سلام بچه ها خوبین 🤗 چرا ن لایک میکنید ن کامنت میزارید ت ر خدا حمایت کنید 💞☹
باید ساعت 11 اونجا می بودم ساعت 8:30 بزور بیدار شدم و صبونه خوردم (اهان راستی یادم رفته بگم 😅ک من از شروع داستان افسردگی کمی داشتم و ک نمیدونستم و فقط فکر میکردم ی ناراحتی کوچیکه ک از بین میره اما در اشتباه بودم اما الان همینطوری داره تند تند بیشتر میشه ( ت یکی د قسمت بعدی شایدم سومی مربوطه و اگه نمی گفتم قاطی میکردین 😅😂) )
دوش گرفتم و لباس پوشیدم ی تاپ و شلوارک ک کوکی گفت :سریعا عوضش کن 😠 من : اخه چر.. کوکی : همینی ک گفتم و اگر ن مهمونی بی مهمونی 😶
اونو عوض کردم و بجاش ی پیراهن تقریبا بلند پوشیدم ک تا چند سانت بعد از زانوم میرسید و یواشکی ی مایو برداشتم ک نگاه ب ساعت کردم و دیدم ساعت 10:30 هست
تا خونه ی سوفی اینا ی ربع راه بود ک یادم اومد کادو نگرفتم براش😐کلا 15 دیقه وقت داشتم ک براش یکاری کنم ک جین از ت اتاقش ی عطر اورد و گفت بیا اینم کادو من : ممنون ولی اینو از کجا اوردی ؟
جین : از ت چمدون ( ازین چمدونا ک مامانا ت کمد قایم میکنند ت وش پره چیز میزه 😝) تشکر کردم و ب ناجون ک داشت میرفت بیرون گفتم : منم میبری ؟ نامجون : ن ببخشید دیرم شده بگو جیهوپ داره میره ببرتت ) من : اوک
ت راه جیهوپ مخمو خورد از بس گفت ب پسرا نمیشی و اینا من : باشه بابا چقدر میگی جیهوپ : پس خیالم راحت باشه دیگه ؟ من : ن اصلا برگرد دیوونم کردی🙄😒
جیهوپ:خودتو لوس نکن پیاده شو ) پیاده شدم و ی بوس برام فرستاد و رفت من ک رفتم فقط لارا و هری اومده بودند اماده شدیم بریم ت اب تا بقیه بیان منم مایومو پوشیدم و رفتم (مایوم)
توی حیاط پشتی رو صندلی ها نشسته بودیم و گپ میزدیم لارا و سوفی با هم من و هری هم با هم . تو اون فاصلع با هم گرم گرفتیم و صمیمی شدیم هری از المان اومده بود و از 10 سالگی ت کره بوده وقتی میا و سایمون و جک اومدن رفتیم ت اب
هری اروم اروم دستاشو دور کمرم حلقه کرد و یهو ل*ب*ا*ش*و روی ل*ب*ا*م گذاشت و منم همراهیش کردم ...💏💦
امیدوارم ک خوشتون اومده باشه 💔 لطفا حمایت کنید 💓 فالو = فالو 💗💕 اهان راستی یادت نره ک لایک کنی چون مجبورم اونوقت برات قرص ضد الزایمر بگیرم 😝
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعد