
گفتید بیشتر بنویسم بیشتر نوشتم🍭💕
از زبون میسو:نه عاشقت نمیشم یک بار شدم برای هفت پشتم بسه چرا باید عاشق آدم مغرور و خودخواهی مثل تو بشم کوک:اینطو..اینطور نیست میسو چرا همینطوره کوک:اما میسو من دوست دارم میسو:اما تو برای من مردی و تو دلم خاک شدی و دیگه نتونستم و اشکم در اومد و گریه کردم کوک اومد و بغلم کرد منم پسش نزدم چون به یک بغل گرم و نرم نیاز داشتم و رو سینش گریه کردم ولی بغلش نکردم یکم که آروم شدم از بغلش اومدم بیرون و رفتم دم میزم نشستم و صورتم و پاک کردم که معلوم نباشه گریه کردم دیدم هنوز همون وسط اتاقم وایستاده رژ لب زدم و گفتم میسو:تشریف نمیبری بیرون کوک:نچ میخوام پیش عشقم باشم میسو:من عشق تو نیستم کوک:چرا هستی نزار جلو همه بهت ثابت کنم میسو:سر به تنت نمی زارم کوک:منم اگه پسری نزدیکت بشه سر به تنش نمی زارم میسو:غ*ل*ط میکنی(ببند😐🗡)کوک:به هر حال خدافظ چاگیا میسو:من چاگیا تو نیستم کوک:هستی چاگیا هستی نذاشت حرف بزنم رفت بیرون منم یک نیم تنه تاب آبی آسمونی با دامن کوتاه سفید با کفش آبی آسمونی بلوری پوشیدم و رفتم پایین و از همه خداحافظی کردم و سوار لامبرگینی مشکیم شدم و رفتم دم خونه پسر خالم خیلی دلم براش تنگ شده بود مثل برادر نداشتم بود زنگ آیفون رو زدم گفت:بله میسو:مهمون نمیخوای
قط کرد سه ثانیه نشد اومد دم در چانیو:میسووووو😍😍 میسو:چانیووووو😍😍زیر پامو کمرمو گرفت و منو تو هوا چرخوند و بعد گذاشت زمین چانیو:چه خبر یادی از ما کردی خواهری میسو:ببخشید وقت نداشتم بیام داداشی چانیو:حالا اینا رو ولش کن دیگه چه خبر میسو:هیچی بدبختی چانیو:چرا😂 میسو:همینطوری واسه خنده😐 چانیو:هنوزم تیکه میندازی و حاضر جوابی میسو:بعله پ چی😏.....(بعد کلی حرف زدن)میسو:من دیگه میرم خدافظ دادشی چانیو:خداحافظ خواهر گلم🙂 و بعد رفتم خونه و ماشینمو پارک کردم و رفتم تو کسی خونه نبود مثل اینکه همه رفته بودن گردش اوفففف که بعد دیدم کوک خونس نشسته بود رو مبل با چشمای قرمز عصبانیت از سر و صورتش میبارید رفتم اتاق لباسمو عوض کنم که پشت سرم وارد اتاق شد و دویید طرفم منو زد به دیوار میسو:چیکار میکنی د*ی*و*و*ن*ه کوک:کجا بودی میسو:به تو چه کوک:میگم کجا بودی میسو:منم میگم به تو چه کوک:دوباره میگم کجا بودی میسو:به تو چهههههه (کوک با داد) کوک:کجا بودی دل میسو:ترسیدم ایندفعه دیگه واقعا ازش ترسیدم میسو: بی...بیرون کوک:جواب سر بالا به من نده میسو:پیش دوستم بودم کوک:که پیش دوستت بودی اره؟دوس پسرت بود میسو:تعقیبم کردی کوک:جواب منو بده دوست پسرت بود میسو:نه پسر خالم بود مثل برادمه کوک:دوروغ نگو میسو:دوروغ نمیگم یهو کوک چونمو گرفت و با شصتش فشار داد خیلی دردم اومد جوری که بغضم گرفت
کوک:راستشو بگو میسو:با...باو...باور کن ر..راست..شو می..گم(از درد بریده بریده حرف میزنه)دیگه نتونستم طاقت بیارم از درد اشکم در اومد و کوک تا دید چونمو ول کرد منم هق هق گریه کردم اومد بغلم کرد پسش زدم میسو:گم*شو بیرون کوک:ببخشی دست خودم نبود یهو عصبانی شدم میسو:خودم از اتاق رفتم بیرون چونم درد میکرد تو آینه دیدم یااااا نگاه چونم کبود شده سریع تا بقیه نیومدن رفتم بالا تو اتاقم که صورتم رو کرم پودر بزنم رو چونم معلوم نشه رفتم اتاقمو دیدم کوک یک گوشه نشسته داره گریه میکنه اهمیت ندادم نشستم پشت میزم و کرم پودر زدم اومد پیشم کوک:ببخشید اون موقع کنترم رو از دست دادم نمیدونستم دام چیکار میکنم میسد:برو بیرون😠بعد رفت بیرون منم که نودمو مرتب کردم اومدم بیرون از پنجره دیدم همه دارن میان اومدن تصمیم گرفتیم بریم استخر وقتی م*ا*ی*و رو پوشیدم رفتم پایین نگاه همه پسرا رو من بود کوک رو دیدم عصبانی بود کوک:این چیه پوشیدی به تو چه ای گفتم و با ملق پریدم تو آب و فرصت حرف زدن بهش ندادم
فعلا منتشر نکن کامل نیست
.........
این بار سومه منتشر کنید😐 بخاطر این کوکی کیوت لایک و کامنت بزار🍭💕
......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
عالی بود
میدونستی داستانت حلال زادس.چون من شب داشتم فکر میکردم کِی پارت جدید میاد بعد اومدم تو تستچی دیدم اومده😂
😂😂😂😂
ناظر محترم من گفتم منتشر نکن کامل نیست سه تا اسلتید دیگه داشت😐
عجب
این ناظر ها چرا اصلا توجه نمیکنن؟