13 اسلاید صحیح/غلط توسط: Raponzel انتشار: 3 سال پیش 110 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلاممم بچه ها گفتین پارتو بیشتر کنم و زودتر تموم شه-_-منم فکر کردم خیلییی فکر کردم گفتم اگه این رمان تموم شه بعدش چه گلی بخورم؟آخه من هروقت استرس؛ناراحتی،غذاب وجدان و فکرای خاکبرسری میاد تو ذهنم به رمانم فکر میکنم آروم میشمممم😑و اون احساسات پر میزنه میره ولی بازم چون شماها درخواست کردین گفتین به روی جفت چشای جلو و عقبم ولی خب بازم زمان میخوام تا تمومش کنم خلاصه ولش کن چشممم
🌟دوستان محترم قبلش حتمااا اون بالا رو بخونین برای اولین بار میگم خیلیییی مهمه🌟
💮از زبان میترا💮
من:نه بیا بزار سر قبر منننن.
بعدم بلند شدم رفتم خودشو ولو کرده خرفت-_-رفتم سمت گلا بعضی از گلارو تاحالا ندیده بودم خیلی قشنگن بوی خیلی خوبیم میدن گلبرگاشونم خیلی نرمن همه جا ساکت بود فقط صدای جیرجیرک میومد والبته خرناسای اون سه نفر که خوابیده بودن😑شانس بیارم یه مارمولک پیدا کنم بزارم توی لباس کیمیا حال کنم😈
آرمان:چیکار میکنی.
من:به نظرت مارمولکا شبا هم میزیستن؟
آرمان:فک کنم چطور؟
من:اگه یکی پیدا کردی بیا بده من کار دارم.
آرمان:میخوای بندازیش به جون کیمیا؟
من:نه میخوام روش کالبد شکافی کنم.
آرمان:من خودم خرو رنگ میکنم جای گورخر میفروشم.
من:عه.
آرمان:آره.
من:حالا یه فکرای شومی تو سرمه شایدم انداختم به جون آرش تا دیگه واسه من قربون صدقه زن خرفتش نره.
آرمان:خب دوسش داره چیه مگه.
من:خب توی تنهایی ازاین کارا کنه نه جلوی من بدم میاد.
آرمان:حرص نخور جوجه کوچولو عادت میکنی.
من:من کجام شبیه جوجس.
آرمان:صدات.
من:درسته صدام یکم نازکه ولی نباید مسخرش کنی.
آرمان:ببخشید جوجه.
من:من اون مارمولکو پیدا کنم میندازم جون تو نه آرش.
آرمان:اینجا مارمولک پیدا نمیکنی اگرم بکنی نمیتونی بگیریش.
من:یه جونور پیدا کنم بسه فقط تکون بخوره.
آرمان:جونور میخوای؟
من:آره.
بعدم خم شد و یه سوسک گنده که شاخکاشو گرفته بود آورد بالا اون سوسکه هم هی دستو پا میزد
من:ععع(جیغ آروم)بندازش بره.
آرمان:جونوره دیگه بیا بگیرش.
من:من یه چی گفتم نیارش نزدیکم جیغ میکشما.
آرمان:چیه نکنه میترسی.
من:آره میترسم ببرش کنار.
آرمان:چرا این که کاریت نداره.
من:آرمان ببرش کنارر.
آرمان:نگاه چه قدر نازه تازه از اون سوسکای کثیف. فاضلابی که نیست(به سوسک میگه ناز😐وات د فاز داش)
من:آرمان به خدا قسم اگه نندازیش بره یه جیغی میزنم کل اینجا روسرت خراب شه.
آرمان:😂باشه میذارمش زمین.
من:نهه.
آرمان:پس چی.
من:برو پرتش کن بیرون.
آرمان:شایداینجا زنو بچه داشته باشه.
من:آرمان بندازش بیرون ریختشونبینم داره جون میده.
آرمان:باشه ولی خونش میوفته پای تو.
من:باشه فقط بندازش.
آرمان:آخه این سوسک باشما زنا چه دشمنی داره مگه.
من:یه جوری بندازدیگه نیادا.
آرمان:خداحافظ سوسکه.
بعدم مثل یه توپ باپاپرتش کرد که محو شد کلا.
