سیلام اومدم با پارت 2 لایک نکنی ناراحت میشما 😍❤
از زبان مرینت 👈 داشتم تو کتاب خونه کتاب میخوندم که یه شرور حمله کرد رفتم قایم شدم گفتم تیکی خال ها روشن که یادم افتاد من امروز لیدی باگ نیستم فقط لیدی باگ بودن میتونست بهم کمک کنه که نکرد 😢 هعی خدا چراااااا من به بی حوصلگی راه افتادم سمت خونه که تو راه اون ابر شرور به من حمله کرد 😱 سعی کردم فرار کنم که کت نوار منو نجات داد گفت پرنسس باید هواست بیشتر باشه به صورتش که نگاه کردم تصویر کت بلنس اومد جلو صورتم یه کمی ترسیدم رنگم پرید کت نوار گفت مرینت حالت خوبه گفتم منو بزار زمین 💔 گفت وایسا برسیم یه جای امن 😐 (نکته بچه برای بهتر شدن داستان من افراد رو با استیکر نشون میدم مرینت : ❤ ادرین 💚 ) ❤گفتم منو بزار زمین 💚 باشه باشه جیغ نکش منو برد بالای خونمون گذاشت زمین بدو بدو با گریه رفتم اون ور فکر کنم حتما تعجب کرده چیکار کنم کابوسم شده کت بلنس من نمیتونم دیگه ادامه بدم من لیاقت این زندگی ندارم ادرین لوکا حالا ادرین شروع به گریه کردن کردم توی کوچه بن بست شروع به گریه کردن کردم که دیگه چیزی حس نکردم (الیا به صورت لیدی باگ 👆)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالیه داستانت ولی آلیا لیدی باگ نباشه
ج.چ:عالی بود بعله خوندم
عالی بود پارت بعدی به تست های منم سر بزن
پارت بعد
عالـــــــــــــــــــــــــــی ♥
عالی بود