حمایت های پارت قبلی خیلی خیلی کم بود اصلا اینجوری باشه همه ی داستانامو حذف میکنم و فقط پیجم میمونه -_-
لباسمو حریدم و برگشتم خونه (عکس لباس بالا هست) (علامت مامان ا.ت:ⓜ علامت بابای ات:ⓓ) £:سلام من اومدم . $:تا این ساعت باز پیش سوهو بودی£:نه فقط رفته بودم لبا... اصن به تو چه ؟$:خو میگفتی لباس برا تولد سوهو نه؟. چشم غره ای به مامان رفتم اون بهش گفته :| £:اره برا مهمونی سوهو مشکلیه؟$:واقعا فک کردی میزارم بری؟ £: اجازه ادم دست مامان باباشه مامان و بابا هم قبول کردن و اجازه ی تو لازم نیس . ⓜ: دعوا راه نندازین دوباره $:مامان تو واقعا اجازه دادی بره؟ ⓓ: اره اجازه دادیم تا کیمیخوای اذیتش کنیدتا الان به خاطر مامتچانت هیچی بهت نگفتم تو عم شورشو در اوردی . ببا حالشو خوب جا اورد شین هه جلو بابا همیشه کم می اورد*_* رفتم بالا لباسمو عوض کردم لباسمو به مامان نشون دادمⓜ: چیه اخه همش سیاه میگیری £:خو رنگ مورد علاقمه .ⓜباشه بیا بریم نهار دادشتم راضی کن بیاد اون نمیاد £:باشه . رفتم در اتاق شین هه رو زدم میدونستم وقتایی که اعصابش خورده باید چیکارکنم £: میتونم بیام تو $: بیا . رفتم تو اتاق داشت با عصبانیت گیم بازی میکرد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
در حال نوشتن پارن بعدم بچه ها 😅💔
عالی بود 😍😍
مرسییی💖
بعدییی
فعلا نمیزارم تا حمایتا زیاد بشن😒