سفر نفرین شده (پارت 5)

اینم پارت پنجم

نگاهی به اتاق کردم ترتیب چینش و شکل اتاق با اتاق من یکی بود فقط از رنگای زرد و صورتی به جای مشکی و آبی استفاده شده بود ولی یک منحنی روی دیوار کنار تخت بود که تو اتاق من نبود روش هم پر آینه های رنگی بود و بقل در هم اینه کاری شده بود _ چه خشگله به جز یکسری جزیات همش شبیه اتاق منه + همه اتاقا مثل همه به جز اتاق _اتاق چار مگه چجوریه؟ به کی افتاد؟

+به مایا، یه شکلای عجیب غریب داشت مایا بیشتر میشناسه _ پس بگو چه نمیخواست بره تو اون اتاق + نمیخواست بره؟ _نه رفتم پایین دیدم وسایلش پایینه راستی تو از کجا میدونی مایا گفت بیرون نیومدی + اومدم رفتم اب خوردم دوباره برگشتم اون موقع مایا وسایلشو اورده بود بالا دیگه اومدم تو اتاق ندیدمش

_اها ولی خب این اتاق خیلی خوشگله + تازه صب نبودی ببینی. نور از پنجره میفتاد رو اینه ها اینه ها هم بازتاب میکردن به آینه های رنگی آینه های رنگی هم نورای رنگی رو رو کل اتاق پرت میکردن. برای همین سر این اتاق دعوا بود _ ولی من اتاق خودمو بیشتر ترجیه میدم

+ آره بیشتر با سلیقت جوره. رونیا داد زد: بچه ها بیاید دیگه. _ بدو بریم وگرنه رونیا زنده به گورمون میکنه + وای اره بدو رفتیم پایین رونیا نگاه چپی بهمون انداخت و گفت: آروشا! مثلا تو رو فرستاده بودم که آوینا رو بیاری خودتم موندگار شدی؟ _ خیله خب چه عصبی میشی حالا + تو غذاتو بخور

آوینا: رونیا از همسایه هامون میگی رونیا: نمیشناسمشون _ *با شیطنت خاصی*امیدوارم پسر هم داشته باشن کف دستمو محکم زدم به پیشونیم*باز شروع شد!*_ خندیدیم! شروع کردیم بعد از چند دقیقه مایا گفت: راستی آروشا چی میخواستی بگی؟ _ چی رو چی میخواستم بگم؟

+ همون که در مورد اون شب تو خونه ما بود وا رفتم. می خواستم با یک نفر صحبت کنم ولی از اینکه جلو بقیه همه چی رو بگم خجالت میکشیدم قاشق چنگالو گذاشتم روی بشقاب و بشقاب رو به سمت عقب هل دادم _ خب یادتونه چند روز پیش رفتیم خونه مایا؟ اون شب قبل از اینکه بیام تو خواب یک موجود سفید رنگی تو حیاط خونه مهرنوششون دیدم که احتمال میدم شبح باشه. بهم گفت که فرد برگزیدم! به نظرم معنی خاصی داره شما میگید معنیش چیه؟

مایا: معلومه یعنی قرار یک اتفاق بیفته و تو هم عامل اصلی هستی. _ :| + چیه؟ _ نشسته ام به در نگاه میکنم *****دریچه آآآآآه میکشد. میگم مایا از آمریکا نیان بدزدنت انقدر فکر میکنی + واع از خداتم باشه *خندیدیم* _ولی خب از شوخی گذشته به نظرتون مربوط به این مسافرتمونه؟ مایا: صد در صد _خب، چ کنم؟ + بشینو تماشا کن _ :| +چیه؟ :|

امیدوارم خوشتون اومده باشه