
سلام ✋ عکس این قسمت عکس گربه های استیسی هست.
و ادرینا اومد تو 😓 گفتم خب الکسا واقعا خسته شدم باید برم خونه 🏡 الکسا: باشه ولی خیلی خسته میشم. ادرینا: نگران نباش کاری میکنم خسته نشی. الکسا: چه شیطانی 😨 ادرینا: شوخی کردم 😊 الکسا: باشه 😵
استیسی: خداحافظی می کنم و میرم بیرون. هوا بارونی بود وای هوا خیلی سرد بود ❄ داشت بارون میومد ☔ البته یه کت و چتر هم آوردم پس کتم رو پوشیدم و چترم رو باز کردم. وقتی آسمون رو دیدم شب شده بود. خیابون ها خیلی شلوغ بود. از یه کوچه رفتم.
وقتی رفتم تو کوچه پام خورد به یه چیزی 😕 پایین رو نگاه کردم دوتا چشم دیدم، یهو لیز خوردم یه صدای میو میو اومد،
یه گربه بود. چراغ قوه گوشیم رو روشن کردم 3 تا گربه زخمی بودن، بچه بودن!!! دلم سوخت 😢 برای همین تصمیم گرفتم بیارمشون خونه کلی راه رفتم بالاخره رسیدم خونه. در زدم کاترین در رو باز کرد، سلام کرد، جوابش رو دادم. سریع رفتم تو اتاقم و گربه ها رو گذاشتم روی تخت.
رفتم و کمک های اولیه رو آوردم، بچه گربه ها رو آروم گذاشتم تو وان حمام. آب گرم رو باز کردم و لباسم رو درآوردم، لباس های خونگیم رو پوشیدم. رفتم تو حمام و گربه ها رو شستم و آروم آروم زخم هاشون رو درمان کردم. همیشه بالای سقف اتاقم پر از چراغ های ستارهای بود 🌌 انگار گربه ها خوششون اومده بود ❤
با گربه ها که الان تمیز هم شده بودن، کلی بازی کردم که ی دفعه یادم اومد گربه ها ممکنه گرسنه باشن یا بخوان برن پیاده روی یا... پس باید برم همه چی براشون بگیرم راستی یادم اومد که بابام به گربه حساسیت داره خب اگر بخوام برم بیرون، تو این مدت، اگه گربه ها رو پیدا کنن، حتما میندازنشون بیرون 😭 پس گربه ها رو میزارم تو کمد. لباسم رو پوشیدم، گربه ها رو گذاشتم تو کمد و رفتم پایین. کاترین: خانم به این زودی دوباره میخواین برین؟ استیسی: آره. و رفتم به فروشگاه حیوانات خانگی برای گربه ها یه تخت خواب بزرگ
گرفتم براشون غذا، قلاده، اسباب بازی و... گرفتم و برگشتم خونه. دوباره کاترین در رو باز کرد 😓 وقتی خریدهام رو دید (زیاد بودن)، چشم هاش گرد شد. کاترین: چرا انقدر خرید کردید؟
استیسی: هیچی هیچی، دوستم یه تولد گرفته و این ها هدیه ها هستن. کاترین: ولی، خانم استیسی حرفم رو قطع میکنه. استیسی: باید برم تو اتاقم. در رو بستم، گربه ها رو از تو کمد بیرون آوردم که انگار میخواستن برن 🚾
پس گذاشتمشون توی 🚾 مخصوص خودشون، بهشون غذا هم دادم. خب حالا همه چی رو به راه بود، تصمیم گرفتم یه فیلم ببینم، که از پنجره سمت راست یه صدا اومد..
ممنون که تست رو دادی .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام اینم خودش سه نظریه