10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kiyana💜 انتشار: 4 سال پیش 937 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب دوستان اینم پارت دوم اگه دیر گذاشتم ببخشید امیدوارم خوشتون بیاد?
وقتی چشماتو باز میکنی هفت نفرو میبینی . تو ذهنت : خدای من یعنی اونان ؟ واقعن اونان ؟ یکیشون میگه ( جیمین ) : حالت خوبه ؟ صدمه دیدی ؟ . تو کم کم دوباره چشاتو باز میکنی( نکته : انقدر بی جون بودی که دوباره چشاتو بسته بودی ) و وقتی کامل چشاتو باز میکنی میبینی بعلهه اونا بی تی اسن!! تو میگی : وای خدای من !!! شما زنده این ؟؟!! میدونین چقدر دنبالتون گشتم ؟؟!! اصن شما کجا بودین ؟؟!!! ?? جیهوپ : آروم باش ما خوبیم . آر ام : خودت خوبی ؟ جاییت درد نمیکنه ؟ تو : به غید از چند تا زخم و ضرب دیدگی خوبم شما چطور ؟ شوگا : ماعم به غیر از این زخما حالمون خوبه . جین : میگم ما الان باید چیکار کنیم ؟ کدوم طرفی بریم ؟ کوک : من فکر میکنم باید بریم سمت جنگل چون اینور صحرا عه ، ما شاید بتونیم تو جنگل برکه ای پچیزی پیدا کنیم یا حتی شاید اونور جنگل آدم هم باشه ، ولی تو صحرا هم آفتاب سوزانه هم آب نیست ، هیچ آدمی هم فکر نمیکنم باشه ?♂️ . تو : آره به نظر منم بهتره بریم سمت جنگل . تهیونگ : باشه پس بریم ولی تو اوکیی ؟ میتونی پاشی ؟ تو : آ..آره خوبم ? . به سختی بلند میشی و به سمت جنگل راه میوفتین .
جیهوپ : آااا... میگم خانومه . تو : لیدیکا ..... لیدیکا وارن .
( ببخشید دوستان میدونم سوال قبلی یه خطم نبود ولی این یکی خیلی زیاده . ) کوک: لیدیکا وارن ؟ نوه ی باب وارن ؟ . جیمین ادامه میده : دختر کوین وارن ؟ وارث یکی از بزرگترین شرکت های معماری کره ؟!!! . تو : متاسفانه یا خوشبختانه خودمم? . تهیونگ : حالا چرا متاسفانه ؟ . تو : چون هرجا بگم وارن همه دو سوت میشناسنم ، نمونش همین کوک همین جیمین ? . نامجون : درک میکنم ماهم اگه بریم جایی که کسی ندونه ما اونجاییم باید حتما ماسک بزنیم وگرنه میشیم سوز
( دوستان ببخشید من نمیدونم این چطوری اومد اینجا فقط بگم من چند روزه دارم با لبتاب مینویسم برای همین نمیدونم دست به کدوم دکمه میخوره که چند بار اینطوری رفته سوال بعد ، بازم خیلی عذر میخوام و برای جبران اگه دقت کنین من تو سوال دهم داستانو نمینویسم ولی اینبار بخاطر اینکه اینطوری یه سوال پرید توی سوال دهمم مینویسم 💜) حرفای نامجون از اول : درکت میکنم ما ام اگه جایی بریم که کسی خبر نداشته باشه باید حتما ماسک بزنیم وگرنه میشیم سوژه ی رسانه ها ، اگگار ما نمیتونیم مث آدمای عادی بریم بیرون 😞💔 تو : خب چون شما آومای عادی نیستین ، همه شمارو لخاطر خودتون میشناسن ول منو بخاطر فامیلی پدربزرگم ، حتی قیافمم نمیدوننا ، ولی تا بگم وارن میگن عهههه لیدیکا وارن ، 😐 . نامجون : 🤷♂️ . بعد یه ربع راه رفتن کم کم گل و گیاه ها و سبزه ها دارن زیاد میشن ( نکته : تا الان زیاد گل و گیاه نبود دور و ورتون) و تو از اینکه وسط گل و گیاه ها راه میری احساس خوبی داری و انرژی میگیری . ( نکته : تو داری پشت سر اعضا راه میری و اعضا روشون به جلوعه ) جین: میگم راستی خانوم وارن . تو : نگو خانوم وارن بگو لیدیکا یا خانوم لیدیکا یا لیدیکا خانوم یا هرچی ولی نگو خانوم وارن 😬. جین : 😐 باشه پس لیدیکا ، یه سوال داشتم ، تو اون روز تو فرودگاه به کوک گفته بودی ۷۵ درصد آدمای اونجا آرمی بودن ،از کجا میدونستی ؟ آخه یکم بعدش ما دیدیم کلی آرمی دور و برمون بودن که مارو شناخته بودن .
