paris3

یهو دیدم پلگ خودشو زده به غش رفتم یه پنیر بردم جلوی دماغش سریع بلند شد خورد گفتم شما که خواب بودی ?گفت به خاطر کممبر?گفتم از دست تو وقت نداریم تبدیل گربه ای سریع رفتم پیش بانو

گفتم سلام مای لیدی گفت کجا بودی میدونی چقدر انرژی ازم رفت گفتم ببخشید یه مشکل واسم پیش اومد گفت باشه از زبان لیدی لاکی چارم یه سپر پلاستیکی? اه فهمیدم . کت یه لحظه اینو سرگرم تا من بیام رفتم معجزه گر لاک پشت رو برداشتم دادم به نینو بهش گفتم میدونی که باید چیکار کنی گفت بله دخترکفشدوزکی

بالاخره با نینو و کت شکستش دادیم و سه نفری گفتیم بزن قدش چون کت هویتش میدونست همونجا معجزه گرش و گرفتم گفتم ممنون گفت باعث افتخاره وقتی رفت منم داشتم میرفتم که کت بازوم رو گرفت گفت خواهش میکنم به من بگو تو کی هستی گفتم نه هرگز گفت خواهش میکنم گفتم کت من نمیتونم این قانون قهرماناست

گفت پس من میگم گفتم نههههه چشامو گرفتم صدای تبدیل شدنش رو شنیدم چشامو گرفتم گفتم نه دستامو برداشت گفتمم ادرینن اگراست گفت اره گفتم اما من مجبور نیستم بهت بگم و رفتم رسیدم تو اتاق تیکی خال ها خاموش تیکی باورم نمیشه یعنی همیشه کسی که عاشقش بودم کنارم بوده اه یعنی ادرین عاشقمه؟ تیکی یه چیزی بگو دیگه

گفت اگه اون هویتشو گفته باشه پس تو هم باید بگی چون یا هیچکس یا هردو گفتم اخه گفت ممکنه مشکل ساز بشه باید بهش بگی گفتم باشه پیام دادم به گربه بیاد رو برج ایفل ساعت 5 منتظرم از زبان کت پلگ یعنی کار درستی کردم که به لیدی هویتمو گفتم گفت نمیدونم الان با پنیر قرار دارم گفتم اه پلگ? گفتم قرارتو بذار واسه بعد پلگ تبدیل گربه ای

دیدم لیدی پیام داده گفته ساعت پنج رو برج ایفل ساعت چهار و نیم بود رفتم رو برج ایفل با یه دسته گل منتظر لیدی بودم دیدم لیدی اومد گفتم خوش اومدین بانوی زیبای من گفت سلام ممنون پیشی بفرمایید این هم یه گل برای یه بانوی گل گفتم ممنون گفت ببین کت کوامی من به من گفته که یا هیچکس یا هردو باید هویتشون معلوم بشه گفت یعنیی گفتم اره تیکی خال ها خاموش مریننتت اره ادرینن گفت یعنی من عاشق کسی بودم که همیشه با من توی یه کلاس بوده گفت اره از زبان لیدی دیدم کت یه اخم کرد گفت چه فایده تو که یکی دیگه رو دوست داری

گفتم نه من اون موقع که گفتم عاشق یه پسر دیگه هستم تو بودی من از روز اول مدرسه عاشقت بودم همه اینو میدونن حز تو هر وقت تورو میدیدم نمیدونستم چطور بگم که چقدر بگم که چقدر دوست دارم گفت اما لوکا گفتم نه اون فقط دوستمه و داشت کاری میکرد که من به تو برسم گفت الان فهمیدم منم خیلی دوست دارم گفتم اره ما همدیگر رو دوست داریم اما نمیتونستیم اینو به هم ثابت کنیم

گفتم پس کاگامی چی گفت من هیچ حسی به اون ندارم من فقط مای لیدی خودمو دوس دارم و نزدیکم شد و محکم بغلم کرد منم بغلش کردم خداحافظی کردم و رفتم خیلی خسته بودم تیکی گفت بالاخره به ارزوت رسیدی گفتم اره

از زبان ادرین رفتم خونه گفتم وای خدا جونم یعنی عشق من مرینته یهو یکی در زد بابام بود گفت ادرین میتونی از فردا بری مدرسه گفتم واقعا ? گفت بله گفتم خیلی ممنون پدر و بغلش کردم فردا وسایلمو جمع کردم و رفتم با بادیگارم مدرسه تو راه مدرسه مرینتو دیدم محکم همو بغل کردیم (عکس همین پارت) همه مارو دیدن

از زبان مری کلوئی و لایلا حرص میخوردن الیا اومد پیشم و گفت وای دختر چرا به من نگفتی ادرین بالاخره عاشقت شده گفتم یادم رفت? گفت گجوری عاشقت شد نمیتونستم بهش بگم هویت هم رو فهمیدیم گفتم احساسم رو بهش گفتم اونم عاشق من شد گفت عالیه رفتیم تو کلاس ادرین بغل من نشست لایلا بلند شد و گفت