
های گایز ساعت4صبح اومدم با پارت ششم
مرینت:ببینم ما همه چیو خریدیم؟آدرین با دهن پر:آره دیگه لباس که خریدیم کفش و .....که باید میخریدیم هم توی ماشینه دیگه مرینت:من احساس میکنم یه چیزی کمه"یه جرقه توی ذهنش خورد"مرینت:مطمنی همه چی خریدیم😄😁؟آدرین:آره دیگه،چیزیو فراموش کردم؟مرینت:نه،نه هیچی بیا بریم آدرین:چی؟؟؟وایسا من هنوز غذامو نخوردم تو خودت که هیچی نخوردی مرینت:دارم میترکم چطور هیچی نخوردم؟آدرین:جوری که من میبینم تو اصلا بهش دست نزدی مرینت:حالا هرچی بیا بریم آدرین زود یکم خوردو گفت:باشه بریم توی ماشین:مرینت:این مغازه هه وایسا آدرین:خیلی خب مرینت:رفتم توی مغازه و براش خریدمش و اومدم بیرون(میفهمین چیه😁البته اگه تا الان نفهمیده باشین)توی ماشین:آدرین:کنجکاوم چی رو فراموش کردم؟مرینت:هیچی برسیم شرکت بهت میگم آدرین:باشه توی شرکت: لایلا:آدرین میشه بیای؟؟؟؟؟؟اصلا وقت نمیشه این پروژه رو نگاه کنی😠
مرینت:آدرین تو برو توی اتاق من با این موقهوه ای کار دارم آدرین:بپا نکشیش تو شرکت جایگاهش مهمه😅مرینت:خیالت راحت باشه فقط چند کلمه حرف دخترونه س😌آدرین:خیلی خب"رفت توی اتاق"لایلا:اصلا تو چه کاره ای که اجازه نمیدی من به آدرین این پروژه رو نشون بدم؟😤مرینت:شرمنده یادم رفت خودمو معرفی کنم"دستشو دراز کرد"من مرینت دوپن چنگم لایلا:"دست مرینتو پس زد"لازم نکرده خودتو معرفی کنی"میخواست بره توی اتاق آدرین"مرینت:"جلوی لایلا رو گرفت و پرونده رو از توی دستش کشید"خیلی خب موقهوه ای نیازی نیس تو بهش نشون بدی اگه وقت شد توی خونه میگم یه نگاهی بنداره لایلا:😡😠تو کی هستی ک...."مرینت حرفشو قطع کرده"مرینت:فک کنم نمیخواستی خودمو معرفی کنم باشه حالا میگم من مرینت دوپن چنگم به عبارتی نامزد آدرینم✌لایلا:هه آدرین اگه نامزد داشته باشه اول از همه من خبر دار میشم😏مرینت:"انگشتشو بالا اورد" چه توعه موقهوه ای باور کنی چه نکنی من نامزد آدرینم و فردا هم همسرش"رفت توی اتاق آدرین"
توی اتاق:آدرین:ان شاالله که خونریزی توی شرکت راه نیفتاده😓😅؟مرینت:نه ولی فکر کنم انفجار اتفاق بیوفته آدرین:چی؟یهو یه صدای شکستن اومد که خیلی بلند بود مرینت:گفتم که"کنترلو برداشت و کرکره اتاق شیشه ای رو بالا زد"{صحنه:لایلا داره هرچی روی میز یه کارمنده رو میریزه زمین و میشکنه و حرصشو سر کارمندا خالی میکنه}آدرین:امیدوارم به جاهای باریک نکشه مرینت:😂😂😂😂راستی چیزی که میخواستی ببینی رو بهت نشون بدم {الان کیسه هه رو مرینت آورده توی اتاق}"کیسه رو اورد و از توش یه کت و شلوار بیرون اورد"آدرین:چی؟؟؟مرینت:بله برای من لباس خریدی اما مال خودتو فراموش کردی"خندید"تصور کن اگه منم نمیخریدم فردا این قیافه ی تو بود:واییییی نه کمک من لباس ندارم لباس نخریدیم😂😂😂آدرین:"خنده ی ریزی کرد"مرینت:ببینم چیزی یادت اومده؟آدرین:نینو،اون از آلیا خوشش میادفک کردم یه روز شاید اونم توی کت و شلوار ببینم مرینت:چیییی؟؟؟؟آدرین:من میگم یه قرار براشون جور کنیم شاید آلیام از نینو خوشش بیاد
