یه رمان ترسناک و غمگین و هیجان انگیز امیدوارم خوشتون بیاد ،نظر هاتونا بگین♥️
رفتیم رستوران مرینت واقعا حالش بد بود طاقت دیدن این همه ناراحت بودنشا نداشتم غذا را خوردیم و رفتیم خونه دیگه نمیتونستم تهمل کنم ? باید یه کاری میکردم رفتم پیش ویش و گفتم بیا باهات یه کار خصوصی دارم ?? ماجرا را براش تعریف کردم و گفتم به غیر از ارضو کردن قدرت دیگه ای هم داری ؟راستشا بگو??? ویش هم مجبور شد راستشا بگه =گفت اره قدرت اینا دارم که یه نفرا زنده کنم آدرین=? ویش =ولی آدرین =ولی چی? ولی در عوضش یه نفر میمیره که ممکنه اون تو باشی آدرین=مهم نیست?مهم اینکه اون شاد باشه فقط همینا میخوام???? ویش=نه من نمیتونم آدرین با بغذ میگه=ازت خواهش میکنم التماس میکنم? ویش م به سختی راضی شد ویش گفت برین جنازه لوکا را بیارین مرینت با تعجب پرسید=چرا چیزی شد? قیافه مرینت یکم نگران بود? ویش گفت =من میخوام لوکا را زنده کنم مرینت از خوشحالی داشت بال در میاورد? ویش میخواست ادامه بده و بگه که ممکنه آدرین به جاش بمیره که یهو بقیش پارت بعد
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
این الان کجاش ترسناگ بود؟ و اینگه خیلییییییی زود تموم میکنی .چییییییی ??اسلاید ۵ تموم میکنی ???خییلی کمه . بیشتر بنویس
در قسمت های بعد ترسناک میشه
عالی بود بقیش را هم زود بزار
ممنونم چشم سریع میزارم پارت بعدی رو
ممنونم چشم میزارم ادامشا
ببخشید انا خیی مسخرس ادرین بخواطر لوکا خودو بکشه??
ادرین به خاطر لوکا خودشا نکشته?