
اگر دوس ندارید بگید نزارم 😥😪
خب از زبان جنی بلند شدم با او ن لاباسا بدون رویه رفتم پایین تهیونگ هم همین طور با منگی به اعضا گفتیم سلام 😪 بعد فهمیدیم چیشده تازه تهیونگ هم با یه شلوارک بود او مثل جت رفتیم تو اوتاقا نزدیک بود من برم تو او تاق ته او کوک او ته هم بره تو اوتا منو انا بعد او مدیم دوروست بریم که متاسفانه خوردیم بهم😶 بع بلند شدیم او رفتیم تو اوتاقا از زبانه اعضا شوگا گفت فکنم اینا خل شدن🙄 نا مجونگفت فرزندم شگی نیست جین گفت حالا چرا این جوری میحرفی اون هیونگت ها 😑😂 جیهوپ گفت ولی خدایش نگذریم این جنی هم خوب اندامی داره ها همه حرف جیهوپ رو تایید کردن او خندیدن😂🤣😂🤣😂🤣

تو اوتاق جنی خب داشتم راه میرفتم دستم خورد به کاردستی انا اوخراب شد وایی خاک برسرم🤦🏻♀😐 لباسم رو عوض کردم او امدم پایین صبحانه خوردم کوکاو ته هم امده بود ن انا هم لباس عوض کرده بود«استایل بعد لباس انا»بادادی که زد فهمیدم بد بخت شدم رفت نامجون گفت چیکارش کردی که نجور شد انا امد پایین گفت جنی میکشمت من بدو رفتم تو حمام او در نیومدم انا گفت جنی دربیا کاریت ندارم توروخدا الان نفست بند میاد او هواگیرم خواموش تورو خدا نفس نفس گفتم بشه کیلید رو چرخوندم او اوفتادم روزمین اندرو باز کرد گفت جنی جنی😫(نکته رفته بود تو حمام کوچیکه) کوک بغلش کرد اوردش بیرو گذاشتش رو کانا په بعد چند دقیقه بدارشدم دیدم همه خوابن

لباس انا خب بعد بچه ها گفتن اماده شید باید بریم گفتیم کجا گفتن حالا فقط لباس خیلی بیارین ما گفتیم باشه رفتیم چند دست لباس برداشتیم او لباس پوشیدیم که حرکت کنیم بریم

سوار هواپیماشدیم وقتی رسیدیم تو جزیره مالدیوبودیم عرررر اما خب مارفتیم استراحت کنیم بعد امدیم دور بزنیم لباس پوشیدم بعد اومدم بیرون دست کوک رو گرفتم او رفتیم تو ساحل داشتیم راه میرفتیم که یک دفعه

یه پسر بدو اومد سمتمون میخواست بیاد سمتم رفتم پشت کوک کوک گفت مگه نمیبینی نامزد داره من گفتم ببخشید شما گفت منم الکس پسر تا اینو گفت پریدم بقلش بد در اومد از بغلش او به کوک کفتم ایشون پسر داییم هست کوک گفت خوش بختم به الکس گفتم ایشون دوست پسرم هست جئون جانگ کوکگفت خوش بختم(عکس جزیرهه اسمشو یادم رفت😂😅)
╥﹏╥این پارتم تمام شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نمدونم🤕
چرا اینقدر خوش شانسن؟😐