خب این پارت اول داستان😉 از پاریس شروع میکنم میریم تو معبد چین😐😂
از زبون مرینت : وایییی تیکی مدرسه دیررر شددد بدوووو ، تیکی : بار اولت نیست خرس گریزلی همش خوابی 😐 « من : لایک جانم لایک 😂😉»مرینت : نشسته ام به در نگاه میکنم پنجره آه میکشد😐 پاشو بریم تیکی😐💔 که یهو یه مرد کچل بی ریخت با شلوار کردی وارد میشود😂😐 : من استاد فنگ هستم نگهبان قبلی جعبه معجزه گر ها ، و بنظرم تو نمیتونی نگهبان خوبی باشی 😐 چون دختری😠 و جعبه رو برداشت و رفت
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
ج ندی خبری رو میترکونما😐
خبری خرابه 😂💔 اگه میتونی بترکون عشقم😐💔
بش😒
میسیییی تموم زندگیم😘💖😍
اویی مانیا چن تا اکانت میزنی😒
کدوم گ.و.ر.ی بودی😒
میدونم میبینی بیا ج بده 😒
عالی بود .
اولش صدای خندم تو کل خونه پیچید وسطش اشک از چشم سرازیر شد آخرش نفس عمیق کشیدم و دوباره خنده رو لبم اومد کلا عالیییییییییییییییی بود
چقد احساسی😶💔😂
ملسییییی♥😁
خیلی خوب بود لطفاً پارت بعدی رو زودتر بزار عزیزم و جواب چالشت:پایان خوب😊
ممنون عزیزم 😍💖 چشم ولی فکر نکنم😂
آجی میشی ؟
فاطمه هستم 15 ساله.
حتما نفسم😊
مانیا هستم ۱۳ سالمه😊
وای عالی بود پارت دوم رو زود بزار.
مرسی عزیزم💖😍
عالییی بود آجو ادامه😉😘🍓
فدات مغصی😍 خوندیش😶