سلام سلام کامنتا خیلی کم شده بودااا منتظر انرژی دادناتون بودم و هستم☹️🥺به نظرسنجی هم سر بزنین امیدوارم که خوشتون بیاد🙂بازم لایک و کامنت فراموش نشه هاااا😜🥺💜
نفهمیدم چطور از روی صندلی بلند شدم قبلش طناب هارو شل کرده بودم ولی متوجه نشدم باز شدن زمان آهسته شد، انگار دنیا ایستاد حرکت گلوله به سمت یونگی رو میدیدم با تمام توانم دویدم و خودمو جلوی یونگی انداختم، دستامو گذاشتم دو طرف صندلیش و روش خم شدم زمان برگشت و همه چیز عادی شد، قطره خونی روی شلوار یونگی ریخت، نمیفهمیدم، متوجه نبودم چیکار کردم، همه چی سرد شد بدنم میلرزید ولی نمیتونستم نگاهمو از یونگی بردارم اونم بهم نگاه میکرد چشماش گرد شده بود ، زبونش بند اومده بود سرمو انداختم پایین و به لکه ی بزرگ خون روی لباسم نگاه کردم آروم گفت : مین..سو بهش لبخند زدم، بعد، افتادم اول روی زانوش و بعد روی زمین، سردم بود خیلی سرد همه چیزو گُنگ میشنیدم و تار میدیدم یونگی روی زمین افتاد صدای تق تق صندلی توی سرم میپیچید بعد یونگی فریاد زد ، فریادش تو کل سوله اکو شد : نههههههههههههههههههههه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
51 لایک
جیمین
عالی
ج چ :هر دو ولی دوست دارم به یونگی برسه
دوتاشون😐😬
میشه لطفا ب تست منم سر بزنی توش معرفیتم کردم اولین تستمه🙃💜
حتما خیلی ممنون که معرفیم کردی😍❤
چ ج هردو 😐❤️
یذره سخته ولی درک میکنم😐💔
عالییییی بود💜
مرسییییییی😍
عالی لطفا بازهم ادامه بده بخواهد ما 🥰💜
چشمممم😍مرسی که دوست داشتین🥺
عالیی بود اصلا نمیدونم چی بگم از بس ک خوب بود.💜
ج. چ : از من نخواه بین شون یکی رو انتخاب کنم ک کار سختیه 🙂🤝
نظر لطفته مرسیییی نفسم🥺😍💛
میفهمم🤧
عالیییییی بود آجی وایسا نه عالی نبود محشررررررررر بود 👏👏👏👏👏
ج چ : شوگا
مرسییییییییییییییییی آجی جونم😍🥰😘
جوابتو میدونستم😂
وای پشماممم داستانت خیلی خوبهههه😍😍😍😍چرا زودتر با داستانت آشنا نشدم؟😔😔 خب جواب چالش : یونگی
مرسیییییی😍
اشکالی نداره هروقت اومدی خوش اومدی 🙂
ممنون😀💛