خب این فیکی که میذارم مینی فیکه حدود نهایتا ۱۰ قسمت میشه پارتاش کوتاهه و زیاد نیست چون مینی فیکه
P1 ___________________________________Part1 ژانر : رومنس♤ درام♤ تاریخی( نه آنچنان قدیمی که برای دوره ی چوسان باشه بعد از کشف آمریکا اتفاق میوفته )♤ صدای قدم هاش بین هیاهو گم شده بود . همه با خوشحالی جام شراب هاشون رو در دست گرفته بودن و در جمع چند نفرشون میگفتن و میخندیدن . البته این یه چیز واضح بود همه برای خوشگذرونی به مهمونی میرفتن نه برای گریه کردن . شاید یه جورایی تنها شخصی که اینجا دلش غمگین بود خودش بود . اما نه ... نباید ضعف نشون میداد ۲۲ سال ضعف نشون داده بود و زن هر کاری که دوست داشت کرده بود ... دیگه اجازه نمیداد . پاش رو که در سالن گذاشت همهمه و پچ پچ های افراد اطرافش شروع شد ... البته که چیز تازه ای نبود همیشه همین بود ... مردم تنها دنبال یه سوژه بودن برای سرگرمی ... هیچوقتم به این فکر نمیکردن که این سوژه یه بدبختیه برای یه فرد دیگه !! پچ پچ نامادریش رو میشنید که به کارکنان خونه میگفت چرا حواسشون بهش نیست و اونا یه مشت به درد نخورن رو میشنید . البته که این یه گفته ی طبیعی از مادرش بود که دائما کارکنان از زبونش میشنیدن . £ عزیزم تو اینجا چیکار میکنی مگه الان نباید توی اتاقت باشی آب میخوای؟ + نه نیازی به آب ندارم ... به علاوه نامادری فکر کنم داری پیر میشی چشات دیگه تیزبینی قبل رو که بهش می بالیدی ندارن من لباس مجلسی پوشیدم . فکر نمیکنم کسی با لباس مجلسی بیاد وسط سالن پذیرایی و آب بخواد £ عاممممم ... کاملا درسته عزیزم
جمله ای که با حرص از زبون نامادریش بیان شد باعث بیشتر شدن لبخندش شد . £ پس ... برای چی اینجایی ؟ + هیچی فقط اومدم به یکی از هزاران مهمونی که هر شب با پول پدر من میگیری فکر کنم خودت میدونی وقتی هرشب من رو توی یه اتاق زندانی کنی هیچکدوم از اینا رو با اینکه با پول پدر منه نمیبینم درموردشون کنجکاو شدم ...
حالا پچ پچ های بیشتری رو احساس میکرد ... آره همین بود پچ پچ های بیشتر میخواست ... خوب میدونست نامادریش از شایعه خوشش میاد ... ولی فقط درصورتی درمورد دیگران باشه ... ولی وقتی درمورد خودش باشه ... آنچنان عصبانی میشه که دیگه هیچکس رو نمیشناسه ... و اونم همین رو میخواست عصبانی شدن نامادریش ... تا خودش رو رسوا کنه ... حالا که میخواستن سوژه باشن ... چرا فقط اون سوژه باشه ... بذار خانوادگی سوژه بشن . البته که این تازه اولش بود ... بازی تازه شروع شده بود ...
سو گایز اینم یه فیک جدید دیگه البته این مینی فیکه و حدود نهایتا ده قسمته
امیدوارم از فیک آیو و جونگ کوک که اینم پارت اولش بود لذت ببرین
بچه ها این مینی فیک رو قبلا بخاطر یکی از دوستام نوشته بودم که طرفدار شیپ ایو و جونگ کوک بود ولی شما اگه از این شیپ بدتون میاد بگین اسم شخصیت اصلی زن رو عوض کنم نظر یادتون نره گوگولیا^^
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!

نظرات بازدیدکنندگان (0)