تو : چیییی ؟! مگه من نگفتم حواستون باشه🤦♀️ شانس آوردین آرمی ها میدونن که شما ماسک میزنین که شناخته نشین و خبر نگارا نریزن سرتون وگرنه الان داشتین در حالی که کلی خبر نگار دورتونن و کلی میکروفون جلوتونه داستان رفتن به استرالیا رو تعریف میکردین 🤐 . جونگ کوک : من که همینجا قول میدم اگه نحات پیدا کردیم با ۱۰ تا خبر نگار جدا جدا مصاحبه کنم 😞🤚 . جین : نه که تو خیلی از مصاحبه کردن بدت میاد 😐😂 . کوک : 😎😎😎 نامجون : 🤦♂️ . یکم راه میرین و تو میگی : راستی من یه سوال داشتم ، وقتی من گفتم وارن ، چرا شما شناختین ؟ منظورم اینه که من فکر میکردم سرتون باید خیلی شلوغ باشه . کوک : سرمون که شلوغ هست اما خب همه جا پره از خبرای تو . تو : خبرای مننن ؟؟؟!!! ( تو ذهنت : وای بی تی اس خبرای منو دیده 🤩🤩🥳🥳🥳💃💃💃 آها بیا وسط ) جیمین : آره همه جا پره عکسات ، بیوگراعیت حتی رشته ی دانشگات و بقیه چیزاته . تو : چیی ؟ ولی آخه من که کاری نکردم ، منظورم اینه که خب من بیکارم یعنی حتی شغلی هم تا الان نداشتم که تو اون پیشرفت کرده باشم و خبرش تو اینترنت بیاد 🙄 . جیهوپ : نه خب تو وارث یکی از بزرگترین شرکت های معماری تو کره ای که ۱۶ تا شعبه داره و یه روز مدیریت کل اون شعبه ها میخواد برسه به تو (دوستان من نمیدونم این تعداد تو زندگی واقعی خیلی زیاده یا خیلی کمه ولی تو داستان شما فرض کنین ۱۶ تا خیلیه ) تو : درسته ولی خب اینا همه واسه آیندس و برای همین مسخرس که کلی خبر از من همه جا باشه چون من در حال حاضر یه آدم بیکار و علافم که با یه قیافه ای که به دیوار نشون بدی ترک برمیداره و با موهای جنگلی و لباسای پاره پوره و صدای نکره دارم جلوی گروه موسیقی مورد علاقم یه مشت چرت و پرتو دری وری میگم 🤐😬🙄😐😶. اعضا همشون برمیگردن سمت تو ، قیافشون خیلی ناجوره انگار میگن این دیگه چه روانی ایه 🤐 . تو : میگم میدونم خیلی خلم ولی فکر نمیکنین ریکشنتون یکم بیش از حد ناجوره ؟ 😐 . نامجون : نه نه نه نه نه ما با تو نیستیم ، پش ....... پشت سرت ....... . و اشاره میکنه به پشت سرت ..................
