سلام دوباره به کسانی که تست های من رو خوندن امیدوارم از قسمت هشتم داستان های میراکلس عشق پنهان خوشتون بیاد و اگر از اول نگاه نکردین برین نگاه کنین چون به هم مربوطن ????????
از زبون گربه سیاه:از داخل پورتال رد شدم و به یک روستایی رسیدم.مردمش در حال انجام کار های روزمره خودشون بودن.تا منو دیدن اومدن طرفم و ازم امضا گرفتن و اینا.بعد ازشون پرسیدم:یک دختر همسن من ندیدین که اینجا اومده باشه؟همینکه اینو گفتم همهشون اخماشون رفت توهم.بعد گفتم ببخشید چیز بدی گفتم.اونا گفتن چرا دنبال اون دختر میگردی؟من گفتم شما چیکار دارین نمیتونم بهتون بگم.اونا گفتن پس ما هم نمیتونیم بگیم اون دختر کجاست.من گفتم چرا؟مگه چیه؟اونا گفتن چون وقتی ما اون دختر رو پیدا کرده بودیم زخمی بود و در حال فرار و از ما خواهش کرد که به کسی نگیم کجاست.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالی بزار باز
عالی بازم بزار