
سلام بچها بخشید یه مدت توانی نبودم چنتا از عزیزانمون از دست دادم و ببخشید کمه قول مید دفه بعد داستانو بشتر کنم
وقتی درو باز کردم........... آدرین اون باورم نمیشد اون رگهای دستشو بریده بود همه جا خون بود آدرین هم که بیهوش شده بود تو خون خودش افتاده بود بعدش دیگه یادم نمیاد فقط فهمیدم بردنش اتاق عمل منم فقط دیونه شده بود حرفای که بهش کفته بودم تو مغزم میومد دیونه شده بودم. الیا دستشو گذاشت رو شونم مرینت ها بله چیزی شده نینو اینو تو اتاق آدرین پیدا کردم یه نامه بود که کنارش خونی بود خوب مال کیه الیا : میدونم الان اصلا حالت خوب نیست ولی باید مقاومت کنی اگه آدرین از اون اتاق سالم اومد بیرون تورو اینجوری ببینه حالش بدتر میشه که بس خودتو جمع کن دختر این نامه هم برای تو نامه رو که میخاستم بگیر دستم میلرزید اشکام میذاشت ببینم به زور اشکامو پاک کردم نامه رو که باز کردم خشکم زد این نامه رو که با خون نوشته به زور شروع کردم به خوندن
تو نامه نوشته بود: سلام مرینت نمیدونم وقتی این نامه به دستت میرسه من زندم یا نه فقط میخاستم بهت بگم که منو ببخشی میدونم خیلی ازیتت کردم آه راستی یه معذرت خواهی دگه بخاطر اینکه ترو از خاسته هات دور کردم میدونم که لوکارو دوست داری براتون آرزوی خوشبختی میکنم میدونی من یه دختری رو دوست داشتم هروقت میدیدمش یه آرامش خیلی خوبی داشتم اسمش
همونجا بهوش شده بود و بقیشو ننوشته بود به یه گوشه خیره شده بودم که دکتر اومد بیرون بدنمو به رو از رو صندلی بلند کردم دکتر چی شده حالش خوبه یا نه عمل موفق بود ولی خونه زیادی از دست داده نینو : پدرش اون میتونه خون بده دکتر : نخیر خون ایشون با آدرین یکی نیست ما خون -a میخای ولی متاسفانه توی بانک خون هم تموم شد و دارن میارن ولی تا اون برسه ممکنه اتفاق بدی بیوفته من من میتونم خون بدم
الیا :مرینت چیکار میکنی ها همه اینا تقصیر منه پس باد درستش کنم دکتر: اول باید اول ازتون آزمایش بگیریم بعد باید سریع شروع کنیم بعد آزمایش یه سرنگ وصل کردن دستم بعد اینکه سرنگ کامل شد اونو بردن برای آدرین همه تو سالن منتظر بودیم گذر زمان برام عجیب شده بود هر دقیقه مثل یه روز برام میگذشت دکتر اومد و گفت میتونید ببینید ولی ممکنه تا یه هفته به هوش نیاد با تمام سرعت رفتم داخل اتاق الیا نذاشت بقیه بیان گفت بذارین یکم تنها باشن
رفتم کنار تخت به بدن بی جونش نکاه میکردم گریم گرف یه قطره از اشکم افتاد رو دستش بعد یهو دیدم انگشتش داره تکون میخوره خشکم زد دکتر که گفته بود تا یه هفته.... میخاستم برم دکتر صدا کنم ولی یکی دستم گرفت وقتی برگشتم دیدم چشماشو باز کرده منو کشید سمت خودش افتادم رو تخت موهام افتاده رو سورتم با دستاش داد کنار محکم بغلم کرده بود وام نمیکرد بعد چند دقیقه ولم کرد دیدم بیرون دکترو صدا کردم هیچکس باورش نمیشد اون بهاین زودی به هوش نیومد الیا : مرینت تو اتاق چیکار کردی کلک😏😂😂