برمیگردی و به اونجایی که نامجون اشاره میکنه نگاه میکنی و خیلی تعجب میکنی چون هرجایی که تو پاتو گذاشته بودی گل و گیاه سبز شده 😱😱😱😱 . تو : ای.....اینا چین ؟؟؟؟!!!!!!!😰😰😰 . تهیونگ : اینا چین ؟؟؟!! تو کی هستی ؟؟؟!!! چرا جای پاهات گل دراومده 🤨🤨 . جونگ کوک : راست میگه این با عقل جور در نمیاد ، راستشو بگو تو خبر داشتی 🤨🤨. یونگی : راست میگن ، تو خبر داشتی اینطوری میشه ؟🤨 تو کی هستی ، اصن چی هستی 🤨🧐 . تو : م....من نمیدونم ..... من اصن از این ماجرا چیزی نمیدونم .. اهیچوقت تو استرالیا اینطوری نشده بود 😥 من مطمئنم از من نیست بخاطر جنگله . یونگی : اگه راس میگی چرا جای پای ما سبز نشده 🤨. جیمین : بچه ها یکم دارین زیادی روی میکنین آروم باشین ☹ . جین : جیمین راست میگه ، تازه اونکه گفت خبر نداره ، پس زود باشین ازش عذر خواهی کنین تا خودم نیومدم کار دستتون بدم 😐🔪 ( نمونه ی کامل یک مادر غیر ایرانی ! ایرانی ها هشدار نمیدن ، عمل میکنن 🙂😂) تهیونگ : میگم ، من معذرت میخوام، یکم زیاده روی کردم ، تو تو این ماجرا تقصیری نداری ولی من بخاطر شرایط یهو سرت منفجر شدم 😓 . کوک : منم عذر میخوام ، میدونم خیلی بد حرف زدم ببخشید ، آخه الان شرایط بده و همه ترسیدیم 😞 . شوگا : آممم آره منم عذر میخوام و همین چیزی که اینا گفتن 🤷♂️ ( شوگا عه دیگه 🤷♀️🤣) تو : نه اشکالی نداره ، الان وضع بده و همه ترسیدین ، طبیعیه اونطوری کنین 🙂 . جیهوپ : میگم حالا جدی اینا چین ؟ یعنی میدونم چین ولی چطور ممکنه اینطوری شه 😨 . تو : راستش من هیچ نظری ندارم فقط میدونم تو استرالیا هیچوقت اینطوری نشده بود و .......... . نمیتونی حرفتو ادامه بدی چون ..............
حالت بد میشه و مجبور میشی بشینی زمین ، چون اون دور و ور داره کلی گل و گیاه در میاد و انگار اونا دارن از انرژی تو استفاده میکنن !!! اعضا میان جلو . نامجون : حالت خوبه ؟؟!! . تو حالا اونقدر بی جون شدی که حتی نمیتونی حرف بزنی !! جیمین : همینطوری واینستین یه جا باید یه کاری کنیم 😰 . کوک : آخه چیکار ؟؟!!😩😨 . چند لحظه بعد کلی حیوون از داخل جنگل میان دور تو و اعضا . حیوونای بزرگتر تورو کشون کشون میبرن ! اعضا دارن شعی میکنن بیان دنبال تو ولی حیوونای کوچولو تر همش دورشونن و اعضا رو اذیت میکنن و نمیذارن اعضا بیان جلو!!!! یکم بعد همه ی حیوونا میرن ولی اونا تورم با خودشون بردن و تو عم دیگه اونجا نیستی !!!!!!! شوگا : وایسا ............ لیدیکا کجاست؟؟؟؟!!!!! 🧐😧😨 . جیهوپ : ای وایییی حتما اون یکی حیوونا بردنش !!!!!!!😟😟😩😩😨😨😨😰😰😰 . جین : آخه ما الان باید چه غلطی کنیم ؟؟؟!!!! ۷ تا پسر از پس چند تا حیوون برنیومدیم 🤦♂️🤐 خاک بر سرمون 🤦♂️🤦♂️🤦♂️ ( همه میدونین که جین اگه عصبانی بشه ساکت نمیمونه حتی اگه مجبور شه به خودش بد و بیراه بگه 😐🤦♀️( که البته این موقعیت خیلی نادره) ) نامجون : الان وقتش نیست که به خودمون بد و بی راه بگیم ، دختر مردمو بردن شما هنوز اینجا وایسادین ؟؟؟!!!🤨🤨🤨 باید بریم تو جنگل دنبالش بگردیم نباید خیلی دور شده باشن .
حالا چند ساعت گذشته و اعضا هنوزم تورو پیدا نکردن ، تو یه جا کنار درختی ولی انگار حالت خوب شده چون خوب و منظم نفس میکشی و دیگه مث ادنموقع که حالت بد شده بود نیستی 💚 جین : میگم من کم کم دارم نگران میشم از آفتاب و دمای هوا معلومه چن ساعت گذشته ولی ما هنوزم پیداش نکردیم ، تازه منم داره گرسنم میشه 😓 . تهیونگ : منم همینطور . جیهوپ : میگم پس رای گیری کنیم ، کیا میگن اول استراحت کنیم بعد ادامه بدیم ؟ . شوگا ، جین ، تهیونگ و کوک دستاشونو میبرن بالا. نامجون : پس با این حساب ادل استراحت میکنیم ولی چی بخوریم ؟ . کوک : من تو راه کنار درختا قارچ دیدم فکر کنم بتونیم اونا رو کباب کنیم بخوریم . نامجون: پس من آتیش درست میکنم . جیمین : قارچا هم با من . تهیونگ : پس منم واسه سیخ زدن قارچا چوب جمع میکنم . جیهوپ : خب پس منم تو درست کردن آتیش کمک میکنم . کوک : منم مث جیمین قارچ جمع میکنم 🤷♂️ . جین : پس فکر کنم من و شوگا هم باید کباب کنیم 🤦♂️🤷♂️ . خلاصه هرکی کار خودشو انجام میده . جیمین موقع جمع کردن قارچا ...........