مرینت:آره"به هدفون آدرین نگاه کرد"آدرین:پس نقشه ایم داری؟مرینت:البته نقشه اینه"توی گوش آدرین پیس پیس کرد حالا بعدا میفهمین چیه"آدرین:چی؟؟؟نه من هدفونمو دوس دارم مرینت:خدایا فقط یه امروزه قرار نیست هدفونت خورده شه آدرین:اوفففف فقط بخاطر نینو مرینت:خیلی خب بیا بریم نقشه رو عملی کنیم "الان میریم یه جایی که آدرین پیش نظافت چی وایساده"آدرین:سلام ادگار ادرگار:سلام آقای آگرست آدرین:من فهمیدم که از آهنگ خوشت میاد بیا این هدفون رو بگیر میتونی برای امروز ازش استفاده کنی ادگار:خیلی ممنونم آقای آگرست"میریم پیش مرینت که پیش آلیاس"مرینت:آلیا احتمالا خریدامون از انباری سر در اوردن میتونی برام بیاریش؟من سرم شلوغه الان با آدرین میریم شب میام دنبالش آلیا حتما"میریم پیش آدرین که پیش نینوعه"آدرین:نینو من و مرینت میخوایم بریم میشه تو بری توی انباری و دنبال یه کیسه خرید بگردی؟شب میایم دنبالش نینو:باشه دادش "پیش آدرین که دوباره پیش ادگاره"آدرین:"زد روی شونه ی ادگار و ادگار برگشت و آهنگو قطع کرد"ادگار من دیدم که در انباری بازه کلیدشم پیش توعه میشه ببندیش؟ادگار:باشه آقای آگرست حتما
میریم یه سر توی انباری:آلیا اومد داخل و بعدشم نینو:سلام آلیا: ...."میخواست حرف یزنه که در بسته شد"{بیرون در}ادگار با هدفون داره سوت میزنه و درو بست و رفت نشنید که آلیا و نینو دارن در میزنن مرینت و آدرینم پشت دیوار قایم شدن مرینت:عالی شد حالا بهتره ما اونا رو تنها بذاریم آدرین:آره دیگه همه ی کار کنا هم رفتن و تقریبا شب شده توی ماشین:مرینت:حالا قراره بریم خونه ی شما؟آدرین:آره توی عمارت آگرست:امیلی:سلاممم!!!!بالاخره اومدین"مرینتو بغل کرد"مرینت درحالی که داره خفه میشه:بله راستش ما یکم کار داشتیم امیلی:"ازبغل مرینت بیرون اومد"خیلی عالیه منم همه چیو ردیف کردم و چندتا از دوستامو هم دعوت کردم شما چی؟مرینت:راستش من از مامان و بابام خبر ندارم از صبح با آدرین بودیم امیلی:خیلی عالیه حالا بیا ما یکم حرف بزنیم مرینت:"پرونده رو داد دست آدرین"آدرین باید این پرونده رو بررسی کنی

پیش امیلی و مرینت که روی مبل نشستن:امیلی:خب با علایقت شروع کنیم رنگ مورد علاقت چیه؟حیوون مورد علاقت چیه؟مرینت:خب....(پیش آدرین)آدرین:"بستن پرونده"چقد حوصلم سر رفته این پرونده هم که هیچی نداره ای وای آلیا و نینو!!!"گوشیشو برداشت"ادگار توروخدا جواب بده توی شرکت:به به میبینیم که ادگار در حال جارو کشیدن هدفون روی گوششه و داره میرقصه و نمیبینه و نمیشنوه که گوشیش زنگ میخوره میریم پیش آدرین:آدرین: اوفففف اشکالی نداره نهایتش فردا صبح در روشون باز میشه😁😁😁پیش مرینت و امیلی:امیلی:تو خیلی دختر خوبی هستی!!!داستان آشناییت با آدرین رو برام تعریف کن مرینت:خیلی خب یه روز..."الان میریم دروغی که مرینت سرهم کرده رو ببینیم"مرینت:وای اینجا چه شرکت بزرگیه یعنی من میتونم اینجا کار کنم؟"رفت توی شرکت"آدرین:سلام خانوم جوان میتونم براتون کاری بکنم؟"توی واقعیت"امیلی:یعنی آدرین جلوی در شرکت بود؟مرینت:چیز....ام نه!آدرین محو زیبایی من شده بود😌واسه همین تصمیم گرفت باهام صحبت کنه امیلی: تو با همه ی دخترا فرق داری هیچکس تاحالا نتونسته توجه آدرین رو جلب کنه مرینت:اشکالی نداره من یکم هوا بخورم؟امیلی:نه عزیزم بالکن اونجاست"بادستش به یه جا اشاره کرد" "مرینت رفت توی بالکن"مرینت:توی بالکن بودم"عکس اسلاید مرینته"که یهو.....😱😱😳😳
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
ولی
یهو چی دارم میمیرممم😭😭
عالی🍓❤