
سام علیک خدمت همه گلا✌اومدم با پارت8 رمانمون و ممنون از همه شما که منو حمایت کردین قول میدم تا آخر رمانمو بزارم🍀🦄فقط ای کاش ناظر کمی زودتر قبول کنه🌤بریم؟! بزن بریم

صبح شده بود دیشب بعد سال ها روی تخت خوابیده بودم سریع پنجره هتلو باز کردم بوی صبح و صدای گنجشک ها به گوشم میومد،صدای در زدن اومد رفتم باز کردم دیدم کارمند هتله بایک سبد پر صبحانه و چند دست لباس*سلام خانوم شما جنی کیم هستید؟! جنی:ب بله خودمم +آقای جیمین اینارو برای شما فرستاد جنی:و واقعا خیلی ممنون.. *کارمند که رفت سریع رفتم صورتمو یک آبی زدم صبحانمو که خوردم پریدم زیر دوش آب گرمو باز کردم عالی و آرامش بخش بود خودمو که شستم لباسارو برداشتم از داخل سبد و تنم کردم خیلییی خوشگل بود ولی یکم لختی بودموندم خودش این لباسارو خریده( به روایت تصویراسلاید بعد 🖼)کلی وسایل برام گذاشته بود از ساعت تا لوازم آرایشی خیلی ذوق زده بودم موهامو یکم حالت دادم و یک آرایش خیلی کمرنگ زدم،یعنی به تهیونگم لباس داده؟!صدای در اومد درو وا کردم تهیونگ بود اونم لباس نو تنش بود( 🖼اسلاید بعد)*تهیونگ:آه صبح بخیر جنی🖐+صبح بخیر.. *تا نگاش کردم محو تماشاش شدم خیلی خوشگل شده بود*ام میگم لباسات. لباسات خیلی بهت میاد! جنی:ممنون مال توهم خیلی قشنگه*لباساش خوشکل بود ولی یکم زیادی جلوش باز بود کارمندهتل گفته بود لباسای منو جیمین خریده صب کن بپرسم ببینم مال اونم جیمین گرفته*هی میگم جنی لباسای تورو هم جیمین خریده؟! +عوم؟! آره چطور مگه؟! *میدونستم کار اون پسره بدچشمه(,—_–) *نمیدونم چرا این سوالو پرسید ولی انگاری خیلی عصبانی شده، یهو دیدم اومده جلو و بدون هیچ کلمه ای تند تند دکمه های لباسمو داره میبنده*دا داری چیکار میکنی؟! +لباست خیلی خوشگله فقط مشکلش زیادی باز بودنشه لطفا دیه اینحور لباسا تنت نکن تا وقتی کنار من راه میری😐جنی:م مشکلش چیه؟! آهای بچه جون تو نمیتونی به لباس پوشیدن من کار بگیری من هرجور دلم بخواد لباس میپوشم...

یهو دیدم داره بهم چشم قره میره هیچوقت انقدر جدی ندیده بودمش*تهیونگ:عه پس که. اینطوره هرجور مایلی ولی وقتی تو دردسر افتادی کاری به من نگیری😕*دکمه هامو باز کردم دیدم داره میره بیرون، گفتم:آهای ته چرا گیتارتو برنمیداری؟! +بخاطر اینکه کوک بهم گفت تا وقتی من میگم کار نکنید خرجتونو میدم.جنی:اوک کجا میخوای بری؟! +😕بیا خودت میفهمی,جنی:ای خدا باشه بابا*داشتیم تو خیابون راه میرفتیم هیچوقت با لباس درست حسابی اینجوری راحت بدون هیچ استرسی تو مردم نگشته بودم تازه با یک پسر جوون داشتم راه میرفتم هیچوقت انقدر هیجان زده نشده بودم، ولی انگاری با تهیونگ خیلی بد صحبت کردم خیلی ناراحت و سنگین باهام رفتار میکرد مثل قبلش نبود*جووون چ دختر خوشگلی کجا میری خانومی؟! جنی:ده*نت*و ب*ب*ن*د ع*وض*ی😒تهیونگ:من میرم بای هروقت خواستی بیا😐*اون واقعا منو ول کرد!!! واقعا ک چقد زود ناراحت میشه این پسره!! ولی خب اون برای خوبی خودم گفت صب کن برم تو یک پس کوچه دکمه هامو ببندم، تا رفتم تو دیدم دوتا مرد داخل کوچن، بهم گفتن:هوم😏دختر جون تو برای کارما عالی هستی....جنی:چ چی!؟ شماها کی هستین!؟ میخواید با من چیکار کنید؟! +آروم باش ما باهات کاری نمیکنیم فقط اومدیم یک پیشنهاد بهت بدیم. جنی:چ پیشنهادی؟! از چی داری حرف میزنی؟! برو کنار میخوام ردشم😠+کجا خانوم؟!😏مگه شهر هرته... ببین تو باید بیای تو یک میخونه کار کنی هم خوشگلی هم با استعداد بنظر میرسی هیکلتم روبه راهست... جنی:چی داری ز ر میزنی نمیخوام مثلا چی میخواد بشه؟! +إ؟! عجب زبونی داریا ببین اون پسره ما براش ردیاب گذاشتیم اون ساختمونو میبینی؟! جنی:خ خب ک چی؟! +بالای اون ساختمون یکی از رفیقامونو عجیر کردیم اگه همین الان تو درخواست مارو رد کنی سه سوته یک گلوله خالی میشه تو مغز اون یارو اوکی شدی؟!😏جنی:چی شما منو تهدید میکنید؟! چیکار دارید بهش اون آدم خیلی خوبیه شما نمیتونین... +خیلی خوبم میتونیم زود باش برو پیشش و بهش بگو دیگه نمیخوای همراهش باشی بدو.. جنی:اما... +اما و اگر نداریم فهمیدی؟! اگه خیلی برات مهمه فقط هرچی ک من میگم تایید می کنی وگرنه بونگ خدافظ پسر جوون ها ها ها( خنده شیطانی😐)...

