
اول میخواستم بگم مکه دیوونه شدی چه غلطی میکنی؟ بعد تازه یادم اومد امیلی خانوم پیشمونه پس زورکی گفتم:آره و همون لحظه صدای دست زدن اومد امیلی خانوم بود آدرینم بلند شد و با لبخند مصنوعی که خیلی ضایع بود انگشتر💍 و توی دستم کرد و بعد بغلم کرد و توی گوشم گفت:برای اینکه واقعی به نظر برسه ولی یهو یه جوری شد مرینت:چیه؟ آدرین:آ....آ اصلا زبونش نمیچرخید از بغلش بیرون اومدم و دیدم خیره شده منم برگشتم و دیدم کلی آدم وایسادن و مارو نگاه میکنن یهو صدای جیغ اومد بعضیا به نظر نمیومد از خوشحالی باشه بعضیام از هیجان بود انقد تیز بود که گوشم کر شد منم که شنواییم خوبه😣😫آدرین آروم گفت:فقط فرار کن! امیلی خانوم دست مارو گرفت و از اونجا برد ما با دو میرفتیم و مردم هم دنبالمون مرینت:این چه وضعیه؟مگه تاحالا خواستگاری ندیدن؟نکنه این یه رسمه؟ امیلی:معلومه رسمه! با این حرفش تعجب کردم که امیلی خانوم ادامه داد:وقتی یه آدم مشهور نامزد میکنه طرفداراش دیوونه میشن و بخاطرش گریه و زاری میکنن مخصوصا دخترا اگه طرفدار یه پسر باشن مرینت:یعنی میگی براش خوشحال نمیشن؟امیلی:معلومه که نه اونا هر شب خودشون و با آدرین توی یه تخت تصور میکنن(عررررر😂😂😂)
همینطور که داشتیم میدویدیم برگشتم و نگاهش کردم مربنت:جانم؟!چی شد!؟ امیلی:خیلی خب حالا این که چیزی نیست بدترشم وجود داره مرینت:اوهااااا اینا دیگه چه بی حیایااین امیلی:خیلی خب الان وقت حسودی کردن نیست و بعد گفت:عه خونه و با دستش به خونشون اشاره کرد که یکم ازمون فاصله داشت با خوشحالی سرعتم و بیشتر کردم و رسیدیم دم در خونه شون وایسادیم و داشتیم نفس نفس میزدیم که من توی یه ثانیه نفسم برگشت خب چون خوناشامم😐 طرفدارا از کوچه کناری با سرعت زیاد اومدن امیلی خانوم سریع در و هل داد و باز کرد و گفت:برید تو ماهم دویدیم تو امیلی خانومم اومد تو و سریع درو بست و اومد پیشمون آدرینم به مردم که داشتن درو از جا میکندن اشاره کرد و گفت:اینم عاقبتش مامان خانوم! تو مارو انداختی تو این دردسر دیگه!10کیلو کم کردم!هوففف مرینت:میشه با مامانت درست صحبت کنی؟! امیلی: بخدا کار خوبی کردم گفتم نامزد کنید اصلا از این به بعد میندازمت توی بغل مرینت تا ادب و بهت یاد بده آدرین:ما رسما خودمون یه خونه داریم دیگه اینجا زندگی نمیکنیم
امیلی:چی؟؟؟؟؟!!!!! آدرین:همین که شنیدین مگه شما همین و نمیخواستین؟! نظرتون عوض شد؟😌! امیلی: نه خیر حالا خونتون کجا هست؟ هردو به هم نگاه کردیم مرینت:اِم آها چیز امیلی:چی؟ مرینت:ما هنوز انتخابش نکردیم یعنی هنوز خونه پیدا نکردیم آره امیلی:خیلی خب بیاین بریم تو رفتیم داخل خونشون مرینت:میگم ما یه سر به آدرینا بزنیم آدرینم که انگار تازه یادش افتاده بود گفت:اوه آره و هجوم برد سمت در اتاق آدرینا بازش کرد و هردو رفتیم تو و با آدرینا که روی تخت نشسته بود مواجه شدیم آدرین رفت سمتش و گفت:آبجی خوبی؟!؟ آدرینا سرش و بالا اورد و بهمون نگاه کرد و گفت:خوبم آدرینم روی تخت کنارش نشست مرینت:آدرینا عزیزم کسی مجبورت نکرده دروغ بگی اگه حالت بده بگو کمک کنیم! آدرینا در حالی که داشت چشماشو روی هم فشار میداد گفت:خوبم آدرین:مطمنی و سرش و بالا اورد و نگاهش کرد آدرینا:خوبم ببین و دندون نیشش و نشون داد آدرین:دلم میخواد قیمه قیمه تون کنم! مرینت:هوییییــــ آدرین:تو و اون داداش دیوونت😤
