خب باید بگم توی این پارت اصلا اون چیزی که انتظار دارین پیش نمیاد😔 امیدوارم نهایت لذت رو ببرید
چشمهام از تعجب گرد شدن و ضربانم شدت گرفت؛ هلن رو از خودم دور کردم و گفتم: چی توی نامه نوشته بود؟ چشمهای هلن پر از اشک شد و آروم پیشونیم رو بوسید و گفت: باید فرار کنیم، تا قبل از اینکه سربازا برسن به اتاق باید از اینجا بریم. بغض بدی توی گلوم نشست؛ پس حدسم درست بود اونا رو فرستاده که کارم رو تموم کنن! هلن به سمت کمد رفت که گفتم: باید زودتر از اینجا بریم. هلن برگشت به سمتم و توی چشمهام خیره شد. کیارا:هلن جونمون مهمتره! با این حرفم هلن به سمتم اومد منو توی بغلش گرفت و از در زد بیرون. صدای پای هلن توی راهرو تنها صدایی بود که میاومد. هلن به سمت در پشتی رفت، سربازا جلوی در جلویی هستند پس میتونیم از در پشتی فرار کنیم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
راستی مگه ری هم موهاش سفید نبود ؟
نه ری موهاش خاکستریه
خیلی عالی
دوستای عزیزم بخاطر درسام و یه سری مسائل احتمالا دیر پارت بعدی آپ بشه ولی من تمام تلاشم رو میکنم که زودتر بزارم از اون طرفم که تستچی یکی دو روز طولش میده پس تحمل داشته باشید🙏💖
عالی . زودتر قسمت بعدو بزار . راستی میشه عکس پدرشو بزاری .
بعدشم مطمئن نیستم کیه . ولی شاید شاهزاده بر اسب سفید کیارا🥰🥰
وایی یعنی کیه ؟؟؟؟؟ یعنی هلنه ؟؟؟ شایدم یکی دیگه یا شاید همون بسر جونه که با پادشاه امده بود 😯
واییی دارم از هیجان می میرم زود تر بزاررررررررررررررررر
عالیه ولی لطفا مثل این قسمت انقدر طولش نده که صبرم تموم میشه
عالی بود.
عالی بود ادامه بده
عالییییییییییییییییی بی نهایت عالی
عالیه...... داستانت....