
سلام. یه سوال دوست دارین ک ا/ت عاشق کی باشه؟ جونگ کوک یا تهیونگ؟....البته ک از قبل نوشتم آخه میخوام ببینم آخرش دوام میارین یا ن 😂💔 .... گفته باشم ک پارت های ۱۰ به بالا یکم بازی با قلب دارم 🙂
پ ۹ ق ۱ : - جانگ تا جایی ک میتونی بهش سخت بگیر رییس گفت باید خیلی زود آماده بشه ! با این حرفش از خودم بدم اومد وات د فاک آخه مگه چیه؟ مگه زوره ک من هیچی نشده آماده شم؟ + شما از من چی میخوایین:/ - همه چی بیبی!......شروع کنین تا خواستم چیزی بگم جانگ لگدی زد و پرت شدم رو زمین - اوهه با خشم از جام بلند شدم + چقدر ناجوانمردانه! .....میخواستم حرف بزنم! جانگ.....اینجا وقت حرف زدن نداریم!.......پوزخندی زد......بعدم تو ک مرد نیستی!......چطور هنوز میتونی بلند شی؟ نیشخندی زدم ....+ تو چی هستی این وسط؟......از نظر من یه آدم دست و پا چلفتی ای هستی ک به زور آب دماغشو میکشه بالا! با این حرفم خیلی خندم گرفت ولی جلوی خودمو گرفتم - کافیه! کم حرف بزنین! شروع کنین! اومد ک یه مشت بزنه جا خالی دادم + اوبس .... در رفت بیبی! خواست لگد بزنه دوباره جاخالی دادم + منو نشناختی ! مشتی ک به طرفم پرت کرد رو گرفتم و رفتم دور گردنش پرتش کردم عقبی و با کله خورد تو زمین + عجب مردی بودی! صدای در اومد و جونگ کوک پدیدار شد + همین مونده بود! جونگ کوک.....میبینم داری آدمامو میزنی مین ا/ت! + به لطف شما!.... میخوای بیا تو رو هم بزنم! پوزخندی زدم صدای خنده ی پشت سری هام بلند شد و جونگ کوک صورتش در هم غرید جونگ کوک ...... اهمیتی به حرفات نمیدم! ...... چون مقامت در حدی نیست ک با من مبارزه کنی! بعد یکی ی صندلی آورد و گذاشت کنار جونگ کوک و جونگ کوک روش نشست جونگ کوک ..... با چشمای خودم نگاه میکنم ک چقدر می ارزی! ..... حالا هم ادامه بدید
پ ۹ ق ۲ : + زحمت نمیکشیدی همینطوری هم ادامه میدادیم. - ا/ت به مبارزه برس برگشتم طرفش و با خنده ای گفتم + چشم استاد مقابل جانگ ایستادم + مردک بیا جلو حمله ور شد طرفم لگدی ک خواست بزنه رو نگه داشتم و زانومو کوبوندم تو صورتش ......خونی از دماغش سرچشمه گرفت در حدی بود ک فک کنم دماغش شکست - کافیه استاد اومد جلوم و کت مشکیش رو در آورد انداخت اون طرف - ببینم چند مرده حلاجی! با نیشخندی گفتم + استاد....میگم نمیخوام حرفایی ک به اون زدم رو به شما هم بزنم پس خواهشا اینقدر جلوی من مَرد مَرد نکنید! - اوهوع.....رییس میگم بد دختریه یه بد گرله ! جونگ کوک ....... گفتم دختر ضعیفی نیست! ....شروع کنین! - بیا جلو بد گرل! واه فک کرده کی ام همچین حرفایی میزنه با خودش....... بد گرل؟......بد گرل رو بهت نشون میدم..... با کلی مبارزه سخت جونگ کوک حتی نمیزاشت یه قطره آب هم بخورم فقط میگفت ادامه بدید بد جور خسته شده بودم پاهامو گرفتم دور گردن استاد و اون با پشت خودشو زد زمین ک احساس کردم ستون فقراتم تیکه تیکه شد ...... همینطور رو زمین مونده بودم و نمیتونستم بلند شم ک دستشو طرفم گرفت.....چه معنی ای داشت!؟.......نفهمیدم به درک اصن..... دستشو گرفتم تا خواستم بلند شم دستشو کشید و دوباره با زمین در تماس شدم .........آخه این چه کاریه؟ مث آدم کمک کن دیگه ....... خودم بلند شدم ک جونگ کوک دهن باز کرد جونگ کوک......کافیه!...... جیهوپ بیا اینجا ..... تو هم خوب خودتو آماده کن!
