سلام به دوستان عزیز من سوگل هستم ۱۴ ساله از تهران و تازه وارد سایت تستچی شدم و امیدوارم بتونم با داستان هام شما هارو خوشحال کنم .داستا های من ۷ تا پارت داره ودر هر پارت زیاده واینکه من از الان نمیگم چند تا قسمت یا فصل داره بستگی به داستانی که می نویسم داره. خوب من داستانم رو از قسمت آخر فصل ۳ می نویسم .من معرفی نمیکنم چون خودتون دیگه میدونید .بریم برای داستان👈👈👈👈👈👈👈👈👈👈
مرینت:آهنگ لوکا تموم شد بهش گفتم خیلی قشنگ بود اونم تشکر کرد.وقتی سرمو برگردوندم دیدم کاگامی و آدرین دارن همو 💏 قلبم هزار تیکه شد با گریه رفتم خونه. آلیا:دیدم مرینت با گریه رفت فهمیدم بخاطر چی بود (نویسنده:خودتون میدونید) لوکا داشت میرفت سمت آدرین که جلوشو گرفتم وگفتم این وظیفه ی منه که مشکل مرینتو به آدرین بگم تو برو بشین.آدرین:یهو کاگامی منو 💏 منم نمیخواستم دلشو بشکنم و همراهیش کردم که دیدم مرینت با گریه رفت خیلی تعجب کردم که دیدم لوکا داشتمیومد سمتم که آلیا جلوشو گرفت و گفت وظیفه ی منه که مشکل مرینتو به آدرین بگم. مونده بودم چرا آلیا می خواست مشکل مذینتو به من بگه آلیا اومد سمتم و گفت :ساعت ۶ بیا پارک جلوی خونه مرینت اینا.گفتم باشه.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالی بود ادامه بده منتظر پارت بعدیم
چشم حتما .
دوستان عزیز پارت ۲ ممکنه یکم طول بکشه تا منتشر بشه
پارت بعدی به زودی منتشر میشه البته یکم طول میکشه
ادامه بده .
عالی مینویسی
خوب بلدی هیجان و بندازی به جون ما 😐
خب پارت بعدی هرچه سریع تر بهتر . آفرین گلم💖
ممنون عزیزم لطف داری
😭چرا امروز همه رفتن تو فاز غم 😭
عالی بود پارت بعدی لطفا 😐😊😊