مرینت:درست حرف بزنا دیوونه تویی😡 آدرین:آره منم که نصف شبی میرم و یه آدم بد بخت و گاز میگیرم تبدیل به خوناشام میکنم مرینت: آره خیلیییـــ بدبختیـــ(با تمسخر) آدرینا:وایییییییــــ دعوا نکنید گفتم که من خوبم مرینت&آدرین:این به تو ربطی نداره آدرینا:خیلیم داره ساکت باشین اصلا برین بیرون بذارین یکم استراحت کنم و بلافاصله از روی تخت بلند شد و آدرینم بلند کرد ماهم با تعجب😳😲 نگاهش میکردیم اونم هردومون و از اتاق هل داد بیرون و تَق محکم درو بست امیلی خانوم توی آشپزخونه بود و با دیدن ما گفت:چرا اذیت میکنید دخترمو😤آدرین:دخترت خود درگیری داره معلوم نیست چشه امیلی:😒حالا بیاین غذا درست کردم آدرین با بی حوصلگی:چه غذایی؟! امیلی:غذای مورد علاقتـــ😉😌 آدرین تا این و شنید آب دهنش راه افتاد که با آرنجی که به پهلوش زدم به خودش اومد و صورتش ناراحت شد😞 آدرین:اهههه نمیشه اول.... نگاهی بهش کردم که حرفشو خورد امیلی:بیاین دیگه سرد میشه هاااا این شام مخصوص نامزدیتونه😉 آدرین:نه چیز ممنون😞 امیلی:چی؟تو الان به پاستا نه گفتی؟دارم درست میشنوم؟ ببینم خودتی؟
آدرین:آره ممنون ما توی راه غذا خوردیم😞😔 امیلی:تو اگه کل جهان و هم خورده باشی بازم برای پاستاهای من جا داری و بهشون نه نمیگی و مشکوک نگاه کرد آدرین:گفتم که نه ممنون اما نه!😞 امیلی:😂نه واقعا انگار مرینت یه آدم دیگه ات کرده😂 مرینت:بله دیگه چه میشه کرد عاشق شده😌😜😹 بیا ما بریم و بازوی آدرین و گرفتم و کشیدمش امیلی:کجا میرین؟!؟! مرینت:ام چیز ما میریم چیز آها ما میریم دنبال خونه بگردیم امیلی:خیلی خب موفق باشین مرینت:ممنونم😊! و بازوی آدرین و محکم تر کشیدم و بردمش بیرون مرینت:خیلی خب حالا بیا بریم خونه ی ما و تصور کردم و توی خونمون ظاهر شدم و بعد من آدرینم ظاهر شد رفتم و به خدمتکارمون گفتم که اون غذای مخصوص و درست کنه میا:چرا خانوم؟خوناشام جدید داریم؟ مرینت:تو فقط درست کن چرا انقد کنجکاوی آخه؟!(عرررررر من یادم رفت بگم توی پارت7 مرینت درباره ی یه غذای مخصوص گفته بود که یه خوناشام اول از همه باید اون و بخوره تا مشکلی براش پیش نیاد)
و رفتم بیرون و پیش آدرین مرینت:میگم حالا چجوری به مامان و بابام معرفیت کنم؟! چی بگم؟ آدرین:جان من چجوری؟! همونجور که به مامان من گفتیم مرینت:آره معلومه اگه من جمعش نمیکردم معلوم نبود کی از شک بیرون بیای تازه شم بابای من اگه بدونه نامزد دارم دیوونه میشه یعنی اگه همچین چیزی بشنوه قاطی میکنه چجوری بگم؟! اون میخواد با یکی دیگه نامزد کنم آدرین:کی؟ نگاهی بهش کردم که گفت:حالا هرچی مرینت:خب چیکار کنیم؟! آدرین:اصلا بهشون نمیگیم مرینت:یعنی میگی دروغ بگیم؟ آدرین:دروغ نمیگیم فقط حقیقت و پنهان میکنیم دستم و به چونه ام گرفتم مرینت:اونم میشه خب خب میریم سر میز غذا: مرینت:بخور دیگه آدرین:تورو خدا این اون غذاست؟ و با قاشقش به گوشت غرق در خون توی بشقاب زد و ادامه داد:نمیخوام😫😣 مرینت:بخورررر سابین:میگم چرا این غذا رو برای آقای آدرین گذاشتی؟ خب یه چیز بهتر میدادی بخورن میدونی که این زیاد.....خوشمزه نیست مرینت: ای وای من اصلا یادم رفت بهتون بگم آدرین اصلا یه خوناشام واقعی نیست!!!!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دستم دردگرفت😂❤❤
ععععااااالییی بودد اجییییی بعدییی رو هم بذااار
اینم از تیزر پارت10😂😂😂
تصمیم گرفتم حقیقت و نگم..خیلی خنده دار بود😂😹..نمیدونم چرا اما چسبید..بقیه شو هم برات نگه داره؟..حالت بهم نخورد؟!..این رفیق من یه تخته ی خوناشامیش کمه..نوش جانم میگه😂😂..هر دفعه بهونه اوردی..مرینت یادم رفت بگم!نامزدت..من میرم پیشش..تمام غذا رو تُف کردم..اون خیلی لجبازه نمیشه کاریش کرد ناراحت نشو..من حق ندارم؟..واسه خودت یه پسر خوشگذرون و سر به هوایی..حداقلش من خطری برای مرینت ندارم..بخاطر اینکه نمیتونم باهاش در ارتباط باشم عذاب میکشم..ناراحت میشیم وقتی زندگی ما رو انقد ساده میبینی
عالی بود منتظر ادامه هستم 🧡 🧡 🧡 بااااااییی
عالی
عالی
عالی بود آجی، پارت بعدو زود بزار
بینظیر بود😍
عالی عالی عالی👌👌👌