تو رو پیدا میکنه !!! اعضا رو صدا میکنه : نامجون هیونگ !!!! جین هیونگ !!!!! شوگا هیونگ!!! هوپی هیونگ!!! جونگ کوکا !!! تهیونگا !!!! بیاین اینجاا!!! پیداش کردم !!!! . شوگا : قارچارو ؟؟!! جیمین : نههه!!! لیدیکارو !!! . اعضا میان پیش جیمین . تهیونگ : لیدیکا اینجا چیکار میکنه ؟؟!! یعنی اون حیوونا اینجا ولش کردن ؟؟!! . نامجون : فعلا این مهم نیست ، کمک کنین ببریمش کنار آتیش اینجا سرده . میبرنت کنار آتیش و تکیت میدن به دیوار ........... حالا یکم گذشته و جین و شوگا دارن قارچارو آماده میکنن بقیه هم نشستن . تو به هوش میای و با گیجی میگی : چه اتفاقی افتاده 😪 . اعضا میان دورت . جیمین : حالت خوبه ؟ . کوک : اون حیوونا تو رو کجا بردن ؟ . تو : حیوونا ؟ کدوم حیوونا ؟ . جیهوپ : همونایی که تورو بردن ، یادت نمیاد ؟! . تو : نه من فقط یادمه که حالم بد شد و دیگه هیچی یادم نمیاد . جین : اشکالی نداره مهم اینه که پیدات کردیم . شوگا : آره بعد ما داریم قارچ درست میکنیم چون همه گرسنن ، تو ام بیا بخور . تو : آممم باشه فقط میشه اول قارچارو چک کنم ؟ . شوگا : چی شونو چک کنی ؟🧐 . تو : فقط میخوام از یه چیزی مطمئن شم . شوگا باشه بیا . میرین کنار آتیش و تو یه قارچ برمیداری و از وسط نصفش میکنی ، توش دو تا نقطه ی کوچیک قرمز هست . تو میگی : اینارو میخواستین بخورین ؟؟؟!!! . نامجون : آره قارچای خوراکی ان 😋 . تو : کی گفته اینا قارچای خوراکی ان ؟؟!!! اینا سمی ان سمی ، میتونن تو دو دیقه بکشنتون میفهمین ؟؟!!! . قیافه اون قارچا واقن شبیه قارچای خوراکین پس اعضا حرفتو هنوز باور نکردن و دارن اینطوری نگات میکنن : 😐🤐😬🤨🙄 . تو : باور نمیکنین ؟؟؟!! باشه ، لیدیکا نیستم اگه بهتون ثابت نکنم . میری ۴ تا چوب لاغر و هم اندازه با یه گل میاری و دوباره میشینی . دو تا چوب برمیداری و با اونا ، اون دوتا قرمزی رو فشار میدی . بلافاصله بعد یه ماده ی قهوه ایه بد رنگ از اون قارچه میاد بیرون . قیافه ی اعضا : 😯😧 . تو : حالا کجاشو دیدین . بعد اون دو تا چوب دیگرو به حالت چاپستیک میگیری دستت و گلو برمیداری و میذاری تو اون ماده ی قهوه ای رنگ و بعد از چند لحظه برمیداری ..........
