
سلام بزن بریم 😊
خانم دوپن چنگ شما نفر اول هستید که باید این حرکات را انجام. مرینت: بله چشم بلند شدم و همه حرکات را زدم و تمام شد .آقای ویسگون : آفرین خانم دوپن چنگ . آدرین: وای چه قدر خوب این حرکت را انجام داد.آقای ویسگون : نفر بعدی آدرین آگراست بلند شدم و همه حرکات را انجام دادم و نشستم .آقای ویسگون از همه بچه ها تست گرفت و گفت: همان جور که میدانید با دونفر را بیشتر نمی خواهیم از بین دختر های خانم دوپن چنگ و از بین پسر ها آدرین آگراست قبول شده اند. مرینت: بلاخره تمام شد . با بچه ها و آقای داماکلیس برگشتیم مدرسه و رفتیم خانه.وارد خانه شدم به مامان بزرگم سلام کردم و رفتم داخل اتاقم. تیکی به نظرت الان برام خطر ناک است که هویتم را به کت نوار بگم؟؟ تیکی : الان که شدومات را شکست دادید نه اشکالی ندارد..........
مرینت:پس من به کت نوار زنگ می زنم و می گم که امشب رو برج ایفل ساعت۱۰ شب امشب بیاد برای کشف هویت.تبدیل شدم و زنگ زدم به کت نوار.سلام کت نوار امشب ساعت ۱۰ بیا رو برج ایفل برای کشف هویت. و قطع کردم و برگشتم به حالت عادی. آدرین: داشتم درس می خواندم که پلگ گفت: آدرین لیدی باگ برات پیغام گذاشت. آدرین: سریع تبدیل شدم به کت نوار و پیغامش را گوش دادم و برگشتم به حالت عادی. وای باورم نمیشه بلاخره هویت لیدی باگ را می فهمم.
( خب بچه تو این مدت اتفاق خاصی نمی افتد مریم به ساعت ۹:۳۰ شب) مرینت وای تیکی چی بپوشم🤯🤯🤯 تیکی : مرینت هول نشو یکم فکر کن. مرینت: بزار فکر کنم امممم آهان فهمیدم لباس هودی صورتیم را با این شلوار مشکیم می پوشم تیکی : آره همینه. مرینت: مو هام را گیس کردم و یک روژ لب کالباسی هم زدم. و گفتم تیکی دختر کفشدوزکی آماده. ساعت پنج دقیقه به ده بود و رفتم به برج ایفل. ( بریم سراغ آدرین) پلگ: دیدم آدرین لباس هندی سفیدش را پوشیه با شلوار لی آلیش و گفت پلگ چطور؟؟؟ گفتم عالی👌👌👌آدرین: پس بزن بریم پلگ تبدیل گربه ای . و رفتم رو برج ایفل.دیدم دختر کفشدوزکی هم آمده سلام کردم.لیدی: سلام کت نوار.بیا اینجا بشین و نشستیم . گفتم کت نوار تو در زندگی عاشق چه کسی شدی ؟؟؟ کت:
اره من عاشق دختری هستم که مو هایش سرمه ای و چشم هایش اقیانوسی است. تو چی لیدی باگ تا حالا کسی از خواستگاری کرده؟؟؟ لیدی باگ: اره یک نفر که رنگ مو هایش بلوندی و رنگ چشم هایش سبز است. کت نوار من یک ایده دارم . کت نوار: چی هست این ایده ؟؟؟لیدی: ببین بیا چشم هایشان را ببندیم و بعد به حالت معمولی برگردیم اینجوری هیجانش بیشتره کت: قبول است. لیدی : پس چشمات را ببند تیکی خال ها نا پدید. پلگ پنجه ها داخل. بعد چشماشون را باز کردن.
آدرین:م.........م...........مرینت تو .......تو لیدی باگ بودی😱😱 مرینت:آ........آدرین😱😱😱 تو ...... تو......... کت نوار بودی. هر دو شکه شده بودند . بعد ده دقیقه آدرین : مرینت به حرف من فکر کردی؟؟؟؟؟مرینت:به زمان بیشتری نیاز دارم مخصوصا که الان فهمیدم کت نوار هستی. تیکی دختر کفشدوزکی آماده. آدرین: دیدم مرینت به لیدی باگ تبدیل شد و رفت من هم به کت نوار تبدیل شدم و رفتم خانه و گرفتم خوابیدم. مرینت: تیکی باورم نمیشه که آدرین کت نوار باشه
تیکی : مرینت بگیر بخواب فردا باید بری مدرسه و از آن طرف هم بری پیست پاتیناژ به علاوه به جوابی که می خواهی به آدرین بدی فکر کن. مرینت: اره تیکی فردا کلی کار داریم پس شب بخیر تیکی .( فردا صبح) مرینت: صبح بیدار شدم دیدم ساعت ۶ است. بلند شدم و آماده شدم که برم مدرسه رفتم پایین مامان بزرگم بیدار شده بود سلام کردم.مامان بزرگ: سلام مرینت. رفتم صبحانه ام را خوردم.نگاه به ساعت کردم دیدم ۶:۳۰ است پس نشستم به آدرین فکر کردم. به مامان بزرگم گفتم بیاد اینجا بشینه
مامان بزرگ : مرینت به من کاری داشتی؟؟؟ مرینت: راستش مامان بزرگ یک نفر از من خ.و.ا.س.ت.گ ا.ر.ی کرده نمی دانم چه جوابی بهش بدم آخه اون منتظر جوابم است. مامان بزرگ: مرینت خیلی خوشحالم ولی اول باید او را امتحان کنی تا ببینی عشقش به تو حقیقی است یا نه و اصلا ازش اطلاعات داری؟؟؟مرینت: البته و باید اضافه کنم که مادرش هم به تازگی زنده شده. نگاه کردم به ساعت و دیدم ای وای امروز هم که زود بیدار شدم دیر می رسم سر کلاس. از مامان بزرگ خداحافظی کردم و رفتم مدرسه و سر کلاس. دیدم آدرین هم آمده رفتم پیشش نشستم ( بلاخره کلاس ها تمام شد) آقای داماکلیس آمد داخل و گفت............
ناظر عزیز لطفاً منتشر کن 🌹❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی لطفا😚
عالی بود
ممنونم