
رمان بعدی از کدوم یکی از اعضا باشه!:)؟ تو کامنت ها بگین! لایک هم بکن لاومش:)!

(علامت ا/ت:* علامت یونگی:+ ) خیلی آروم چشماتو باز کردی:)! +نخوابیدی؟!:/ *نه!:) +اوکی پس پاشو شام بخوریم!:/ *من نمیخورم خودت بخور!:) بعد آروم بلند شدی و رفتی سمت دستشویی! بعد دودقیقه گفت:+میدونی که نمیتونی تمام شب و گرسنه بمونی!:// با عصبانیت گفتی:*ولی من شاممم نمیخورممم!!! یکم صداشو برد بالا و داد زد و گفت:+ولی من مجبورت میکنم بخوری!:/ *ولی من بدون یه وعده زنده میمونم!:) +واسم مهم نیست زنده میمونی یا نه باید بیای شامتو بخوری!:/ محکم در دستشویی رو باز کرد و اومدی بیرون، دستات خیس بود و داشت ازش آب می چکید! بعد به شوخی گفت:+خیلی خوشم نمیاد که آب دستت بچکه کف زمین!:/ بعد با یه حوله اومد نزدیکت خیلی نزدیک:)..! دستاتو خشک کردو بعدم حوله رو آروم آورد نزدیک صورتت صورت رو هم خشک کرد و بعد خیلی خیره بهت نگاه کرد:)! توهم یه جور خاصی داشتی نگاش میکردی!:) تا اومدی حرف بزنی انگشتشو گذاشت رو لبات و گفت:+شام سرد میشه!:) یه پوففف طولانی گفتی و رفتین سر میز تا باهم شام بخورید!:) یهو دیدی لیوان موردعلاقت رو میزه!:) یه نگاه به یونگی کردی و اونم یه خندهی ریزی کرد و نشست رو صندلی وشامشو خورد!:)

وقتی غذارو خوردید و تموم شد! یهو تلفنش زنگ خورد! یه نگاه خیلی ریزی انداختی یه شمارهی ناشناس بود!! جواب داد و با لحن خیلی کیوتی با کسی که پشت خط بود حرف میزد! قبل از اینکه بلند شه بره بهش گفتی:*من ظرفارو میشورم تو برو!:) اونم رفت تا تلفنشو جواب بده! خیلی آروم ظرفارو جمع کردی و هعی با خودت فکر میکردی که اونی که به یونگی زنگ زده کی میتونه باشه!؟:) یونگی رفت بود توی تراس!دروهم بسته بود و هیچ صدایی اینور نمیومد! داشتی لیوانارو جمع میکردی که یهو لیوان مودعلاقت ازدستت افتاد و شکست!:))) اون لیوانی بودش که لویی(دوست صمیمیت همون که اومده بود فرودگاه) واسه تولدت خریده بود!:) اروم اومدی جمع کنی تیکه هارو خیلی عصبی بودی واسه طرز حرف زدن یونگی با اونی که پشت خط بود!:) اومدی آروم شیشه هارو بریزی توی سطل آشغال که یکی از تیکه شیشه ها دستتو برید و همینطوری از دستت خون میومد!:) دوییدی سمت دستشویی و دستتو گرفتی زیر شیر آب خیلی درد داشت اما باید تحمل میکردی!:)

یونگی تلفنش تموم شد! اومد توی آشپزخونه و دید که کف آشپزخونه پر از شیشست و چند قطرهای هم خون کف آشپز خونست!:) یهو با صدای خیلی بلند داد زد:+ا/ت!!! تو آروم کلتو آوردی از دستشویی بیرون و گفتی چیشدههه؟! تند تند دویید سمت دستشویی با دیدن دستت خیلی نگران شد!:) با حالت عصبی و یکم اخم گفت:+چیکار کردی با خودت:)؟! *من کار خاصی نکردم فقط لیوانم شکست و اومدم جمعش کنم دستمو برید!:) +خوبی؟! *آره!:) +میخوای بریم بیمارستان؟! با پوکر فیسی بهش گفتی: *بیمارستان برا چی:/؟! من خوبم!:) خیلی آروم ولی یهویی بغلت کرد و گفت: +لطفا از این به بعد مواظب باش!:) چون تو...:) هیچی نگفت!:) بهش گفتی:*من چی؟!:) +هیچی!بیا بریم دستت و چسب بزنم!:))

