
سلام دوستان اومدم با پارت ششم داستان. اميدوارم دوست داشته باشيد.
از زبان مرينت: طبق معمول دير از خواب بيدار شدم. سريع آماده شدم و رفتم مدرسه. وارد کلاس که شدم نفس نفس ميزدم. رفتم نشستم کنار آليا. مرينت: سلام آليا. آليا: سلام مرينت. خبرا رو شنيدی؟ مرينت: نه چی شده. آليا: لايلا از مسافرتش برگشته و امروز مياد مدرسه. مرينت: چی؟ خبر از اين بهتر نداشتی. همون موقع خانم بوستيه وارد کلاس شد.
خانم بوستيه: خيلی خب بچه ها لطفا آروم باشيد. بعد رو به در کلاس گفت: لايلا بيا داخل. لايلا: سلام بچه ها چطورين. دلم واسه همتون تنگ شده بود. قيافه بچه های کلاس☺ قيافه مرينت? قيافه نويسنده? لايلا: من بايد کجا بشينم؟ خانم بوستيه: رديف آخر جا هست ميتونی اونجا بشينی. لايلا: باشه..ممنون. خانم بوستيه: خب بچه ها شما بايد برای درس امروز يه پروژه آماده کنيد ، تا يک هفته هم وقت داريد. خب ، حالا بايد به 4 تا گروه 3 نفره و يک گروه دو نفره تقسيمتون می کنم. کلويی: خانم بوستيه ميشه من و سابرينا يه گروه دو نفره باشيم؟ خانم بوستيه يه لبخند زد و ادامه داد: آدرين ، نينو ، آليا گروه اول. الکس ، رز ، جوليکا گروه دوم. ايوان ، ميلن ، کيم گروه سوم. کلويی ، سابرينا گروه چهارم. مکس ، مرينت ، لايلا گروه پنجم. مرينت: چی!
خانم بوستيه: مرينت چيزی شده؟ مرينت: ن..نه خانم چيزی نشده. خانم بوستيه: خيلی خب برای امروز کافيه ، ميتونيد بريد خونه. داشتم از کلاس ميرفتم بيرون که لايلا اومد جلوم و دستش رو گذاشت بين در. مرينت: برو کنار لايلا. لايلا: نميرم. مرينت: چی ميخوای؟ لايلا: هيچی ، فقط اومدم با هم گروهيم حرف بزنم. چيزی نگفتم ، با دستم دستش رو کنار زدم و رفتم. رسيدم به خونه و به آليا زنگ زدم تا بياد خونمون...10 دقيقه بعد...دينگ دينگ ( صدای زنگ خونه) در رو باز کردم. آليا: سلام دختر. مرينت: سلام آليا ، بيا تو اتاق. نشستيم رو تختم. آليا: خب چی شده؟ مرينت: لايلا. آليا: دختر تو چرا انقدر از لايلا بدت مياد؟ مرينت: آخه اينم سواله که ميپرسی ، چون يه دروغگوعه. آليا: خب ميخوای چيکار کنی؟ مرينت: نميدونم ولی بايد حسابشو بزارم کف دستش. آليا: بهترين کار اينه که جلوش ضعف نشون ندی. مرينت: يعنی چی؟
آليا: يعنی هرکاری که کرد به روی خودت نيار. بجای اينکه اون حرص تو رو در بياره ، تو حرص اون رو در بيار. مرينت: فکر خوبيه. آليا: من ديگه ميرم. مرينت: باشه بای. آليا: بای. از زبان آدرين: رسيدم خونه و رفتم تو اتاقم. آدرين: پلگ بايد تبديل بشيم. پلگ: آدرين من گشنمه. يه پنير بهش دادم و گفتم?Plagg Claws Out? تبديل شدم و به ليدی باگ زنگ زدم. ، جواب نداد. سه باره ديگه هم زنگ زدم ، بالاخره جواب داد.
ليدی باگ: بله پيشی. کت نوار: سلام مای ليدی. نيم ساعت ديگه همونجای هميشگی قرار بزاريم؟ يه کار مهم باهات دارم. ليدی باگ: باشه. کت نوار: ميبينمت. گوشی رو قطع کردم:Claws in. پلگ: چی شد؟ آدرين: نيم ساعت ديگه مای ليديم رو ميبينم. پلگ: آدرين تکليفت با خودت معلوم نيست ، تو که همين ديروز گفتی ديگه به ليدی باگ نميگی که دوستش داری. آدرين: ميدونم ولی اين دليل نميشه که مای ليدی صداش نکنم. پلگ: خيلی خب فقط پنير منو بده. آدرين: بيا اينو بخور تا تبديل بشيم. پلگ پنير رو خورد. گفتم: ?Plagg Claws Out?