پ ۹ ق ۳ : عا پس اسم استاد جیهوپه رفت منم رفتم تا آب بخورم بد جوری تشنم بود .........بعد چند ساعت تمرین خواستم برم اتاقم ک استراحت کنم ........ ولی جلو در اتاقم وایستادم ......صدای ناله ی کسی رو شنیدم ......خودمو به صدا نزدیک کردم ........ از حیاط پشتی بود.......همون بالکن......رفتم رو بالکن تا ببینم صدای کیه.......دیدم یونگی تو حیاط پشتی بود......داشت یکی رو کتک میزد...... یونگی... برای کی جاسوسی میکنی هان؟ زود باش جواب بده تا نکشتمت!!!! در حالی ک همین سوالات رو میپرسید اون رو کتک هم میزد یارو ....... اون.پول زیادی بهم داد اهههه نگفت کیه یونگی.....فقط به خاطر پولللللللل!؟از جون بچه هات سیر شدی مرتیکه!!؟؟؟ جونگ کوک.....جالبه نه!؟ ترسیدم برگشتم نگاه کردم درست پشت سرم ایستاده بود .... یونگی هم منو دید ... با نگاه های سنگینی ک به اون یارو میکرد حرف هم میزد جونگ کوک .... میبینی؟....عاقبت کسی ک از این خونه حرفی ببره بیرون چیه؟.... نگاه کن انگشت اشاره اش رو طرف اون یارو گرفت و یونگی بلافاصه گلوله ای از کلت مشکیش تو سر اون یارو خالی کرد ......ترسیدم و بدنم خود به خود تکون خورد و دستام و جلو چشمام گرفتم
پ ۹ ق ۴ : جونگ کوک دستامو آورد پایین و گفت .... دیگه عادت میکنی بیبی.....تو هم قراره دستات به خون آلوده بشه! دستامو پرت کرد پایین و رو به یونگی به من اشاره کرد و گفت جونگ کوک.....بهش تیر اندازی یاد بده از هر نوع اسلحه...... یکی رو یاد گرفت با بعدی شروع کن! یونگی سری به نشانه تایید تکون داد خواست بره دستشو گرفتم .....+ جونگ کوک....هنوز نمیخوای بگی منو چیکار میخوای؟...... دستمو گرفت فشار داد جونگ کوک... یک منو به اسمم صدا نمیکنی دو الان باهات کار دارم از دستم کشید بردم + هی ... یواش دستم درد گرفت جونگ کوک... به اَنم! ایشش ...خو بلدم راه برم چه نیازیه اینطوری منو بکشی؟......واسه من یک دو میکنه!..... بردم تو یه زیر زمین و در یکی از اتاق ها رو باز کرد وقتی وارد شدیم همه از حرکت ایستادن از بوش فهمیدم...همون جاییه ک مواد میسازن ....از بوش شاید هروئین یا شیشه باشه .....یکی اومد جلو گفت ...چیزی میخواهید رئیس؟ ...جونگ کوک...یه نمونه بیار سریع اون یارو هم با دستپاچگی رفت و یه کیسه پلاستیکی کوچیک آورد و داد به جونگ کوک یه نگاه بهش انداختم و جونگ کوک دادش تو دستم
پ ۹ ق ۵ : جونگ کوک... میدونم.... خیلی خوب بلدی و میفهمی ....الانم ببین این اسمش چیه.....تاریخش درسته......و اینکه چطور باید مصرفش کرد + من ...حرفمو قط کرد ...جونگ کوک... اصلن اجازه نداری به جز اینایی ک خواستم زر اضافه بزنی پس فقط جواب منو بده با حرص نگاش کردم و اون کیسه رو تو دستم فشار دادم ...جونگ کوک... ببین زیاد وقت ندارم به نفعته بجنبی طرف دستم نگاه کردم و مشتمو باز کردم یکم از نزدیک نگاش کردم + شیشه .. جنس خوبیه ..... تاریخشم نگذشته ...... طریقه مصرفش رو هم میخوای عملی برات انجام بدم بیبی؟ ....جونگ کوک... نه نیازی نیست از دستم کشیدش و پرت کرد اون طرف .... اصلن نفهمیدم چی گفتم یه لحظه من مگه مواد میکشم؟ ..... یا خودا یکم دیگه اینجا بمونم روانی میشم ...... از پشتم یکی اومد - معلومه خیلی خوب اینا رو میشناسی! جونگ کوک...الان چ وقت اومدنه؟ میزاشتی شب میومدی سوکجین! ....اخماش رفت تو هم - ببخشید جونگ کوک... به خاطر تاخیرت تا شب کار میکنین! برای جنس ها به این بگو کیفیتشون رو از بچه گی خونده و میفهمه..... بعدم تو.....به من اشاره کرد....کارمون اینه فامستی؟.....نیشخندی زد و ادامه داد ....بعدم برو به بقیه کارات برس با قدم های استوار خودشو از اتاق خارج کرد.
پ ۹ ق ۶ : سوکجین...خوبه تو یکی رو تنبیه نمیکنه! سوکجین هم رفت تا به کاراش برسه و صدای یک فرد موجب شد ک صورتم رو طرف در کنم یونگی...ا/ت بیا باید به تمریناتت برسی! چیزی نگفتم و دنبالش راه افتادم .....بردم تو حیاط ..... اونقدری اون زمین بزرگ بود ک از این طرف اون طرف رو به زور میشد دید یه میز چوبی بود و روش چهار تا بطری شیشه ای.......منو برد رو پشت یه خطر قرمز گذاشت یونگی...ما اینجا تمرین تیر اندازی میکنیم البته این زمین مخصوص تازه وارد هاست تو هم ک به مرور یاد گرفتی با زمین های سخت تر مواجه میشی در حین حرف زدن در جعبه ای رو باز کرد و جلوم گرفت یونگی ... اینا چهار مدل کلت هستن .... یکی رو انتخاب کن و باهاش تمرین کن ..... اونی ک انتخاب کنی میشه مال تو و همیشه در کنارت خواهد بود! ...باید ازش مراقبت کنی و در هر مکان تو جیبت داشته باشیش! از اونجایی ک هم کارایی خرید و فروش مواد و اسلحه های بابابزرگ رو خودم انجام میدادم...... اینکه بفهمم از بین این چهار تا کدوم یکی بهتره کار ساده ایه! با یه نگاه هم میتونستم بفهمم کدوم بهتره و کدوم بدتر! کلت نقره ای مدل Kimugr رو برداشتم یونگی ... آفرین بهترین رو برداشتی!.....این شتاب قوی ای داره و گلوله های بیشتری تو خودش جا میده انتخاب خوبیه و همینطور طرفداران زیادی داره!....رئیس هم این مدل رو میپسنده! + علاوه بر همه ی اینایی ک گفتی وزنش نسبت به تفنگ های قوی زیاد نیست..... ولی در عین حال قویه بدنش نقره ای و زیباست و به راحتی ضرب نمیخوره! یونگی : خیلی خوب میدونی!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود لطفا پارت بعدو زود بزار
پارررررررررررررتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بببببببببببععععععععععععععدددددددددییییییییییییییییییی لللللللللللللللللللطططططططططططففففففففففاااااااااااااااااااااااااا
پارت بد پلیز
عالی بود پارت بد پلیز هر چه سریع تر خواهشا
عالییی بود مرسیی 💜
ببخشید یه سوال تو همونی که همین وانشاتو تو ویسگون میزاره ؟
اهوم *~*
عالی لطفا پارت بد رو بزار
عالی بود 💖💫