بعد از کِرِم زدن، چسب زدن و بستن دستت رفتی روی مبل که بخوابی!:) یونگی یهو داد زد:+ اونجا نه! *چرا؟!:/ +بیا برو رو تخت بخواب!:/ *من همینجا راحتم!:) +من نگفتم که راحت نیستی یا ازت نظر نخواستم گفتم برو روی تخت بخواب!:// *میگم بهت اینجا راحتم!:))) میفهمی؟!:) +نه!:/ پاشوبرو روتخت!:/ *نمیرم! +اع؟! *آرهههه!!!:) +باشع!!:// وقتی خوابت برد یونگی آروم اومد سمت مبل و بغلت کرد و برد و گذاشتت روی تخت!:) پتو رو کشید روت و از اتاق رفت بیرون و درو بست!:)

فردا صبح نزدیکای ساعت 8 آفتاب خورده بود تو صورتت! خمیازهی عمیقی کشیدی و چشماتو واکردی و دیدی که یونگی لباساشو پوشیده و جلوی آینه وایساده!:) از تو آینه دید که باموهای خیلی بهم ریخته با یه دهن باز داری نگاش میکنی !:) از تویه آینه بهت با پوکر فیسی گفت:+صبح بخیر خانوم داغون!:// *صبح بخیر آقای سحرخیز!:) +من؟!:/// *کسه دیگه ای هم هستش اینجا مگه؟!:)) +نه!ولی خب من سحر خیز نیستم!:/ امروز برای یه قراره مجبور شدم انقدر زود پاشم!:/// *اها:) چه جالب!:) باید قراره مهمی باشه! نع؟!:) +آره خب!:// اوکی پاشو برو دست و صورتتو بشور!:/ صبحونتم روی میز آمادس!:) *باشه!:) رفتی سر میز و دیدی که یه صبحونهی جذاب اینگلیسی واست درست کرده!:)

داشت کفش میپوشید که بره! بهش گفتی:*قصد نداری کراواتتو ببندی؟!:) +عاممم خب.... بلد نیستم:/ همیشه خراب میشه! رفتی نزدیکش کراوات و از دور گردنش ورداشتی و آروم براش کراواتشو بستی و سرشونه های کتش و صاف کردی و همینطور بهت خیره نگاه میکرد!:) یهو چشت خورد به چشماش!:) چشمای جذابش!:)) یهو نگاهشو از چشمات برداشت!:) خم شد تا گوشیشو ور داره اومدی عقب و رفتی نشستی سر میزو شروع کردی به خوردن صبحونت!:) +مرسی:)! خیلی خوب شد! *خواهش میکنم!:) + من ناهار نیستم ناهار اگر خواستی بخوری میتونی از اینجا سفارش بدی!:/ یه کاغد گذاشت رو میز که روش یه شماره بود و گفت:+ از اینجا! *فک نکنم ناهار باشم!:) +:به هرحال! خداحافظ!:/ *خداحافظ! خوشبگذره!!!:) انگار ته دلش میخواست بپرسه واسه چی ناهار نیستی!:) اما هیچی نگفت و رفت و درو پشت سرش بست!:)...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ولی خیلیاتون نگفتید که رمان بعدی از کدوم از اعضا باشه!:)
بگین میخوام بنویسم از الان!
عاااالی ببببووودد پارت بعد 🌹💜
اجی میشی؟؟؟
میسییییی!:)❤💜چشم پارت بعدی رو زود میزارم!:)
اهیم!+:))))🔗
عالییی بود🙂✨💜
پارت بعدی رو زود بزار
چشم!:)❤🖇
کاش میشد دنبال کننده هم مثل بازدید چند بار چند بار باشه اونوقت دنبال کننده هاتو کلی زیاد میکردم 🥺💞✨ولی جالبه من با این که تالا یه تستم ثبت نکردم ۳۰ تا دنبال کننده دارم:/
عررررررررررر دورت بگردم!:)💜❤
خو همینطوری دوست دارن شایدم منتظرن!!!🥺😂
خیلی عالی بود چقد قشنگو رمانتیک 😐🥺😂💞
مرسی🥺❤😂هنوز مونده تاجای رمانتیکش!🤏🏻🥺💜
سلام تستت لایک شد💖💃
من با بلک پینک عکس انداختم😍
اگه باور نمیکنی خودت برو ببین😍کلی تست های باحال و عجیب در مورد بلک پینک میزارم که واقعیت داره اما تستچی اونا رو بعد از ۴ یا ۵ روز منتشر شدن حذف میکنه
پس برای اینکه تست های باحالم رو ببینی حتما من رو دنبال کن🤩😍
عالی ✨💜
رمان بعدی از کدوم یکی از اعضا باشه!:)؟
جین
مرسی!:)
💕
میسی که گفتی!🥺❤