لطفا حمایت کنید
خب از زبان کوک. منو ته داشتیم بهشون میخندیدیم که جنی اوفتاد خواستم بگیرمش که آنا اونو گرفت خیالم راحت شد بعد جنی به آنا گفت ولم کنم آنا یکم موند که جنی گفت ولم کن ولش کرد بامخ رفت تو زمین شروع کرد گریه کردن من رفتم بغلش کردم اومد بام رو کاناپه نشست که رو پام خوابش برد منم از خدا خواسته😂 بغلش کردم بردمش تو اوتاق او اومدم پایین به ته گفتم حالا چجوری بگیم (آنا هم پایین بود) آنا گفت خب فردا بعد ازظهر برین بهشون بگید همین کوک گفت آره فکر خوبیه فدا صبح از زبان جنی بیدارشدم دیدم تو بغل کوک خوابم یکم تکون خوردم خودم از بغلش در اوردم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)