من:آخیش😧.
آرمان:اگه اونومیبردم ژاپن بابتش بهم پولم میدادن چون اوناسوسک سرخ کرده دوست دارن.
من:ایش حالم بهم خورد.
آرمان:باورنمیکنی؟بیا فیلمشونشونت بدم.
من:خودم دیدم فیلمشو نمیخواد نشونم بدی تمام مهره های بدنم داره میلرزه با این کارت.
آرمان:اون دیگه رفت فضا الان توی روزنامه هاعکسشو چاپ میکنن.
من:دربارش نگودیوونم کردی.
آرمان:اصلا دیگه من درباره سوسک حرف نمیزنم اسم سوسکم دیگه نمیارم خوبه؟
من:آره خوبه.
آرمان:اینا خوابشون برد که.
من:ولشون کن ساعت یک شبه.
آرمان:12و58دیقس.
من:😐ای خدددااا.
آرمان:خب چی بگم هرچی میگم ایراد میگیری.
من:اصلا حرف نزن.
آرمان:....😐😶.
من:...😐.
آرمان:.....😐.
من:.....😐(همونجوری در سکوت بهم زل زدن)
من:...چرا حرف نمیزنی😐.
آرمان:خب تو گفتی حرف نزن😐.
من:من یه چی گفتم.
آرمان:ول کن اصلا بیا بریم یه چی بهت نشون بدم.
من:چی.
آرمان:چشماتو ببند باهام بیا میفهمی.
من:حالا نمیشه نبندم؟
آرمان:نه هیجانش میریزه.
چشمامو بستم منو باخودش داره کجا میبره نمیدونم هیچیم به ذهنم نمیرسه
آرمان:زودباش بیا الان فرار میکنن.
من:چی فرار میکنه،آرمان داریم کجا میریم.
آرمان:صبر کن میفهمی.
من:میخوام چشاموباز کنم.
آرمان:یه دیقه صبر کن....حالا چشماتو باز کن.
چشامو آروم باز کردم یه محوطه شیشه ای بود که کلی گل داشت توشم پر پروانه رنگی بود
من:واایی😍.
آرمان:این یه هدیس امیدوارم خوشت بیاد.
من:خیلی قشنگه.
آرمان:نمیدونستم از چه گلی خوشت میاد بخاطر همین خودم یه چنتایی انتخاب کردم.
من:اینهمه پروانه رو چه جوری گرفتی.
آرمان:یه جا بود پروانه پرورش میداد از اونجا گرفتم.
من:جلل خالق.
رفتم وست گلاش خیلی خوشگل بود پروانه هاشم خیلی جورواجور بود
من:خیلی خوشم اومد(خنده از سر ذوغ و البته پسر کش)
آرمان:واقعا خوشت اومد؟
من:آره این بهترین هدیه ای بود که تاالان گرفتم.
آرمان:(لبخند دخترکش کردن)خب حالا چی.
من:چی؟
آرمان:جوابت.
من:...خب خیلی قشنگه ولی کافی نیست.
آرمان:پس هنوزم نه.
من:نه.
آرمان:باشه ولی من ناامید نمیشم.
من:ازم عکس میگری؟
آرمان:..باشه.
بعدم گوشیمو دادم دستش و برام چنتا عکس گرفت
من:مرسی...بیا یه سلفیم بگیریم.
آرمان:مطمعنی.
من:آره...یکم لبخند بزن خشک.
آرمان:خوبه؟
من:بیشتر.
آرمان:دیگه بیشتر نمیشه.
من:میشه تو نمیکنی.
آرمان:خب این خوبه دیگه.
من:نه خوب نیست داغونه.
آرمان:دیگه تا همینه.
من:اینطوری نمیشه که.
آرمان:خب پس ولش کن.
من:نه.
بعدم یکم قلقلکش دادم شاید طبیعی بخنده اخه خیلی تابلوه
آرمان:چیکار میکنی😐.
من:دارم قلقلکت میدم.
آرمان:قلقلکم نمیاد.
من:اصلا؟
💮از زبان میترا💮
آرمان:من قلقلکی نیستم.
من:هرکی یه نقطه ضعفی داره نمیشه که.