خیلی ناراحت بودم دلم میخواست زار بزنم وسط خیابون گریه کنم ولی فکر کنم اینطوری بهتر باشه دیگه سربار تهیونگ نیستم تازه از وقتی ک بامن آشنا شده جز دردسر چیزی براش نبودم اما اما من دلم میخواست بیشتر کنارش راه برم بیشتر باهاش کار کنم دلم میخواست روزای بیشتری باهش بگذرونم و این خیلی درد ناک بود چون چون این آخرین دیدارم باهاش بود من اونو ناراحت کردم چطور باید بخندم؟! از خودم متنفرم چرا من نمیمیرم؟!😣ولی چرا انقدر بهش وابسته شدم؟! من هیچوقت به هیچکس اینقدر وابسته نبودم و دور شدن از کسی انقدر منو ناراحت نکرده😓*تهیووونگگگ... +ها؟؟ چی شده جنی؟! +من من واقعا بابت صبح متاسفم.. ته:اوو نه راسش من متاسفم چون به من هیچ ربطی نداره تو چی دوست داری بپوشی..خب حالا اینا بکنار چرا اینقدر طولش دادی؟! +چ چیزه راسش یک خبر خوب برات دارم بالاخره از دس من راحت میشی😁همین الان یک نفر بهم پیشنهاد کار داد دیگه سربارت نیستم😄, ته:چ چی؟! واقعا؟! تو میخوای بری؟! م مطمعنی؟! +اهوم😃تازه هم جای خواب بهم میدن هم خوراک😀, تهیونگ:آ آم باش حالا چیکار؟! +هیچی فقط قراره تو یک میخونه چهارتا لیوان جابه جا کنم همین😆تهیونگ:عه خو باشه خوبه موفق باشی... فقط ما ک میتونیم همو ببینیم نه؟!*خیلی ناراحت بودم دلم نمیخواست ازش جدا بشم ولی ناچار بودم😞ولی انگاری اون اصا ناراحت نشد*فک نمیکنم لزومی داشته باشه که ما دوباره همو ببینیم😀، تهیونگ:چ چی؟! یعنی چی؟ چرا؟!! +اوم خب چون مشغول کار میشیم اگه همو خواسته باشیم هر دفعه ببینیم از کار میوفتیم😄تهیونگ:اما بقیه چی؟! اونارو هم نمیخوایم ببینیم؟! یعنی بدون هیچ دوست میخوایم ادامه زندگی بدیم؟!+خ خب وای ببین من دیگه باید برم ازت ممنونم که وارد زندگیم شدی😊💔تهیونگ:ها با باشه ممنون از تو🙂💔*تا رومو برگردوندم اشکام تند تند از چشمام پایین میومدن واقعا نمیخواستم نمیخواستم نبینمش😭💔تا دیدم دستمو محکم گرفت و گفت:ج جنی!....اونجا محیط مناسبی برای یک دختر جوون و خوشگلی مثل تو نیست!! جنی:ها ها!؟ بدرک هنوز نفهمیدی من از پس خودم بر میام نگران نباش ممنون.. *نمیدونم چرا یه دفعه تصمیم گرفته بره ولی من قلبا دلم نمیخواد بره!!! چراا؟؟ چرا اینقدر دیوونه شدم؟! من من نمیخوام بره نه... *جنی:خیلی خب ول کن باید برم... تهیونگ:ولت نمیکنم!!! +چ چی؟؟ منظورت... ته:گفتم ولت نمیکنم!!!!( با داد). جنی:اما.. ته:جنی لطفا ازت خواهش میکنم منو ترک نکن و به همراه من کار کن درسته هم آواری هم پول کمی بدستت میرسه اما در عوضش کنار همیم!! *این حرفو که زد یک حلقه اشک تو چشمام جمع شد! قلبم شروع کرد به تند تند زدن یک احساس خیلی بزرگ تو دلم آغاز شد!! همه درای قلبم به روی تهیونگ وا شدن.. تازه فهمیدم این احساس این... همون.... عشق پاکی هست که.... همه میگن... من عاشق این مرد شدم!! من نمیخوام ازش دور شم!! من میخوام بیشتر از این بهش نزدیک شم!! بدون هیچ توقفی اشکام شروع به ریختن کردن پشت سر هم!! اون با تعجب بم نگا میکرد دستمو ول کرد یک دستمال تو جیبش در آورد و اشکامو پاک کرد و گفت:تو کنارم میمونی؟! +آ آره تهیونگ!!! من میخوام کنار تو باشم😭میخوام باهات کار کنم!! میخوام باهم بخندیم ناراحت باشیم!! 😭تهیونگ من من دلم میخواد بیشتر باهات آشنا بشم!! تهیونگ:عا؟! باشه دیوونه چرا گریه می کنی زود باش اشکاتو پاک کن مردم نگاه میکنن میگن این پسره چ گفته مگه به این دختر!! جنی:اما اما تهیونگا اون مرد.. اون مرد تورو میکشه!! تهیونگ:کدوم مرد از چی داری حرف میزنی؟! (جنی همه ماجرارو توضیح دادو تهیونگ گفت:....

