
بخونید این قسمت اکشن داره
هر سه نفرشون خندیدن و سرگروهشون رو به ناروتو گفت بچه جون بهتره طومار رو رد کنی بیاد اهمیت نمیدم طومار بهشت هست با زمین فقط ردش کن بیاد و دوباره سه تایی خندیدند یکی از اون ها گفت چی شده ترسیدی بچه کوچولو. ناروتو موهاش رو کشید رو صورتش و همین طور که دستش طرف چپ صورتش رو پوشانده بود شروع کرد قهقه زدن چند ثانیه متوفق شد و با یه لبخند شیطانی آروم آروم رفت جلو. سرگروهشون کونای رو دستش گرفته بود با ترس پرسید چی می خوای بچه؟ ناروتو دستش رو گذاشت روی شونه پسر و گفت طرف کسی که از پسش بر نمیای اسلحه نکش، یه دقیقه وقت میدم در برید. یه از اعضای گروه دشمن گفت بهش نشون بده به این بچه نمی بازی
ناروتو رفت پشت سر پسر و گفت پس مبارزه می خواین (سر گروه نه اون که هی تیکه میندازه) پسر خندید و گفت اره مبارزه می خوایم، میخوای چیکار کنی، گریه. و بعد زد زیر خنده ناروتو رو به روش وایساد و بهش نگاه کرد. پسر داشت از ترس میلرزید ساکورا رفت تا ناروتو رو متوقف کنه. ساکورا🌺دستم رو گذاشتم رو شونه ناروتو و بهش گفتم بس کن. ولی وقتی بهم نگاه کرد. یه جیغ بلند کشیدم. ساسکه😎 ساکورا افتاد بود رو زمین و هی عقب عقب میرفت. رفت جلو و گفتم ساکورا، هی ساکورا به من بگو چی شده. ساکورا درحالی که میلرزید به ناروتو اشاره کرد و گفت او.....اون.....چ.....چشم ها. به ناروتو نگاه کردم. چطور ممکنه! چشم هاش قرمز بود وقتی بهش نگاه میکردم احساس بدی داشتم انگار هزار بار دارم کشته میشم.
اون احساس که این همه مدت داشتم دروغ نمی گفت این ناروتو دیگه مثل سابق نیست اون یه هیولاست.💬سرگروه رفت تا از پشت به ناروتو حمله کنه ولی همش یک صدم ثانیه بود اون دوتای دیگه مرده بودن و ناروتو زیر گلوی سرگروه کونای گرفته بود. ناروتو گفت بهت هشدار داده بودم. و بعد ناروتو اون رو هم کشت طومار رو گذاشت تو لباسش و گفت بیاید بریم تا کی میخواین اونجا وایستین. ساسکه بلند شد و خودش رو تکوند بعد به ساکورا کمک کرد که بلند شه با خودش گفت اون بدون کوچکترین تردیدی اون سه تا رو کشت. چطوری انقدر عادی رفتار میکنه. ساسکه و ساکورا به ناروتو رسیدن بعد ساکورا آروم به چشم های ناروتو نگاه کرد مثل قبل شده بود. با خودش گفت فکر کنم وقتی عصبانی باشه چشم هاش اون رنگی میشه
ساسکه از ناروتو پرسید طومار اون سه نفر چی بود؟ ناروتو با بی تفاوتی گفت زمین. ساسکه گفت ولی مال ما هم زمین هست. ناروتو گفت میدونم ولی اگه جایی گیر افتادیم به کمکمون میاد. ×ولی اینجوری.... +من بهشون کاری ندارم ولی هر تیمی حمله کنه طومارش رو میگیرم. ساسکه با خودش فکر کرد حرف ناروتو درسته اگه جایی توی شرایط سختی باشن طومار اضافی به کارشون میاد. ساسکه تو افکار خودش بود که ساکورا گفت ناهار رو چیکار میکنید؟ راست میگفت فکر اینجاش رو نکرده بود. ساسکه هم سوال ساکورا رو یواش زمزمه کرد داشت راه میرفت که خورد به ناروتو. ساسکه پرسید چرا وایسادی؟ ناروتو یه نفس عمیق کشید و گفت خودشه. ساکورا تعجب کرد چی خودشه؟ ناروتو اشاره کرد و گفت اون قارچ هارو میشه خورد. ساکورا با خوشحالی رفت تا قارچ هارو بچینه، ناروتو هم کنارش نشست و چند تا از برگ که دور و بر قارچ ها بود رو کند و بو کشید، اروم گفت این ها گیاهان دارویی هستن و بعد اون ها رو توی جیبش گذاشت
ساسکه کنار ناروتو نشست و گفت اون ها چی بودن؟ ناروتو یکی از برگ هارو داد به ساسکه و گفت بخور. ساسکه برگ رو خورد؛ ناروتو پرسید چه حسی داری؟ ساسکه درحالی داشت از طعم برگ لذت میبرد گفت مزه شیر شکلات میده و از طرفی حس میکنم قوی تر شدم و چاکرا داره ازم فوران میکنه. ناروتو گفت اره این گیاه خواصیت افزایش چاکرا و درمان بعضی زخم ها و بیماری هارو داره. ساکورا گفت چه جالب، میشه منم از این برگ بخورم. ناروتو به ساکورا یه برگ داد و گفت حواستون باشه تو مدت کم، زیاد و از این برگ نخورید چون باعث مرگ میشه! و البته از طرفی پیدا کردن این گیاه تو اینجا سخته پس باید ازش درست استفاده بشه. ناروتو، ساسکه و ساکورا تا می تونستن از اون برگ پیدا و برای خودشون ذخیره کردن
مدتی نگذشته بود که یه زن عجیب و غریب بهشون حمله کرد......(من اینجوری مینویسم تا پارت بعد دق میدم همتون رو😐)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها یه خبر بد پارت ۱۳ شاید دو سه روز دیگه منتشر بشه چون الان تمام شد😢
چرااا😭😭😭😭😭😭😭😭
چرا😭😭😭😭😭😭🙀😢😢😢😭😭
خودم هم ناراحت شدم که دیر نوشتم (خدایا منو شفا بده😬) آخه عاشق کامنت هاتونم حتی اگه بگین می خواین منو بکشین😢
نمی کشیمت بجاش می یایم داخل خوابت😈😈😈
تو خوابم می خوای چیکار کنی اینجوری داستان اسپویل میشه ها
تیااااااااااااااا
زندت نمیزارم
من روی اوروچیمارو ک . ر . ا . ش دارم زود تر بزار
راستی گفتی این قسمت خنده داره
و ببخشید دیر کامنت دادم
میگم
تو اوتاکویی
من اره
واقعا عاشق اوروچیمارویی😐بعد بهتون گفتم وسط بکش بکش خنده دار نمیشه که😥اره منم اوتاکو هستم
آره خیلیییییییییییییی 🤩🤩🤩🤩😹😹🚬🚬😐😐
باشه
بابا ما همینجوری مشتاق هستیم تو خواهشا از کارا نکن وگرنه مشتاقیمونو از دست میدیم و خفت میکنیم😑😤🔪
باشه سعیم رو میکنم ولی قول نمیدم😬
تیااااا تو کرم داری نه کرم داری اخه وقتی فضولی مون میخوابه چرا باز یکی دیگه میندازی بجونمون میخوای بکشمت😤😤😤🔪🔪🔪
این کار و میکنم واسه پارس بعدی مشتاق بشین دیگه🤭🤣
عالی بود👍
مرسی🤗
عالی بود ممنون لطفا قسمت های بعد رو زود بزار و ما رو دق نده پیلیز 😊😚😙😗😗😗😗😙😙😚😚☺😍😍😘😘😘😘🙄🙃🙃🙃🙃🙃🙃😰🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙌🙏🙏🙏🙏🙏🙌
چشم🥰
خیلی قشنگ بود نبرد با اوروچیمارو خیلی باحال به نظر میاد
ببلی برا اون که برنامه ها دارم🤭
خیلی قشنگ بود نبرد با اوروچیمارو خیلی باحال به نظر میاد