(این قسمت درجستجوی نقطه قلقلکی آرمان)
من:پشت گوشت چی.
آرمان:نه بابا.
من:...خب...من گردنم قلقلکیه تو چی.
آرمان:تاحالا کسی به گردنم دست نزده.
من:واقعا.
آرمان:آره؛تاجایی که یادمه.
من:خب پس من اولین نفرم.
آرمان:نه.
من:آره.
آرمان:میترا به گردنم دست نمیزنی.
من:دیگه مطمعنم اونجا قلقلکیه.
آرمان:نه نیست.
من:خب امتحانش زرری نداره.
آرمان:داره من نمیخوام.
من:لوس نشو دیگه بیا اینجا.
آرمان:من روی گردنم حساسم نکن.
من:فرار نکن بیا اینجا.
آرمان:عمرن.
من:آرمان بگیرمت ولت نمیکنما به نفعته بیای اینجا.
آرمان:میترا من خوشم نمیاد.
من:بیا نترس یه لحظس.
آرمان:تو بگو یک صدم ثانیه من نمیخوام.
من:باشه اصلا باهات قهرم.
آرمان:اینجارم آتیش بزنی من راضی نمیشم.
من:..😒.
آرمان:من میرم بخوابم شبخیر.
بعدم داشت میرفت بیرون آلان خوب فرصتیه فک کردی من تسلیم میشم آروم رفتم پشت سرش و گردنشو قلقک دادم
آرمان:میترا😂.
من:فک کردی من کم میارم😂😈.
آرمان:😂نکن.
من:خیلی خب تکون نخور.
بعدم یه عکس خیلی خوب گرفتم خیلی قشنگ شد
من:به این میگن یه عکس درست حسابی.
آرمان:تمام زندگیم از جلوم رد شد میترا دیگه از این کارا نکنیا.
من:قول نمیدم.
آرمان:..برای امشب دیگه بسه.
من:کجا بخوابیم.
آرمان:توبرو تو ماشین من بخواب منم میرم توی ماشین آرش.
من:باشه ولی اونا سردشون نشه.
آرمان:چندتا پتو مسافرتی پشت ماشین هست میندازم روشون نگران نباش.
من:باشه پس من میرم بخوابم شبخیر.
آرمان:شبخیر.
👑چندساعت بعد👑
خیلی گرم بود بلند شدم ساعت 7 صبحه پس چرا اینقدر گرمه(بخاطر اینکه تمام درو پنجره ها بستس خنگ)نفسم بالا نمیاد درو باز کردم بیرون خیلی خنک بود آخیش یکم مونده بود بخار پز بشم سرو وضعمو مرتب کردم و از ماشین اومدم بیرون رفتم سمت خاله اینا
من:خاله،خاله جون خاله پاشو خالهه
خاله:خیلی خب😴
بعدم بلند شد
من:شمابروتوماشین من اینارو بیدار میکنم میایم
خاله:باشه
من:کیمیا آرش؛آرش کیمیا؛کیمیا آرش؛آرش کیمیا پاشین بریم خونه
کیمیا:ببند در گالتو
من:بلند شین بریم
کیمیا:😴یکم وایسا
من:بببلللنننددددشششییییننننن(دادزدن)
آرش:میترا تورو خدا بزار بخوابیم
من:...😐...کیمیا سوسککک
کیمیا:..آرشش😴
آرش:دروغ..میگه😴
من:خیلی خب شما اینجا بمونین مامیریم
کیمیا؛آرش:....😴
بعدم پتومسافرتی و از روشون کشیدم
کیمیا:آرش
آرش:خا
بعدم بلند شد دنبال پتو میگشت
من:این کیمیا چه قدر ک**گشادشره
آرش:بابا میترا پتو و بده
من:نمیدم بلند شین
بعدم دوباره گرفت خوابید
من:وایی دیوانه شدددممم
آرمان:بلند شین دیگه شورشو درآوردین😡(باصدای بلند و اصبانی)
کیمیاو آرش:(از ترس سری بیدار شدن)
آرش:ترسیدم چتونه دونفری
آرمان:بلند شو دیگه هنجرشو پاره کرد(هم اکنون اصبانی است)
آرش:کیمیا بلند شو اینا نمیزارن بخوابیم
کیمیا:ولم کنین من بمیرم از دست شما😣
آرمان:کیمیا بلند شو تا اون روی سگم بالا نیومده شما باید زور سرتون باشه تا بلند شین.
کیمیا:(صداهای عجیب ازخود در آوردن)
آرش:اشکال نداره میریم خونه خودمون تا دلت بخواد میخوابیم الان تحمل کن.
من:چه قدر دلم خنک شد آخیش.
آرش:من سر شما دوتا تلافی میکنم(از حرص نمیداند چی میگوید)
من:باشه تو خوبی بلند شو.
رفتیمو سوار ماشینامون شدیم و رفتیم خونه
👑چندی بعد👑
رسیدیم خونه رفتم لباسامو عوض کردمو یه لباس راحتی پوشیدم سروصورتمم شستم داشتم دیوونه میشدما موهامو شونه کردم وقتی تموم شد از اتاق اومدم بیرون همه توی گوشیاشون بودن رفتم پشت ماشینو وسایلایی که گرفته بودمو آوردم و گذاشتم توی اتاق بقیشو که موادشوینده بودو بردم اون قسمتی که استخر بود من تا این استخرو تمیز نکنم دلم آروم نمیگیره وقتی یه چی کثیفه اینگار همه جا کثیفه بعدم دوباره اومدم توی خونه تنهایی که تا شب طول میکشه تموم کنم تازه یکمم ازاین کیمیا کار بکشم😈
من:آی ام وان خاسته.
کیمیا:خاسته نداریم.
من:لفطاااا.
خاله:چیشده.
من:اون استخره خیلی کثیفه.
کیمیا:فکرشم نکن.
من:میخوام تمیزش کنم روی مخمه همه چیم تهیه کردم.
خاله:اون کار مانیست که خیلی کثیفه.
من:یعنی بهم کمک نمیکنید؟
خاله:من خستم.
کیمیا:منم اصلا فکرشو نکن.
من:آرش توم نمیای؟
آرش:خیر.
من:آرمان؟
آرمان:عمرن.
من:باشه من خودم تنهایی کلشو تمیز میکنم ولی ببینم یه نفرتون اومده توش شنا کرده توی همون استخر خفش میکنم.
آرش:باشه.
من:😐بی غیرتا.
بعدم دوباره اومدم پیش استخره همه جاش یه من گرفته بود توشم پر آشغال بود
من:من شده روی اینا رو کم کنم تمیزش میکنم دورشو سیم خاردار میکشم ببینم میتونن بیان توش شنا کنن یانه
بعدم دستکش دستم کردم با چکمه یه کیسه زباله ام گرفتم دستمو رفتم توش تا پایین زانو آشغال ریخته بود خوب شد چکمه رو پوشیدم توش یکم آبم بود😝بعدم شروع کردم جمع کردن آشغالا اولین کیسه سری پر شد بستمشو گذاشتمش بالا و رفتم سراغ کیسه دوم
آرمان:کمک نمیخوای.
من:کو آدمش.
💮از زبان میترا💮
من:کوآدمش.
آرمان:من هستم.
من:واقعا.
آرمان:آره تنهایی که از پسش بر نمیایی.
من:(لبخند پسر کش)چکمه و دستکش اونجاست توی مشما.
آرمان:باشه الان میام.
بعدم رفت اونارو پوشید و اومد توی استخر بعد یه چندیقه آرش اومد
آرش:چیکار میکنین.
من:نمیبینی.
آرش:منم بیام کمکتون؟
آرمان:نیکی و پرسش.
آرش:چکمه برای من ندارین؟
من:توی مشماس.
آرش:حله.
بعدم رفت دستکشو چکمه پوشیدو اومد کمومون تا اشغالارو جمع کنیم یه ربعی گذشته بود نصفشو جمع کرده بودیم که خاله اومد
خاله:چه قدر کیسه زباله فکر نمیکردم ازپسش بربیاین.
من:به من میگن صفایی نه برگ چغندر😂.
آرمان:اگه خسرویی نبود که به اینجا نمیرسیدی.
من:به ما میگن صفایی و خسرویی..خوبه.
آرمان:بهتر شد.
آرش:پس رستگاری چی.
من:..به ما میگن صفایی و خسرویی و رستگاری..خوبهه.