خب قشنگا این پارت تمومید لایک و کامنت پلیز❤⛓️و البته چند کلام با کسانی که بهشون تو هین میشن یا اراده ضعیف دارن.. بروبچ قوی باشید ما یکباربدنیا میایم ویکبار قراره زندگی کنیم پ بیابد از همه توانمون برای لذت بردن از این وقت ها استفاده کنیم بیخیال نظرمردم... ب حرفای بقی اهمیت نده سعی کن برای خودت زندگی کنی... به خودت و علایقت احترام بزار... عیب نداره امروز این داستانو کسی نخونه مهم اینه تو دوس داشتی این داستانو بنویسی بخصوص برای پارسا و عاج عسل میگم😉

خب خداوندا الهی هیچوقت تستچی دیه باهام لج نکنه 😐🤲🌥بچه ها عاج ریحونمم داستان مینویسه اسمش عاشقانه در هاگوارتز هست باحاله سر بزنید 😀👍💕

آنچه خواهید خواند:هاااا میکشمت❗*جیسو خانم میشه حرف بزنیم❓*عا جدی میگی لیسا ⁉️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
از پارت اول خوندم با اینکه اصلا از شیپ کردن خوشم نمیاد.. ولی قشنگ بود و عالییی مینویسییــــیی.. بالاخره هرکی نظری داره🍭🤍😍
به حرف اونایی هم که بد میگن گوش نکن🙂🖐🏻💕
ممنون قشنگم ولی قول قول که همین داستانو کامل کنم دبه شیپ نکنم 😄💜ممنون از روحیه و معذرت
عاجی محشر بود 💖 پارت بعد رو زودتر بزار 😘🍁 راستی تو یکی از کامنت ها خوندم شیپ دوست ندارن و تو دیگه شیپ نمیکنی عاجی لطفا دوباره از این شیپ ها بزار خب به اونا. چه ربطی داره بنظرم خوب فن فیک مینویسی
ممنون عاجی خوشگلممم🌼_🌼چشم ممنون و البته منتظر پارت بعدیتم 😎💜
عالییی بود منتظر پارت بعد هستمم
ممنون حتما 🎶👍😁
اجی یه تست درموردت ساختم اگه ثبت شد برو ببین🙂
وایییی عاج ممنون بابت همچی 😍💜
سلام
عالی بود من خودم شیپر نیستم و از شیپ بدم میاد ولی هرکس سلیقه ای داره و من به سلیقه ی تو احترام میزارم این از هر داستان دیگه ای که شیپ کرده بودند بهتر بود بازم توهین نمیکنم به نویسنده ها عاشق داستانت شدم پارت بعد لطفاً
بای
ممنون تو بهترین و با ادب ترین شخصی 💕😁حتما ممنونننن
عققق چرا شیپ کردی💩
به تو چ💩
چونکه زیرا دوست نداری برو بیروننننننننننن😑😒😒😒😒
💩 اینم مال خودت ممنون که کادو آوردی اما نیازی نیست 🤪
اییییی شیپ کردی🤢🔪حداقل شیپ نمیکردی😐🔪