پارت 10 امید وارم لذت ببرید
هانا خیلی هیجان زده بود، در رو باز کرده بود قبل از اینکه بگم مراقب سگ ها باش، موقعی که بلک بیرون اومد و اشتباهی فکر کرد هانا برای دزدی اومده روی اون پرید و هانا جیغ کشید، خندیدم! بعد اون درگیری های سخت خنده باز روی لبام اومده بود البته میدونستم که هانا تنها کسی هست که میتونه منو بخندونه. باز قبل از اینکه بگم مراقب وایت (سگ دوم شیرویی در پارت قبل) باش شیرویی وارد شد و باز جیغ میکشید و میومد و گفت : هیولا هیولا اون تو هست، برای بار دوم همه خندیدیم و مکس توضیح داد که اون یکی از سگ های منه. هانا خجالت زده شد و گفت : میدونستم فقط خواستم شوخی کنم. هانا ویلچری رو که روش نشسته بودم به طرف خونه برد و گفت : ام بهتره خودت اول بری تو. لبخندی زدم و گفتم باشه، وارد خونه شدیم همه جا گرد و خاک گرفته بود، رو به مکس کردم و گفتم : مگه تو ی نفر رو مامور نکرده بودی که به سگ ها برسه و خونه رو مرتب کنه؟ مکس سرش را خاروند و گفت : ام خب هزینه زیاد میبرد پس منم گفتم فقط به سگ ها برسه، اخمی کردم و گفتم : باشه پس خودت این جا رو مرتب و گردگیری کن خوبه؟ مکس گفت : آه خب باشه. بعد به مگی نگاه کرد به معنای : کمکم میکنی؟ مگی پشت کمر مکس زد و گفت: شرمنده ولی به من مربوط نمیشه، بعد وارد خانه شد. مکس بین خشم و خجالت موند...
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
قسمت بعدی رو میشه لطفاً زودتر بذاری من منتظرم آخه خیلی خوبه این داستان🥺🥺🙏🙏🙏❤️❤️❤️❤️
منتشر شده! امید وارم لذت ببری 🌹
ممنون از همگی💜 مثل همیشه خیلی به من انرژی میدید ، پارت بعدی به زودی منتشر میشه.
مثل همیشه عالی بود ممنون🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍
واقعا این داستان رو خیلی دوست دارم ❤️❤️❤️
منتظر پارت بعدی هستم لطفاً زودی بذار🥺😁
موفق باشی 🧡❤️💛
عالی اولین نفر