونستم مقاومت کنم بخاطر همین همراهیش کردم که برقی تو چشماش زد شاید دوستش دارم
فکر کنم عاشقش شدم اما نه نههه من نباید بخوامش شاید مثل کوک بهم صدمه بزنه هولش دادم ولی انگار که براش مهم نبود دوباره اومد سمت ل*بم و به کارش ادامه داد منم نمیتونم مقاومت کنم شاید اونم دوستم داشته باشه وگرنه منو نمی*بوس*ید پس دل و زدم و پا به پاش همراهیش کردم برام لذت بخش بود چشمامو بسته بودم همراهیش میکردم انقدر تند تند اینکارو میکردیم که نفس من بند اومد تهیونگ متوجه شد و بزور از ل*بام دل کند انگار که خجالت کشیده سرش رو گرفت پایین همراهش راه افتادم سمت خونه تا خونه هیچ صحبتی بین مون نبود رفتیم تو هیچکس نبود انگتر هنوز نیومده بودن داشتم میرفتم سمت اتاقم تهیونگ صدام زد میسو:بله تهیونگ:ی چیزی میخواستم بگم میسو:اوووم بگو تهیونگ راستش.....
میسو رو به تهیونگ برسونم یا کوک؟؟🙂تموم شد دیگه خداسس ناظر خوشگلم منتشر کن عشقم تو روووو خدا😙😍
بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وختی نمیدونی تو مثلث عشقیت کدومو به هم برسونی .. همین میشه :/ منی کع بایسم وی و بایس رکرمم کوکه :/
😑دیدی داش ... دیدی ... (به جا دی بگو ری .... میفمی چی مشه دگه)💔
تهیونگ رو برسون گناه داره
عالی بود
تروخدا ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته ته 🥺
کوکککککککککککککککککککککک پارت بعدیو سری بزار اعصاب نذاشتی واسمون 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
آجی منم دارم یه رمان مینیویسم اگه خواستی بیا بخونش جالب میشه هیجانی هم هس فلن فقط یه معرفیشو گذاشتم با پارت یک بیا ببین ولیپارت یک هنو داره برسی میشه اگه هیجانی دوست داری بیا بخونش 😊😊😊
چشممممممممممممممممم 😐🍫
و باشه کیوتی سر میزنم🍭💕
بیبین اگ همین امروز تمومش نکنی با تبر میام تو خوابت آجی چن سالته ؟؟؟😐
چجوری امروز تمومش کنم فرزند دلبندم ۱۰ تا به بالا پارت دیگه مونده🔫😐خودمو خیلیییی جر بدم روزی یک پارت بزارم😂✊بعد تازه من شب خواب ندارم😂بهم میگن جغد شب😈 تا ۸ صبح بیدارم ساعت ۲ ظهر پا میشم😂😶مح ۱۴ سالمح ولی فکر کنم ۱۵ سالمه نمد😐چون نیمه دومی ام ۱۵ سالمه ولی چون هنوز کلاس هشتمم میگم ۱۴ نمد😶😐😂چطور؟¿
پارت بعدیو براررررررررررررررر
کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوککوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک کوک تورو خدا کوک 😭😭😭
یا جد بنگتن🔫😐
چقدر نوشتی کوک بیکاری داداش؟¿😂🔫😐
اوکی پس به کوک میرسونم حالا که انقدر دوستش دارین🍭💖
مرسی 🙂
نه کار دارم 😓
جونگ کوووووووککککککککککککک
فعلا کوک بالاتره احتمالا کوک رو بزارم✊
ته.بعدم اگه دادی ب یکیشون توروخدا بقیه داستلنو اونجوری نکنی ک مثلا اون یکی بیاد میسورو ب دزده بعدم از اون چرتو پرتا بگه بعد یهو پلیسا بریزنو از این چیا
نه والا من اینجوری نمیکنم خودمم بدم میاد امااااا به این راحتیا هیچکدومو به هم نمیرسونم میخوام کلی زجرتون بدم😈😁
عالی بودش کوک یا تهیونگ مسئله این است؟!😂🧐🤔
بعله مسئله جاست همین کدوم باشه؟؟😂🔫😐
من به شخصه از اول داستانم تصمیم داشتم به ته برسونم ولی گفتم نظر دنبال کننده هارو هم بدونم😐🍭