
ادامه... نظر فراموش نشه کیوتی
با تکون های دستی تو خواب قلت زدم و سرمو تو بالشت کردم و با صدای خمار شده از خواب لب زدم: -آیششش یه بار تو عمرم نتونستم تا لنگ ظهر بخوابما! -تهوو، بیدار شو بابا یه عالمه کار داریم مثل اینکه آهنگ جدید رو فراموش کردیا با شنیدن صدای طرفش با گیجی رو تخت نشستم و به قیافه خندون تهیونگ خیره شدم... - چرا میخندی؟ با این حرفم از خنده ترکید و لب زد: -آخ که قیافت شبیه این دخترایی شده که صبحا بیدار میشن فقط با تفاوت اینکه تو آب دهنت شبیه رودخونه جاریه... چند ثانیه نگاهش کردم که بعد با هم یه لبخند زدیم... وا لبخندش چرا شبیه
مسطتیله... رفت بیرون اما قبلش سرشو داخل کرد لب زد: -بیبی بنگتن اگه دیر کنی جین هیونگ بهت صبحانه نمیده... و درو بست تک خندهای کردم و لباسام رو با یه هودی یه شلوار ورزشی عوض کردم به موهامم یه تل زدم و رفتم بیرون... به سمت آشپزخونه رفت که صدای جیمین رو شنیدم: -همتون باهاش خوب شدین نه... هه اون با پارتی بازی یه شبه میشه آیدول اونم تو بهترین گروه کیپاپ...بعد یه داستان غمگین برای خودش سر هم میکنه شما هم... -بسه جیمین! -جیمین چه با پارتی بازی آیدول شده باشه چه داستانش الکی باشه اون عضوی از بنگتن شده بهتره تنهاش نذاریم!
وارد آشپزخونه شدم که همه نگاه ها برگشت سمتم... به چشم های جیمین خیره شدم و لب زدم: - نشونت میدم که میتونم! و بعد کنار جونگ کوک نشستم ... میخواستم بدونم آرمیا چه واکنشی نشون میدن... حتما وحشتناکه! با قرار گرفتن بشقاب پنکیک جلوی روم به جینهیونگ نگاه کردم که با لبخند لب زد: -فکر نکن بخور! شروع به خوردن کردم که صدای شوگا هم بلند شد: - بهتره به آینده فکر نکنی فقط کاری که میخوای رو انجام بده! با لبخند بهش نگاه کردم حداقل خوبه باهام خوب شدن به جز...
تهیونگ: -بنگ شی هیونگ به نظرتون این چیزا یکم برای تهوو که تازه کاره سخت نیست! عمو به سمت من برگشت و لبخند عصبی زد و گفت: -این کوچولویی که اینجا میبینین یه سال آموزش بدل کاری دیده! موزیک این دفعه ما در مورد این بود که (تو هم انسانی؟) و اینکه تو اجرا آرمیا منو میبینن و همینطور موزیک ویدیو چون من عضو جدیدم اول باید اجرا کنیم تا همه ببینن بعد موزیک ویدیو رو پخش کنیم... و من وکالیست بودم تو اتاق تمرین بودیم بچه ها با حلقه بالا سرشون نگاه میکرد با کمک استف ها رفتم اون بالا... رو حلقه که نشستم به پایین نگاه کردم برام ترانبولین گذاشته بودن...
قرار بود یکم بعد اجرای پسرا این حلقه بیاد پایین در حالی که من برعکسم آواز بخونم و بعد خم شم و فقط به کمک پشت زانوهام خودمو نگه دارم ... آهنگ پخش شد و پسرا طبق آهنگ پیش رفت که نوبت من شد میخوندم ولی دلم میخواست چهره جیمینم ببینم خواستم با پشت زانوهام خودمو نگه دارم که لیز خوردم و از روی حلقه افتادم رو ترانبولین قبل از اینکه کسی حرفی بزنی روی ترانبولین محکم پریدم و با دستم حلقه رو گرفتم و دوباره روش نشستم و بلند گفتم: -از اول این حرکتو انجام میدم... *** با نفس نفس خودمو انداختم کف سالن و نفس های بلند کشیدم سینم میسوخت: -تهوو وقت رفتنه
به جونگ کوک نگاه کردم و با بیحالی چشمامو رو هم گذاشتم صدای نگران هوسوک بلند شد: -تهوو خوبی! نظر😁🤣🤣بدید تا بقیش بزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
طبق روال پارت بعد پلیز
حتما امروز آپ میکنم که منتشر شه سریع
پارت بعدییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چشمممممممممممم
پارت بعدیییییی
داستانت عالیعههعهههه
اجیم میشی؟؟؟؟