اینم از پارت3چقد زود نوشتمش😳😂
آقای داماکلیس:متیو! چقد زود اومدی فکر میکردیم فرداشب میای متیو:نه راستش کارم زودتر تموم شد و بعد به من نگاه کرد متیو:آبجی؟! تو اینجا چیکار میکنی؟! مرینت:منظورت اینه دل تو هم برام تنگ شده بود، نه؟! متیو:آره دلم تنگ شده،ولی فکر نمیکردم اینجا باشی پس گروهی که قراره باهاشون قرار داد ببندیم کجاست و بند کوله شو روی شونه ش صاف کرد مرینت:درست همینجاست داداش جونم😗 متیو:کجا؟ مرینت:اون گروه من و دوستامیم😗 متیو:چیییی؟؟!!!! نه😬 مرینت:منظورت اینه چه عالی؟! متیو:باشه باشه من فقط تعجب کردم و رفت پیش آقای داماکلیس و توی گوشش یه چیزی گفت آقای داماکلیس:نمیشه قربون ما قرار داد و هم بستیم بیا لذت ببریم متیو:ولی اون خواهر منه!!😤 آقای داماکلیس: میتونی مثل لوکا با این که خواهرت توی این گروه باشه مشکلی نداشته باشی متیو: لوکا لوکاست منم متیو ام خانم بوستیه:بسه بیاین جشن بگیریم بچه ها🎉🎊🎈 رفتم پیششون مرینت:داداش تو چت شده؟! از اینکه پیش منی خوشحال نیستی؟ متیو دستی روی سرم کشید و گفت:خوشحالم آبجی گلم مرینت:پس بیا خوش بگذرونیم چون از این به بعد هم خونه ایم و دستش و کشیدم و بردم پیش آلیا!!!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
37 لایک
هدسه جون بی حدومرز فصل یعدم داره یا کلا تموم شده
بی حد و مرز ک کلا ایزی ایزی تامام تامام😂💕
که چی
پارت بعدی بنویس هر وقت تونستی
عالیییییییییییی بود😍😍😍😍😍😍
پارت بعد رو میخوام😘😘😘
عالی بود اجی پارت بعدی
عالی بود منتظر ادامه هستم 🧡 بااااااییی 🧡 🧡
عالی بود پارت بعدی
عالیه
عالی بود
عالییییییییییی