..... ❤️❤️❤️..... پارت اخر و یک پارت ویژه هم به زودی قرار میدم
وفتی که وارد اتاق شد از جام بلند شدم و به سمت اتاق رفتم نیمه درو باز کردم و به داخل اتاق نگاه کردم.... روی تخت دراز کشیده بود و و پتو رو روی سرش کشیده بود... لرزیدن شونه هاشو به وضوح حس میکردم .....
از در دور شدم و وارد اشپز خونه شدم دوتا تخم مرغ گذاشتم توی قابلمه ابپز بشه.....
یک برگه برداشتم و پشت میز ناهار خوری نشستم ....
* شاید یکی از بزرگ ترین حسرتام توی دنیا این بود که خیلی دیر فهمیدم کسی که دوستش دارم تویی ....
تموم این یک سالی که کنارت بودم و میدیدمت ... بین احساسات خودم و اونی که یک روز توی وجود من زندگی میکرد سردرگم بودم ....
متاسفم که خیلی دیر فهمیدم اونی که واقعا دوستش دارم تویی متاسفم که خیلی دیر توی زندگیم راهت دادم....
خودت خیلی خوب میدونی که دوستت دارم ... اما تو هیچ وقت کنار من خوشحال نمیشی ....
هدفهای تو و سرنوشت تو خیلی بزرگ تر از کنار من موندن و مراقبت کردن از منه....
تو باید هنوز خیلی پیشرفت کنی و با پیشرفتت مراقب خیلیایه دیگه باشی ....
به غیر از من خیلیایه دیگه بهت احتیاج دارن... سرنوشت تو کنار من موندن نیست .....
شاید یک روز که همه چی خوب شد بتونم ببینمت .... برای نجات جون جونگهیون و سوبین و برایت دیگه نمیتونم برگشتن به گذشته رو امتحان کنم و فقط اینجوری زندگی میکنم ...
دوستت دارم و عاشقتم.... ****
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
43 لایک
عالی 🥺💜
عالی 💜
داستانت خیلی خیلی خوبه راستی حالت خوبه خیلی وقته چیزی نذاشتی نگرانت شدم انیدوارم زودتر داستان قشنگت رو ادامه بدی
ادامه دادم بالاخره😍❤️
اره دو تا پارتی که گذاشتی رو دیدم و خوندم عالی بود خیلی محشر مینویسی
به معنای واااااااقعی فسیل شدم:)💔
گذاشتم چند پارت
چیلا نمیزاری😞
گذاشتم بالاخره😜
بعداز دو سه ماه به امید اینکه ده پونزده پارت رو گذاشته اومدم دیدم هیچی نذاشتی زد حال خوردم😐💔🔪
ایشالا از شنبه
الان چهار پارت گذاشتم😍
پگاه خواهرم بزار فصل بعدو مردیممممم
گذاشتمم
عالی بود👍
داستانت خیلی خوبه من از اون روزی که این داستان رو گذاشتی دارم دنبالت میکنم. فکر کنم از پارسال
عالی بود کارت واقعا خیلی خوبه😭😭😭😭😭😭😭😭😭