سلام به همه اینم از پارت 8
گوشیم زنگ خورد دیدم راستینه جواب دادم♡الو سلام صبح بخیر آقای سحر خیز♤سلام ممنون صبح تو هم بخیر خانمی چرا حالا بهم میگی سحر خیز؟♡اخه همیشه تا لنگ ظهر میگیری میخوابی تعجب کردم الان بیدار شدی ♤اها میگم صفا میای ناهار بریم بیرون؟♡آم باشه سر سبز میدان میام دنبالت♤باشه ولی نمیای داخل؟♡نه نمی خوام فعلا کسی من و ببینه عمه یا عزیز منو ببین به مامان میگن که اینجام اونا هم میان اونجا نمیخوام اونا رو ببینم ♤ باشه هر طور راحتی ولی امشب میری خونه دیگه؟ ♡نه نمیرم ♤پس کجا میری؟♡خونه دوستم ترانه♤اونجا چرا؟تا کی؟♡جای دیگه ای ندارم نمیدونم حداقل دو یا سه روز اون جام کسی دیگه ای رو ندارم برم پیشش ♤چرا نمیای اینجا؟بعدا چرا این همه مدت نمیخوای بری خونه؟ ♡اونجا نمیتونم بیام عمو ها میان ممکنه مامانینا هم بیان دلم نمیخواد فعلا اونا رو ببینم ازشون دلخورم ♤باشه دیگه مزاحمت نمیشم برو به کارت برس♡مزاحم کجا بود؟ساعت چند امروز بیام دنبالت؟♤۱ خوبه؟♡باشه پس ساعت ۱ سبز میدان خداحافظ زندگیم♤خداحافظ خانمم مراقب باش♡چشمم. تلفن و قطع کردم دوباره مشغول کار هام شدم بعد چند دقیقه دوباره گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم مامانه تاحالا هیچ وقت این مدلی نکرده بودم که شب خونه نرم قهر کنم جواب ندادم گذاشتم گوشیم و رو حالت پرواز&میتونم یه سوال ازتون بپرسم؟♡در مورد دیشب هستش؟&نه♡بفرمایین&میدونم به من ربطی نداره ولی چرا تلفن مادرتون رو جواب نمیدین؟♡چون از دستشون ناراحتم، دلخورم خانواده ام میگفتن ما بهت اعتماد داریم ولی... . بغضم گرفت ناخداگاه به لحن بغض دار گفتم ♡ولی دیشب به خاطر یه حرف دکتر نادون منو متهم کردن به حرف من ایمان نداشتن برای همینه جواب نمیدم&اوه حتما خیلی دوسشون داری که اینقدر ناراحت شدی♡اره خیلی دوسشون دارم.به ساعت نگاه کردم دیدم ای وای بر من الان دیر میشه♡قربان الان باید بریم جلسه &باشه.بلند شد منم پشتش بلند شدم رفتیم بیرون رسیدم به در&خانم علیزاده♡بله قربان &تو این جلسه تو باید حرف بزنی ♡چییی؟ اخ...&این همه مدت اینجایی باید یه چیزایی یاد گرفته باشی اگه این جلسه رو خوب اداره نکنی اخراج میشی ♡بله قربان. رفتیم داخل همه به احترام رئیس پاشو دن رئیس رفت نشست من کنارش سر پا موندم کمی استرس داشتم ولی بروز ندادم رئیس بهم اشاره کرد شروع کنم میدونستم برای چی جلسه گزاشته بودن رو به شریک جدید گفتم♡ شما به ما گفته بودین اگه ما بیست درصد سود شرکت رو به شما بدیم شما میتونین ۳ برابرش کنین الان هیچ سودی نداشتیم ما درسته؟£خب ما فکر نمیکردیم اینقدر قیمت ها بره بالا...♡شما قرار داد بستین باید اینو پیش بینی میکردین £ما نمیتونیم الان کاری کنیم♡پس باید سود این چند ماه رو به پس بدین و قرارداد رو فسخ کنین£اما...♡اما و اگر نداره شما زیر قرارداد زدین £شما اینجا کی هستی که تایین تکلیف میکنی؟&معاون شخصی من که جای من حرف میزنه£اها♡چیشد؟منتظر جواب هستم£میشه یک ماه وقت بدین؟.نمیدونستم چی بگم فرصت بدم؟ممکنه سود بده ولی ممکنه رئیس نخواد ای خدا اصلا خودم یه قرار داد جدید میبندم رئیس گفت من این جلسه رو اداره کنم ♡قرار داد جدیدی میبندیم