و اون گل از دم خشک شد !!!! قیافه ی اعضا در همون لحظه : 🤯😨😱😰 . تو بلند میشی و همه ی قارچا رو جمع میکنی و میریزی دور و هی میری اینور بعد دور میزنی و میری اونور و همش اعضا رو سرزنش میکنی .میگی : شما مگه بچه این که هرچی پیدا میکنین میخورین ؟؟!!! میخواین خودتونو به کشتن بدین ؟؟!!!! اگه یه چیزیتون میشد چی ؟؟؟ اگه من بیدار نمیشدم ؟؟؟!!! شما نه تنها میشدین قاتل خودتون بلکه باعث میشدین میلیون ها نفررآرمی هم خودکشی کنن ، بعدش میوفتاد تقصیر کی؟؟! تقصیر من بخت برگشته ی بدبخت که هم از هیچی خبر نداشت هم میگفتن مقصره و ............ . خلاصه همش از این حرفا میزنی و اعضا هم به طرز فوق العاده کیوتی مث بچه کوچولو هایی که مامانشون داره دعواشون میکنه نشستن رو زمین و سرشونو انداختن پایین 🥺💜😂 . یکم بعدش تو میگی : خیلی خب حالا ناراحت نشین من فقط یکم نگران بودم 😓 . بعد میری و کلی بلوط جمع میکنی و میاری و کباب میکنی و همه کلی به به چه چه میکنن . بعدش میری و یه برکه پیدا میکنی و با سنگ های کوچیک مشخص میکنی و برمیگردی پیش اعضا و میگی : پاشین یه برکه پیدا کردم . جیهوپ : واقعن ؟ چه عالی 😃 . تو : بله خیلی هم عالی ، حالا دقت کردین از وقتی من بیدار شدم همع کاراتون درست شده 😆 . نامجون : آره واقعن دستت درد نکنه . خلاصه که میرین آب میخورین و دست و صورتتونو میشورین و برمیگردین . دیگه کم کم شب شده و هوا سرده . تو میری چند تا هیزوم میاری و میندازی تو آتیش و آتیشو بیشتر میکنی . بعدش کم کم همتون میخوابین . چند ساعت بعد تو از خواب میپری و .............. خب دوستان این پارت هم تموم شد ، امیدوارم خوشتون بیاد ، پارت بعدی رو خیلی زود میذارم . حتما کامنت بذارین و نظرتونو بگین 😘💜
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
من عاشق داستانتم کیانا جان.❤ این بار هزارمه که میخونمش. لطفا پارت بعدی داستان المه ی طبیعت، پرنسس آب ها و به رنگ جادو رو بذار.
عالی❤❤❤❤❤
خیلی عالی بود🤩🤩😍😍🤩❤
راستی می دونستین امروز دوم دسامبر هست و چهار دسامبر تولد جینهه !!!!!!!!!!!!!!!!
اومدم یه خبر بدم
جین امسال بیست و نه سالش می شه و باید بره سربازی و اگر مجبور باشه بره دو سال نمی بینیمش
و شاید امسال هیترا شروع کنن به هیت دادن به جین
و مسخره کردنش
خیلی ها به خاطر انگشتاش ممکنه مسخرش کنن 🥺💔
و لطفا
اگر می تونین
تنبلی نکنین
و برین یوتوب برای موزیک ویدیو مون استریم بزنین تا به هیترا نشون بدیم ما آرمی ها هم هستیم
فکر نمی کنم کار سختی باشه
و اگر بتونین و نکنین
هیچ وقت یه آرمی نیستین
💜💜🥺🥺💔💔😭😭
می شه بدونم کسایی که می گن عالی دقیقا به چیش میگن ؟
البته هر کسی نظر خودش رو داره
ولی از این داستانا توی تستچی پرههههههه
یهو دختره غش می کنه ... بعد یهو بی تی اس میاد ... همیشه یخدا هم باید دختره یه آدم پر رو باشه
آخه چرا دخترا ؟؟؟؟
آخرشم خیلی هندی تموم می شه
امیدوارم داستانت این طوری نباشه وگرنه فقط وقت هدر دادم این وقت رو اگر درس می خوندم الان علامه دهر بودم 😆😐😕💔
هندی ؟ 😐💔
نه عزیز داستان من اونطوری نیست بعدشم اینکه بله اونو موافقم خیلی تستا تو تستچی خست که اینطوریه ولی اونا عاشقانن ، مال من ژانرش فرق داره
بعد اینکه
من نمیدونم دیگه چی بگم دوست نداری نخون 🤷♀️💔
عالی بود پارت بعدی لطفا
عالی من همه ی داستان هاتو دوست دارم
وایی سلام 😍😍😍
خیلی منتظر این قسمت بودم عالی بود ممنونم❤️🧡💛
فقط خواهش می کنم قسمت بعدی رو خیلی زود بذار لطفا🥺🙏🙏🙏🙏🙏