
خب اینم از پارت دو
اون تهیونگ بود اون اینجا چیکار میکردم وقتی دقت کردم دیدم گردنبدنش رو لبمه (چی شد فکر کردید اونطوری هان ایییی منحرفا) تهیونگ=ببخشید از روم رفت کنار و گونه هامون سرخ شده بود تهیونگ نمیدونستم ولی میدونستم خودم شبیه گوجه فرنگی شدم و همین الانا از خجالات آب میشم رو زمین اولین بارم بود یه پسر اینقدر فاصله داره باهام تهیونگ=میگم چرا یهو از کنسرت غیب شدی دنبالت بودم ا/ت=اوم چیزه خوب گفتم شاید بهت آسیب بزنم گفتم برم تهیونگ=آسیب؟؟؟ برای چی حتی بهش فکرم نکن..... میدونستی تو اولین آرمی هستی که خیلی به دلم نشسته(واییییی من ته لاور چیکار دارید اه نگران نباشید خود درگیرم کلا) ا/ت=مممم مممنن رو. میگی؟؟؟؟؟ تهیونگ=خب آره تو خوشگلترین دختری هستی که تا بحال دیدم ا/ت= مرسی ممنونننن (من جاش بودم همون موقع غش میکردم این دیگه کیه😐😐😐😐) میگم اگه کنسرتتون تموم شده با هم دیگه هم دوست شدیم میتونیم بریم جایی تهیونگ=مثلا کافی شاپ یا رستوران ا/ت=نه من میگم پارک تهیونگ=پارک؟؟ مطمئنی؟؟ ا/ت= خب اره
تهیونگ=باشه بریم ا/ت= عه گوشیم داره زنگ میخوره الو سلام یونا چیه بیام خونه اهان باشه قربونت خداحافظ تهیونگ=باید بری؟ اشکال نداره میتونیم چت کنیم ا/ت=باشه بای تهیونگ=بای آخیش رسیدم خونه اون چی بود لباسه داشتم میمردم آخیییشش یونا=چیه هی آخیش آخیش میکنی 😐 ا/ت=وا مگه نمیبنی تو بهشتم آب پرتقال خنک دستمه کولرم جلومه رفتم تو بهشت خیلی حال میده جات خالی یونا=تو روانی موانی چیزی هستی وای به حال شوهرت ا/ت= خیلی دلشم بخواد حالا برو وقتمو. نگیر یونا=خدایا صبری به من و شفایی به این دختر عطا کن (قشنگ خود خواهر خودم) ا/ت= عه وی پیام داد تهیونگ=سلام ا/ت اوم میخواستم بیشتر در موردت بشناسم میشه در مورد خودت بیشتر بگی؟ ا/ت= یا خدا من الان چی بگم

من ا/ت هستم و در ایران و تهران بدنیا اومدم مهندسی کامپیوتری دارم ولی شغلم عکاسی و توی عکاسی مشهور المان کار میکنم تهیونگ=واو برای خودت پرنسسی هستی ا/ت = ممنون "روای: خب تا صبح حرف زدن من دستم جاشون درد گرفت خب قراری در رستوران ترتیب دادن و الان ا/ت را میبینم که دنبال لباس خوبه" اه اینم بده وای اینم بی ریخته نه اینو یه بار پوشیدم اهان همین لباس میرم. میپوشم عکس بالا
پوشیدم رفتم تو کافی شاپ کلی منتظر. موندم که بالاخره یکی با ماسک و عینک اومد فهمیدم تهیونگه دست تکون دادم اون اومد داشتیم حرف میزدیم که چند نفر با ماسک مشکی و تفنگ و. چاقو اومدن گفتن دستا بالا یکیشو با چاقو داشت به تهیونگ حمله میکرد از. پشت اونم داشت سفارشات رو. میگرفت(شاید بگید چرا نشنیده اومد جدا اونا پایینن و اشپزخانه بالاست واسه همین نشنیده) رفتم از. پشت بغلش کردم که چاقو خورد بهم تهیونگ با تعجب نگام میکردم که همه جا تاریک شد
میدونم خیلی این پارت بد تموم شد ولی جبران میکنم قشنگام
ولی همه میگن بیمارستان بیاد جذاب میشه ولی من مگه دلم. میاد پسرام گریه کنن؟ معلومه که نه پس زیاد بیماسرتانی نمیزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی عالی بود
عاجی میشی؟
من سرای هستم ۱۴ ساله از تستچی آباد
عالی
لطفا پارت بعدی رو بزارید
اصلا این حرفو نزن عالی بود
بابا نابغه دلم رفت خیلی خوب مینویسی 😶😶😶
عالییییییی