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
اوه چه بد
راستی فکرت چی بود؟
من کنجکاو شدم خیلی زیاد
من به خانواده ام گفتم
خیلی وقته
به خانواده ات بگو خانواده من میدونه ما باهم در ارتباط بودیم
نگرانی اینو ندارم
ولی چرا انداختی همه چیو گردن من؟
از دوستیت خوشم نمیومد
این خورد تو ذوقم
موقعه ای که نبودی من به خانواده ام گفتم
تو که تو موقعیت من نبودی که بدونی چه اتفاقی افتاد
الان تازه است که اتیشش خوابیده
باشه
هرجور میخوای فکر کن ولی بدون که مجبور بودم
سلام دینا جونم
ببخش اون موقعه یکم اعصبانی بودم
ببخش اگه حرفی زدم
یکم بهم فشار اومده بود
امیدوارم حرفامو به دل نگیری
سلام عزیزم ♥️
نه خودم فهمیدم که حالت بده
نه ناراحت نشدم 😊😘
مامان و بابام که دیدن تو اون حرف رو زدی پیگه بیخیالش شدن و تو رو و تمام حرف هامو نو پاک کردن
حیف
کلی داستان و ایده دارم
راستی مامان و بابات چیزی نگفتن وقتی فهمیدن ؟
منم یه عالمه ایده داشتم برای داستان
مرسی که درکم میکنی
مادر پدرم واکنشی نشون ندادن فقط گفتن ما قبلا گفته بودیم که نباید با غریبه ها دوست بشی حالا چیزیه که شده
فقط همینو گفتن موقعه ای میخواستم بگم اینقدر دلشوره داشتم خیلی زیاد
اها
من یه چند روزی نیستم دوباره بر میگرده بعد یع مدت
گفتم که بدونی ♥️👋🏻
باشه عزیزم
منتظرتم
صفا اینترنت ما تموم شده 😅😣😐😣🤦🏼♀️
و ممکنه تا ۲۵ شهریور نباشم
یا با اینترنت مامانم هر گاهی بیام
تو یه تست بساز
بنام ......
تا توی اون تست باهم در ارتباط باشیم
من فکری دارم
دینا چرا این کارو کردی؟
نزار پیدا بکنن
خواهش میکنم
خیلی بدی این چه کاری بود که کردی
نگران نباش
سرشون خیلی شلوغه وقت نمیکنن
سلام اجی
اجی همچی رو فهمیدن مامان و بابام
فقط نمیدونن تو تستچی ام
الان هم با زور و کلک گرفتم
امیدوارم این پیام منو ببینی
دیگه تو شاد پیام نده
چون نمیتونم بخونم یا جواب بدم 😭
سلام اجی
چطوری فهمیدن؟
وای خدای من
اجی 😭😭😭😭😭😭
این همه مدت کجا بودی؟
اجی رفته بودن برام کلی کتاب گرفته بودن تا سرگرم بشم ولی من تا کتاب رو باز میکردم اسم تو ۵ صفحه در میون تو کتاب بود باز اعصابم خورد میشد
گوشی رو گرفته بودن نمیدادن
الان هم خونه نیستن سرکارن
اجی یه پیام تو شاد بده بگو که دیگه نمیخوام باهات دوست باشم و من میخوام درس بخونم و از این چیزا بگو
بزار موقعی که تو شاد رو دیدن بگن که این دختره ول کرده
ولی مامانم دیروز میگفت که خانواده صفا رو پیدا میکنم و بهشون میگم
و اینکه صفا من همچی رو مجبور شدم قر و قاطی بگم و بندازم گردن تو
گفتم حواست باشه
یهو از دستم گوشی رو کشیدن بردن که چک کنن چون خیلی مشکوک شده بودن بعد از من پرسیدن کیه
من گفتم خودش یهو یه روزی بهم پیام داد و درخواست دوستی داد منم قبول کردم بعد هم گفت بیا با هم داستان بنویسیم
اجی اون پیامی که دادم گفتم نمیتونم گوشی دستم بگیرم رو الان دیدم
من نفرستادم خود مامان و بابام ارسال کردن
عالییییییییییییییییییییییی بود 😍😍😍😍
مرسی عزیزم😍