آرش:عالیه.
خاله:پس سپهریم به لیستت اضافه کن(سپهری فامیلی خاله هست)
بعدم کمک کرد کیسه هارو برد
👑چندی بعد👑
فک کنم حدود نیم ساعتی گذشته بود همه آشغالارو جمع کرده بودیم که کیمیا هم اومد
کیمیا:حوصلم سر رفت چیکار میکنین.
من:زحمت کشیدی میذاشتی حالا قرن عوض شه بعد بیای.
کیمیا:الانم اومدم باید از خداتم باشه.
من:خب الان این تموم شد باید بریم مرحله وایتکس.
آرش:وایتکس چرا یه آب بگیر تمیز میشه.
من: نگاه کن همش نجسیه همش زرد شده وایتکس میزنیم قشنگ تمیز میشه ماکه داریم زحمت میکشیم.
آرمان:خیلی خب بیاین سری تمیزش کنیم.
خاله:من بیرونو رو تمیز میکنم شما توشو تمیز کنین.
کیمیا:پس من چیکار کنم.
من:غذا درست کن.
کیمیا:غذا!؟
آرمان:راست میگه الان کارمون تموم شد حسابی گشنمون میشه.
کیمیا:من بلد نیستم.
آرش:چیشده؟(تیکه کلام بهنام دربچه مهندش4بااون لحن بخونیدش)
من؛آرمان:زنت آشپزی بلد نیست😂.
کیمیا:این گروه سرود کار کرده بودین منو مسخره کنین؟
من:نه بخدا.
آرمان:برو غذا درست کن.
کیمیا:بلد نیستم بخدا مامان توبرو غذا درست کن من اینجارو وایتکس میزنم براتم خوب نیست.
خاله:خیلی خب.
من:فردا رفتی خونه خودت مامانت میخواد بیاد براتون غذا درست کنه.
کیمیا:تااون موقع یاد میگیرم.
آرش:خداکنه.
من:خیلی خب بیاین شروع کنیم.
یه وایتکس دادم کیمیا یه دونه هم دادم آرمان یکمشو ریخت توی تشت بقیه شم ریخت روی زمین کیمیا هم همین طور ما زمینو تمیز میکردیم اون دوتا توی استخرو بعدم نوبت آبکشی بود آرش میخواست اونجایی که آب ازش خالی میشه(اسمشو یادم نمیاد شیرمینده)و باز کنه اما باز نمیشد
آرش:آرمان...بیا این لعنتی باز نمیشهه.
آرمان:بیا اینور.
آرش:الکی قمپز در نکن خیلی سفته نمیشه.
آرمان:تو ولش کن من بازش میکنم.
بعدم آرش اومد اینور آرمان گرفتو کشیدش که باز شد توش زنگ زده بود چنتا سوسک از توش زد بیرون.
کیمیا:ایی سوسک بگیرشون.
من:وای بازم سوسک.
آرش:الان میگیرمش.
دونفری به زور گرفتنشون ولی یکیش درفت و اومد بیرون لعنتی این خیلی ارتفاش زیاد بود چه جوری اومد
من:وایی داره میاد اینجااا.
بعدم منو کیمیا دویدم و فرار کردین روی یه بلندی
کیمیا:داره میاد اینوررررر.
همونجوری داشت بهمون نزدیک میشد که آرمان پاگذاشت روشو لهش کرد
آرمان:تموم شد(خیلی ریلکس و بیخیال).
