تلنگر عشق ۱

سلام خوبید؟ با کرونا چه میکنید؟؟ با داستان جدید اومدم ببخشید اگه طول کشید. لطفا حمایتمون کنید. این داستان رو از بهترین دوستم کمک گرفتم که تو تستچی هم هست.

این شمایید یا اگه دوسش ندارید خودتونو تصوز کنید. تو سختی خیلی زیاد بزرگ شدید الان ۱۷ سالتونه وقتی بچه بودید برادزتونو گم میکنید. و دست یه زن بدجنس خسیس و..... میفتید. هیچی نمیدونید و بلد نیستید. حتی بلد نیستی غذا بخوری چون تورو فقط با اب و نون زنده نگه داشتن مثل یه حیوون خونگی.( ببخشیدا توهین نباشه منظور بدی ندارم) شاید اگه وارد اجتماع میشدی خیلی موفق نیبودی ولی سرنوشت نخواست. خلاصه تو یه خونه تنها زندگی میکنی با یه زن بدجنس.

جیمین ( دیگه خودتون بهتر از من میشناسیدش ) الان نقششون نمیگم بعدا میفهمید.

جئون جونگ کوک خودتون میشناسیدش. اینم نمیگم کیه خودتون بعدا میفهمید. ۲۲ سالشه.

کیم تهیونگ . خودتون میفهمید کیه. اینجا بی تی اس وجود نداره. و هر چی یادم اومد میگم بهتون سن جیمین و تهیونگ رو خودتون تصور کنید. هر چی هست باید ازتون بزرگتر باشه. جونگ کوک کوچکترین شخصیت مرد هست.

بریم سراغ داستان. اسمتون رو رز میزارم. مثل همیشه. راوی : وقتی رز ۵ سالش بود توسط یه زن دزدیده میشه. اون زن هنوز رز رو نگه داشته پیشش و حافظه اش رو پاک کرده. اون زن شوهرش مرده. و برای انتقام رز رو دزدیده. الان رز بچه نیست اون ۱۷ سالشه. این همه مدت با بی رحمی تمام بزرگ شده. غذاش نون و ابه خیلی لاغره. جای زخم رو بدنش زیاده به خاطر کتک خوردن.

اون نمیتونه اعتراضی کنه چون ممکنه تو زیر زمین بیفته پس سعی میکنه ساکت ساکت بمونه. ولی به خودش قول داده یه روز از اونجا فرار کنه. تا حداقل جاهای زیادی رو ببینه.