منم اصلا حواسم نبود فقط به آدرین نگاه میکردم ها چی شده 😅 من هیچی الیا : باشه دختر آروم باش چیزی نگفتم که دکتر گفت که علائم حیاتیش خوبه و مرخص شد وقتی رسیدیم خونه آدرین همه باهم رفیتم تو اتاق آدرین همینکه رسیدیم الیا پرسید آدرین تو نامت نگفتی کیرو دوست داری
ادرین : آههههه 😬😬😬🙄نمیشه نگم الیا : نچچ نمیشه باید بگی ادرین : پس نامه و یه خودکار بهم بدین بعده اینکه نامرو دادیم یه چیزی نوشت و و داد به من باورم نمیشه اون تو نامه اسم.........نوشته بود چند دقیقه به نامه خیره شده بود الیا: مرینت چی شده اونو بده به من کاغذ از دستم گرفت الیا: صبر کن واقعا اینکه خیلی خوبه نینو: مگه اونجا اسمه کیه
من اسم منو اونجا نوشته همه شوکه شده بودن من خودم مغزم کار نمیکرد که یهو در باز شد پرستار اومد داخل گفت باید همه برون ادرین الیا صدا کرد تو گوشش یه چی گفت بعد همه رفتیم بیرون چی گفت الیا : هیچی چی گفت الیا : هیچی چی گفت الیا : هیچی چی گفت الیا : دختر تو چرا اینجوری میکنی یکم صبر داشته باش نمیتونم بگو چی گفت زود باش
رفتیم نوشتیم ناتالی از ما پذیرای کرد و پدر آدرین به یه صفر کاری رفته بود الیا : تو اینجا پیشین من الان میام رفت همه پچه هارو هم دورش جمع کرد یه چند دقیقه حرف زد حرفاش که تموم شد همه متعجب بودن الیا : پاشو بریم چرا اینجوری میکنی الیا : چیکار چیکار اولش که آدرین یه چیز به تو میگه هرچی هم که میگم بگو نمیگی بعدش بچه ها و جمع میکنی یه چیزی بهشون میگی ولی به من نمیگی الان که میگی پاشو بریم کجا معلوم نیست که کجا میخای منو ببری اگه من اضافه هستم بگین برم دستمو گرفت بلدم کرد رفتیم همینجوری منو یه نیم ساعت کشوند تا رسیدیم بازار الیا : حلا فهمیدی میخواستیم کجا بیایم خب آره ولی چرا میخای تو نامزدی آدرین با این لباسا بیا خشکم زد افتادم زمین چی 😲🥺 یعنی میخاد نامزد کنه با کی لایلا کاگامی یا کلوی 😭 الیا :😂😂🤣😂🤣😂 چرا میخندی خوشحالی من دارم از غم میمرم الیا :😂🤣😂🤣اییی پاره شدم از خنده اهمگ آدرین اونجا به من اینو گفت 😐😐😡عوضی قلبم اومد دهنم ☺️🤭خیالم راحت شد بعد کلی گشتیم یه لباس خوشگل قرمز خیلی خوشگل خوردیم وقتی رفتیم خونه آدرین همین که در باز کردیم همه جیغ کشیدن همه جا بادکنک بود و یه کیک بزرگ یه مهمونی کوچیک گرفته بودن آدرین با یه کت و شلوار سیاه خیلی خوشگل یه گوشه وایسا ده بود خاستم برم سمتش که در خونه باز شد و.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود نمیخوای ادامه بدی ؟؟
خواهرم ما رو تا مرز سکته دادی بعد میگی چه طوری جون دل؟🤣🤣🤣🤣 از بس این لایلا و کلویی و کاگامی وسط آدرین و مرینت پریدن شوک وارد میشه هردفعه بهم 😅😅😅 مرسی عالی بود عزیزم
یا بعدی رو بزار یا مثل جرمی که جرش دادم تو هم جر میدم