بعدم خیلی بیخیال رفت جناره سوسکه همونجا له شده بود روده هاش ریخته بود بیرون بالاشم کنده شده بود(میگن سوسکا بدون سر میتونن 3روز زنده بمونن سگ جون به روایت تصویر-_-)
من:اییی من به این دست نمیزنم بیاین جمش کنین
آرش اومد تمیزش کردچرا همه جا سوسک هست😐
بعدم همه جارو قشنگ آب کشیدیم تمیز شده بود توشم آب پر کردیم😈 همه مون وایساده بودین داشتیم با رضایت کامل استخرو نگاه میکردیم که من یواشکی کیمیا و هول دادم پرت شد تو آب😂
من:یاح یاح یاح(خنده های فوق شیطانی)
آرش خم شد تا دستشو بگیره که آرمان با لگد پرتش کرد بعدم دوتایی زدیم زیر خنده شده بودن موش آب کشیده😂
آرش:مسخره ها...آرمان دستمو بگیر بیام بالا
آرمان:از پله ها بیا
آرش:دوره بدو
بعدم آرمان دستشو گرفت ولی آرش سعی کرد بکشتش توی آب ولی نمیرفت،کیمیا رفت از زیر پاهاشو کشید اونم افتاد تو آب کیمیا و آرش میخندیدن بعدم دوتایی به من باشرارت خیره شدن یا خود خدا
من:من برم ببینم خاله چیشد
که کیمیا به کمک آرش اومد بالا و منو گرفت میخواست ببرتم توی آب اما نمیخواستم برم سعی میکردم باپاهام متوقفش کنم اما زمین سر بود نمیشد
من:کیمیا لطفا نکن من شنا بلد نیستم پام به زمین نمیریه میمیرما کیمیااااا باور کن شنا بلد نیستم ولم کننن
ولی بدون توجه به حرفام پرتم کرد توی آب...
💮از زبان آرمان💮
کیمیا میترا و پرت کرد توی آب هی دست و پا میزد بلد نبود شنا کنه هرچی خله دور من جمع شده😑(شانس مایه دیگه)میترا دیگه کلا رفت زیر دست و پاهم نمیزد😑فکنم مرد(یه بلادوری کوفتی دردی خجالت نکشی یه وقت)
من:بیا غرق شد حالا بیاین جمش کنین
کیمیا:برو بگیرش دیگه
من:به من چه
آرش:کیمیا که نمیتونه بره منم کیمیا و گرفتم خب برو
من:همتون از دم ک*س*خ*ل*ین.💮از زبان آرمان💮
رفتم زیر آب و کشیدمش بالا کلی سرفه میکرد بعد یکم که آروم شد صورتشو با دستاش پاک کرد و چشماشو باز کرد همونجوری نفس نفس میزد
میترا:خدابگم چیکارت کنه کیمیا رفتم اون دنیا اومدم.
کیمیا:حقته .
میترا:😒ازت بدم میاد.
کیمیا:توباشی دیگه منو از خواب نازم بیدار نکنی.
میترا:از این به بعد میدونم باشما دوتا چیکار کنم وایسین .
من:جات راحته کم کسری نداری؟(فک کن توی بغل هم 😐ژووون.. خدایا توبه)
تا منو دید ویندوزش تازه روشن شد لپاش گل انداخت(خون دماغ نکنی پسرمو حالا ژون دل)
قلب:(درحال جر خوردن از احساسات).
(ندای رمان:همه جا درسکوت غرق شده بود و این دوتا به هم زل زده بودن فک کن چه صحنه رمانتیکی😍)
کیمیا؛آرش:😈😄😮.
آرش:اهم(زهرمارداشت به جاهای خوبش میرسید).
میترا:(از ترس و خجالت حول کردن وقرمز شدن تر از قبل)...م.میخوام برم بیرون.
من:..باشه.
بعدم کمکش کردم از پله ها رفت بالا ماهم پشت سرش که مامانم همون لحظه اومد خطر از بیخ گوشمون رد شد😥واگرنه تاقیامت میخواست بگه مشکوکم میشد😑
مامان:غذا...سرتاپاتون خیسه که.
آرش:این دوتارو بگو دیگه.
مامان:بااین وضع نمیتونین بیاین تو خونه بیاین برین لباساتونو عوض کنین سرمامیخورینا.
کیمیا:وست تابستون کی سرما میخوره آخه.
مامان:بیاین برین بدویین.
بعدم رفتیم لباسامونو عوض کردیم و غذاروخوردیم و از شدت خستگی همه مون روی مبل(بدم میاد بگم کاناپه)خوابمون برد
👑چندی بعد👑
گردنم خیلی درد میکرد سرمو بد گذاشته بودم خوابمم کلا پرید چشامو باز کردم گردنم یکم تکون دادم یه طرف شونم آرش خوابیده بود کلا هرچی توفه ریخته بود روی لباسم😑خواستم بلندشم پرتش کنم اونور که میترا هم سرشو گذاشت روی اونیکی شونم..کیمیاو مامانمم خبری ازشون نبود الان چیکار کنمممم بلندشم اون از خواب میپره نشم تفای اونو چیکار کنم نه راه پس دارم نه پیش
قلب:من بگممم.
