10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Nomro انتشار: 3 سال پیش 10 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خوب پارت ۲ هست 🙂
هلو گایز دارک 🙂👏👏
خوب همه ی اعظا داشتن دارک میخوردن و پلستیشن و گوشی باز یمیکردن جوز انیتا 🙂👏👏👏 ع زبان انیتا : داشتم میرفتم دیدم دارن باز میکنن حتی وولف ک پاش شکسته 🤬 اخه بابا سامارا هم ک ع دیروز وقتی وولف درباره ی دختری ک بش چاقو زد حرف زده نیص 🙂👏👏👏 یعنی رفته تو اتاقش 🤧 همرو دعوا کردم همه رفتن تو اتاق بازی کردن بعد ب اندیا گفتم بره پیش سامارا ببینه چش شوده🤧👏👏
ع زبان اندیا :از اونجایی ک ی ذره از سامارا و اسمش میترسم گفتم لیسا و جنی هم بیان اخه خدمت کارا هم میتونن دارک درست کنن 🤧🤧🤧🤧 لیسا گف : بچه ها ب خاطر شما و سامارا از ۴ تا دارم محروم شدم 🤧🤧🤧🤧🤧🤧🤧🤧👏👏👏👏👏🤧 حالا بریم ع زبان جنی : دیگه داشتم میترسیدم تو راه همش اندیا و لیسا حرف میزدن بالاخره ب در دخترم رسیدیم 🤧👏👏🙂🙂 تا اندیا در زد دیدیم صدای جیغ وولف اومد 🤧 دیدیم ایچیگو وایستاده بالای سر وولف و موهاش رو چشاش بود. وولفم ب دلایل نامعلوم انگار مرده بود اما نفس میکشید 🙂👏 دیدیم ایچیگو تند دوید رف 🙂👏 ماهم دیدیم وولف چشاشو باز کرد و گف : بگیرینش نباید فرار کنه 🤬
دویدیم دنبالش 🙂 حالا اینور هم ک ع زبان سامارا : داشتم درباره ی اون روحی ک ب وولف صدمه زد چیز میز ویدا میکردم ک دیدم بلهه پشتم نومرو ( جن خونگیم ) وایستاده 🤬 حتم اون ب وولف صدمه زده 🤬 هیچکس نمیدونه اما باید از بقیه کمک بگیرم 😵تند دویدم سالن و دیدم سیموتوی و هیمالیا تو سالن هستن و دارن با وولف خدافظی میکنن !
رفتم نزدیک تر دیدم ی چاقو بزرگ فرو کردن تو مبل ( 🙂👏👏👏👏👏😐😐) بع رفتم نزدیک دیدم مامان جنی منو کشت 😐😐😐🤧🤧🤧🤧
بعد از خواب بیدار شدم 😐👏👏 دیدم تازه وولف از بیمارستان اومد و پاش شکسته بود و میگفت : دکتر موقع ای ک میخواست منو ببره اتاق عمل افتادم و پام شکست اما موقع ی برگشت از بیمارستان براتون داااارررکککک خریدم 😐😁
ع زبان رانسنسه : گفتم : من دااارکککممم مممییخخموواوواووااومممممممم جشن بگیریم ؟ 😁 ک همه داشتن دارم میخوردن و تازه نلیا اومد 😐👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏ک وولف گف : خسته نباشی تازه پا شدی ؟ 😐. نلیا هم گف : مهم نیص مهم اینه که دارین میز میخورین ؟ 😐👏👏👏👏👏. همه گفتن : نه دارک میخوریم بعد پشت رو نگاه کردن دیدن هیچ دارکی نیص 🤧🤧🤧🤧
بعد کلی نفر حمله کرده ک برنح خور و پور بودن 🤧 وولف گف : از دوباره نههههههههههههه . بعد رانسنسه و ایچیگو و نلیا رفتن بجنگن. هیمالیا و سیموتوی رفتن دارک هارپ قایم کنن . بقیه هم رفتن مراقب قصر باشن . ع زبان سامارا : دلم نمیخواست با بقیه برم مراقب قصر باشم برا همین رفتم کلی تیغه ی دارکی ( سیاه ) برداشتم و جنگیدم وولف زنک زد و کلی سپاه قدرتمند باز اورد همه میجنگیدند **تو ** بود 🤧👏👏👏منم ک اومدم بجنگم دیدم راه قلعه بازه و میتونم برم قلعه ی اونا دستپورد بزنم 😎
پس تتد رفتم برا دستپورد زدن 🤧👏 ع زبان وولف : رانسنسه داشت تلاش خودشو میکرد اما خواهر من خیلی زخم و زولی شده بود 🤧 رفتم منم بجنگم ک اون زخمی نشه و همون دختری ک پ قلبم چاقو زد رو دیدم 🤧 تند رفتم پیشش و بش گفتم تو برنج خوری ؟ هق هق هق ( گریه کردن ) بعدش دیدم گف : ن من دوست سامارا هستم و برای همیشه اینجارو ترک میکنم مواظب پشت سرت باش . 😎👏👏👏 و رفت منم پشتمو نگاه کردم و جنگیدم . یهو همشون رفتن و کلی دارک دزدین 🤧
جنی ، لیسا ، نلیا ، انیتا ، اندیا ، ایچیگو ، ، رانسنسه ، هیمالیا ، سیموتوی کبیر ، سامارا ، همه رفتن پیش وولف ک وسط محل جنگ افتاده بود 🤧 هیمالیا دستشو گذاشت رو قلب وولف ببینه نفس میکشه یا نه ک دیدن پاش نشکسته و کلا زخم هاش هم رفته 👏👏👏👏👏😎😎😎😎👏👏( ۲ روز بعد ) نلیا _خوشحال _ با اعظای اکیپ _ درحال دارک خوردن _ داره ویدیو میگیره _ تو کافه 🤧 ع زبان لیسا : داشتبم دارک میخوردیم 😐 توکافه 😐 مرده بدبخت کوپ کرده بود ۱۱ نفر باهم ۲۳۹ تا دارک خوردن 😐👏👏👏👏👏
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
اونارو می خوای عکس ایچیگو رو بزارم پروفم ببینی ایچیگو موهاش مصری خیلی کوتاهه؟
عه اره اخه ندیدمش 😐💞
من چم بود چرا منو گرف
جواب بده اومارو و گرنه دق میکنم
هان ؟ نمد 😐🥕
ممنون آجی گلم
👐👐👖👖
عاجی چرا من تو داستانت روزه سوکوت خوردم هیچی نمیگم😥😥😥
ببخخخشششیدددددددد معظرت دیدم وولف داره میره و هیچمس نمیاد و لیسا هم رفته ببخششیددددد جبران میکنم (〒﹏〒).·´¯`(>▂
عالییییییییییییی پارت بعدی پلیز💕
حتما پلیز 😐✋
عالی بود 😻😹💕
مرصی بیبی 😄🍭
ببخشید عاجو اما من تو داستان کی رو کشتم و چرا؟😐
نمیدونم یادم نی 😐
عالی بود عاجی🧃🍥
پارت بعد لطفا..🍜🥺