رفتم برج ايفل و يکم اونجا رو با گل و شمع تزيين کردم و يه ميز و دوتا صندلی هم گذاشتم. چند دقيقه بعد هم مای ليديم اومد. از زبان مرينت: يه ماکارون به تيکی دادم و گفتم: ?Tikki Spots On? رفتم سمت برج ايفل و ديدم کت نوار اونجا رو تزيين کرده. ليدی باگ: وای اينجا چه قشنگ شده. کت نوار: خوش اومدی مای ليدی. ليدی باگ: ممنون پيشی. خب ، درباره چی ميخواستی باهام حرف بزنی؟
کت نوار:اممم...الان که هويت واقعی حاکماث رو ميدونيم. بهتره يه نقشه بکشيم تا معجزه گرها رو برداريم. ليدی باگ: فکر خوبيه ولی چه نقشه ای بکشيم؟ کت نوار: يه موقع مناسب به خونشون حمله ميکنيم و معجزه گرها رو برميداريم. ليدی باگ: به همين راحتيا هم نيست ، پسرش آدرين توی اون خونه زندگی ميکنه. کت دستش رو برو پشت گردنش و گفت: اون با من? ليدی باگ: خب...اگه گابريل آگراست حاکماثه پس حتما دستيارش هم مايورا هست. کت نوار: درسته. ليدی باگ: ولی هنوز کامل مطمعن نيستيم. کت نوار: ولی من مطمعنم چون وقتی ميخواستم آقای آگراست رو از خونه ببرم بيرون قبلش به دستيارش اشاره کرد و دستيارش هم رفت تو اتاق ، چند دقيقه بعد هم مايورا اومد بيرون. يکم فکر کردم و گفتم: درسته ولی اگه گابريل آگراست حاکماثه پس چطوری اون روز شرور شد؟ کت سرشو خاروند و گفت: اينو ديگه خودمم نميدونم. خب حالا کی حمله رو شروع ميکنيم؟ ليدی باگ: نميدونم ، بايد يکم راجبش فکر کنم ولی شايد از ريناروژ و کاراپاس کمک گرفتيم.
کت نوار: خداحافظ مای ليدی. يويوم رو انداختم و رفتم. رسيدم به خونه و پريدم تو اتاقم. Spots Off.مرينت: وای خدا چقدر خستمه. تيکی: مرينت لباس جگد يادت نره. مرينت: نه تيکی يادم نرفته. لباس رو برداشتم و گفتم: بيا بريم تيکی. از زبان آدرين : از پنجره پريدم تو اتاقم و گفتم: Claws out. آدرين: وای چقدر خستمه ، من ميرم بخوابم. پلگ: آدرين من گشنمه😐 آدرين: برو تو کمد پنير هست بردار بخور. رفتم حموم يه دوش گرفتم و خوابيدم😴.
از زبان گابريل: ناتالی. ناتالی: بله قربان. گابريل: الان ديگه هويتمون برای ليدی باگ و کت نوار فاش شده. بايد قبل از اينکه بتونن کاری کنن نقشمون رو عملی کنيم و يه ضربه بهشون بزنيم که نفهمن از کجا خوردن😈ناتالی: چشم قربان. گابريل: بالاخره معجزه گرهای ليدی باگ و کت نوار ماله من ميشه هاهاهاها...
ممنونم که داستانم رو خونديد. دوستون دارم❤❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییییییییییی بود 💐🌸💮🌺
فقط هرکس میتونه به تست من هم سری بزنند
و نظر هم بدید
بزن روی عکسم تا تستم بیاد
تشکر 🌺💮🌸💐
مرسی❤
حتما يه سری به تست هات ميزنم.
لطفا کسانی که این تست را نگاه می کنند برن به تست من هم سری بزنند
بزن روی عکسم تا تستم بیاد و نظر هم بدید
تشکر 🌺💮🌸💐💐
وای عالی بود🌹
مرسی❤
وای دارم دیوانه میشم ادامه رو نذاشتی هنوزم به خدا اگه تا فردا ادامه نیاد میام میکشمت🔪🔪🔪🔪😌😌😌😌😌🥰🥰😘😘😘😘😘😘😘😘
سلام گلم.❤
پارت بعدی رو گذاشتم ولی سه روز هست که درحال بررسيه 😔
خداکنه امروز منتشر بشه.
هورااااا😘😘😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍🥰🥰🥰🤩🤩🤩
❤❤
سلام فاطمه جون چرا ادامه رو گذاشتی الان چند هفته گذشته من خیلی داستانات رو دوست دارم کسایی که میگن ادامه نده با من طرفن اونا خیلی حسودن توروخدا به خاطر من ادامه رو بزار مرسی😘😘😘😘😘😘😘🥰🥰🥰🤩🤩🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
سلام سارينا جون. پارت بعدی رو گذاشتم ولی درحال بررسی هست.
خيلی با حرفت خوشحالم کردی❤❤😘
از پارت بعدی سعی ميکنم زودتر بزارم.
سلام دوستان. پارت بعدی داستان رو گذاشتم ولی فکر کنم برای تاييد شدنش سه روز طول بکشه😔 ممنونم بابت نظراتتون. پارت بعدی بيشتر هيجانی هست و از اين پارت به بعد عاشقانه و هيجانی ميشه. دوستون دارم❤❤❤
عالی بود لطفا داستان من قلب یخی روهم بخون و در بارش نظر بده(تا الآن ۳ قسمت داره)تو قسمت ۳ لطفااااا نظر بده. بای
ممنون❤
خوشحال ميشم داستانت رو بخونم.
عالی بود واقعا این جور ادامه بده
ممنونم😘❤
سلام خیلی عالیه لطفا بعدی رو هم زودتر بزار 🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺
ممنون❤
پارت بعدی رو فردا ميزارم داخل سايت.