من:هم.
قلب:آرش خوابش سنگینه بادست پرتش کن اونور میتراو بغل کن بخواب.
من:😐نه.
قلب:این بهترین راهه ها.
من:نوچ.
قلب:باشه .
یه نگاهی به ساعت کردم 6غروبه باید بیدارشون کنم شب چه جوری میخوان بخوابن ولی دلم نمیاد میتراونگاه کن چه قدر ناز خوابیده(خدایا این همون پسر بی احساس خودمونه؟ساعقه نزدی بهش؟مطمعن باشم؟)
من:میترا...بلند شو(باصدای لطیف و آروم)
میترا:....ساعت چنده.
من:ساعت شیش غروبه.
میترا:باشه الان پامیشم.
بعد چند ثانیه بلند شد کش و قوسی به خودش داد و رفت تا صورتشو بشوره
من:آرش(باصدای بم و خشن).
آرش:هن.
من:بلند شو شب شد .
آرش:یکم دیگه.
من:بلند شو نگاه چیکار کردی لباسمو.
آرش:اااه.
بعدم بلند شد و یکم اینور اونورو نگاه کرد
من:ساعت خواب.
آرش:آرمان.
من:بله.
آرش:یه خواب عجیب دیدم😐.
من:چی.
آرش:نمیدونم شایدم واقعی بود ولی آخه نمیشه که.
من:بنال چی بود.
آرش:خواب دیدم من اینجا خوابیدم روشونت همینجوری توهمین وضعیت.
من:خب.
آرش:بعدش یه نفرم اونورت روشونت خوابیده بود.
من:کی.
آرش:من نمیدونم ولی مطمعنا همونی بود که توماشین گفتی.
من:خب!.
آرش:بعدم خوابیده بود خیلی آروم و لطیف بهش گفتی...یادم نمیاد ولی فک کنم اینطوری بود عزیزم بلند شو اینطوری بعد اون گفت باشه الان پامیشم بعدم بلند شد رفت.
من:خواب دیدی خیره بلند شو چرتو پرتم نگو .
آرش:ولی آرش دختره خیلی خوشگل بود ولی صورت تو نمیذاشت ببینمش(خداروشکر).
من:سرت خورده کجا؟.
آرش:توحم زدم نه؟.
من:یه چی زدی اونور توحم.
آرش:حیف شد😕(بچه ها اصلش این توی خواب و بیداری بود فکر کرد توحمه😂).
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
پارت بعدی رو کی میذاری؟
گذاشتم برو نگاه کن حالشو ببر
Raponzel
| 21 ساعت پیش
چرا زود تمام نکنم؟مگر شماها خسته نشده اید؟
چرا باید از یه رمان معرکه ای خسته بشیم؟
واقعااا؟؟معرکه؟دوست؟چعنیحدگبحد
بعلههه واقعا معرکه دوست درسته همش درستههه
خیلی خوب بودددددد 😍😍😍😘😘
ب نظرم اگ اینارو تا اخر بهم برسونی همینجوری ادامه بده و تمومش نکن 💖😄
من ک شیفته رمانت شدم 💌💌
اگ قول میدی زود ب زود و زیاد زیاد بزاری تمومش نکن 😘😘😘💋💛
منم خیلی دوست دارم زود به زود بزارم ولی نت کجا بود💔قبلا وای فای داشتیم زود میزاشتم ولی الان که دیگه نداریم😐
ععععاااااللللللیییبییییییییییییییییی فرزندم😐😐😐😐 فرزندم لطفا این رمانت را زود تموم نکن😐😐😐😐😐😐 خدا قوت پهلوان😐😐😐
چرا زود تمام نکنم؟مگر شماها خسته نشده اید؟
چشم چشم
تمومش کنی خودم با دست های خودم میکشمتتتت
یا عیسی مسیح 😂باشه باشه
ننننننن تمومش نکننننن بزار 100 پارت بشه بعد تمومش کن😐💔
یاااااا خداااا باشهههه