Sad love p 4

صبح روز بعد عین فشنگ اماده شدم و خواستم برم مدرسه تیکی گفت مرینتتتتتتتتت // چیشده وای کولمممم . کولمو انداختم و رفتم مدرسه خودمو پرت کردم تو کلاس معلم گفت مرینت دوپنگ چنگ و همون لحظه خودمو پرت کردم تو کلاس گفتم حاضر ادرین و الیا اومدن دستمو گرفتن و بلندم کردن تازه کلاسو تی کشیده بودن لباسام گلی شده بود گفتم وای و دویدم سمت دستشویی و خودمو تمیز کردم و برگشتم کلاس الیا گفت چت شده اها فهمست شرور دیشب تا ساعت چند بیدار بودی // نه قضیه شرور نیست بعدا برات میگم

زنگ تفریح همه چی رو به الیا گفتم و گفتم یعنی چی که من ملکه نورتولدارم مگه ادم قحط بود؟ //درسته و سوال اینجاس چرا بعد این همه مدت که کفشدوک بودی العان 16 سالمونه و تو از 14 سالگی معجزه گر داشتی یعنی چی اخه // باید یه کاری کنم از دهن کت نپره میدونی که . و جفتمون زدیم زیر خنده از بان ادرین شنیدم که مرینت گفت باید یه کاری کنم از دهن کت نپره میدونی که باید خودمو بهش ثابت کنم

شب شد میخواستم هلوگرم رو فعال کنم که ناتالی اومد گفت ادرین طبق معمول شام نخوردی مشکلت چیه؟// اینکه پدرم بهم اهمیت نمیده// ادرین امشب پدرت مجبور شد تنها شام بخوره // چه خوب شاید حسمو درک کرد و باهام غذا خورد

استراحتتت العان کلاسم شرو میشهههههه

مرینت خودمو اماده کردم تا کت بیاد ولی نیومد خسته شدم گرفتم خوابیدم

بابای