
بچه ها سلاااااام.اینم پارت ۷ چقدر زود گذشت انگار همین دو روز پیش بود پارت ۱ رو گذاشته بودم.❤❤
گفت ازت میخوام سنگ های ذهن.واقعیت،قدرت،زمان رو برام بیاری گفتم بمیرمم این کار رو نمیکنم میدونم حدفت چیه.(اون چیزی که امرالد ازش میترسید کار سختیه به خاطر همین یه راه راحت رو انتخاب کرده)بعد یه چیزی زد بهم گفتم چه غلطی کردی؟!گفت ازت یه شیشه عمر ساختم اگه بشکنه میمیری حالا باید به حرفام خوب گوش کنی.۴۸ساعت درواقع دو روز فرصت داری تا برام اون سنگ هارو بیاری و گرنه خودت میدونی چی میشه.از زبان دیپر:رفتم بعد تاریک.صدای پچ پچ بیل و مایس میومد.خوب گوش دادم.داشت از بیل سوءاستفاده میکرد.تهدیدش کرده.باید یه جوری بیل رو از اون جهنم بیارم بیرون.وگرنه بدبخت میشیم.رفتم به بقیه خبر دادم.ویل گفت نه نقطه ضعف بیل همینه.وای خدا.چی کار کنیم حالا؟کیل گفت هیچی بریم نجاتش بدیم.گفتم احمق جان به این سادگیا نیست که،سنگ ذهن مال بیل است.بیل خیلی راحت میتونه اونو به مایس بده.البته اگه بترسه که اونم احتمالش زیاده.چون نقطه ضعف بیل درواقع مرگشه.😞😥وای خدا.وایسا ببینم اگه مایس آدم هارو تبدیل به سایفر میکنه پس میشه با حک کردن گوشی هاشون به جای اینکه علیه ما باشن علیه اونا باشن فقط باید یکی رو گیر بیاریم که حکر باشه بعد باید یکی از سرباز های مایس که عاشق گوشی تبلت یا آی پد حالا هرچی مه داره رو پیدا کنیم حکش کنیم و بیاریمش تو تیم خودمون.
بعد یه بعد باز شد امرالد با یه دختر تقریبا نه ساله اومد و گفت حرفات رو شنیدم دنبال حکر بودی بیا اینم یه حکر حرفه ای.اون دختره اومد گفت سلام امپرا..طور..هفت بع..د چه اسم سختی اه.آخ جون حساب یه نفر رو خالی کردم.گفتم الحق که دختره دیوانه است.گفتم حالا کیو میخوای حک کنی جناب امپراطور؟آهان این دختره عاشق تبلتشه.اینو حک کنم؟(اون دختری که حک میشه در داستان خودمم)گفت اره آره.گفت اوکی.فقط یه سکته ناقص بدم به دختره تو واتساپ.اممم.،،تایپ کر با من بازی میکنی؟دختره تابلو بود سکته را زده چون صدای جیغش اومد.🤣😂
دختره گفت خب خب خب.اسم من کلارا است اسم دختره که حک کردمش...س..ا.ری..نا اسمه؟گفتم بله اسمه سارینا.بعدش یه دختره با موهای خیلی آشفته با هودی اومد گفت یا علی مو مو بهم پیام داددددد.گفتم آرام.فقط ترسوندیمت تا بیای تو تیم ما.گفت خب...بیل سایفر هم اینجا حضور داره چون برادرهاش اینجان.گفتم نه فعلا.ولی هست.گفت خب دیگه من برم و گرنه کلمو مایس کنده.گفت آرام نمیری و گرنه سریع تر کلت رو میکنم.گفتم اوکی اوکی جوش نیار.
از زبان بیل:خب چره ای نداشتم.مجبور بودم.و گرنه میمردم.البته خب نابودی دنیا یا زندگی؟اه نمیدونم.اممم...ولش کن فعلا بزار ببینم بیرون چه خبره.شت!آخه چرا الان پیدات شد امرالددد.بعد کلی فکر کردن تصمیم گرفتم به درخواستش گوش ندم.
خب این پارت تموم شد.کجا میرید دروغ گفتم بریم ادامه،👈👈
از زبان ویل: وای خدا اگه بیل بمیره دیگه کسی نیست به حرفام گوش کنه.من وقتی ناراحتم تنها کسی که درکم میکنه و شنونده ی خوبیه بیل هست.از زبان امرالد:(توی این قسمت از داستان رازی فاش میشود که فکرشم نمیکنید😉)خب بابد یه کاری میکردم که بیل یادش بیاد.یادش بیاد که در زمان بچه گیش مارو نصف قدرت کردن.منو تبعید کردن به جاش النا رو خواهر بیل اعلام کردن.درسته من تمام خاطراتم از بعد S است،ولی تنها چیزی که مدرک دارم خاطره ای است که مارو متهم کردن که بعد سیاه رو باز کردیم به خاطر همین نصف قدرت شدیم.
خب این پارت الان واقعا تموم شد.ببخشید اگه کم بود فعلا اعصابم خورده که نکنه تستچی قبول نکنه وای خدا فعلا اعصابم خیلی خورده 😞😞
سه پارت دیگه فصل دومه
نظر یادت نره
داستان های نیمه اکسولاتل-نگهبان آبی-بیشتر شدن لحظه به لحظه عشق من به کت نوار-داستان فصل سوم آبشار جاذبه-بابای من یه شروره-الیزابت و اریدا باترفلای-دختر جادویی-زندگی عجیب من رو بخونید خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه بگی چجوری میتونم پارت های ۱ تا ۶ رو پیدا کنم🥰
سرچ کن عشق و طمع میاد
ای بابا پس نمیتونم از ۱ تا ۷ بخونم ):
چرا میتونی سرچ کن عشق و طمع میاد
سلام سلام سارینا جونم کیی داستانمون رو شروع کنیم
فردا مینویسمش
سارینا من اومدم پروفایلت زده عشق و طمع ۷ پس ۱ و ۲ و ۳ کجان ؟؟
با اکانت جدید اومدم
سلام عشقم
صادقانه بگم نیمی از قضیه رو نفهمیدم ولی تا اونجایی که فهمیدم بهت میدم
بدک نبود
سلام.
امیدوارم پارت بعدی انتقامم رو ازت بگیرم😏
عالی خیلی عالی بود❤💜🤗
منم از سکته های توی داستانات دق میکنم
چی شد
چطوری به خاطر و مومو ربطش دادی افرین
دیگه دیگه اخه دارم همکاری هام رو شروع میکنم
خب فکر کردم که اینطوری با مزه میشه بعدشم تو پارت ده سکتتون میدم
من از تخیلت حیرت میکنم
منو سکته بدی😅
من خودم قبلش قول میدم سکته رو زدی🤚🏻😐🤣
ببخشید اگه کسی را تبلیغ نکردم یادم رفته