6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💜ᗷTS⟭⟬💜 انتشار: 3 سال پیش 449 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب شوکه شدید نه؟ چیزی نیست یهویی به ذهنم رسید بقیشونو نزاشتم چون زوده جیمین هم گرگینه زود میزارم کم پارتاش حدود ۶ تا شاید بگید چرا اینقد کم من معذرت میخوام از هر دوتاشون یه بار طولانی مینویسم
(اینو من با دوستم ساختم ولی طبق شرایط به وجود اومده نتونست و من میزارم من کپی نکردم اینو اینم عکس بنر)
💼😎مامور مخفی😎💼
خسته شده بودم از این روز های تکراری هر روز باید به زندانی ها سر میزدم که فرارا نکنن خیلی میخوام که از انی شغل استعفا بدم ولی بخاطر گروه جئون نمیتونم میخوام دنده چب و عقبشو همه جاشو خورد کنم اون با تفنگ لی هون رو کشت هیچ وقت نمیتونم ببخشمش هر روز خواب میبینم که لی هون میگه انتقاممو بگیر ولی نمیتونم چون تو پلیس بزور تونستم بیام و اومدم فقط کتک خوردن رئیس جئون رو ببینم و از اون طرف زجر کشید بخاطر مرگ عشق خودش مثل هر روز رفتم تو اتوبوس نشستم و هنذفری گذاشتمو ماسکمو زدم که گریه کنم از بچگی زیاد گریه میکردم و همیشه هم دوست نداشتم کسی گریمو بیینه اتوبوس شده محل گریه هام شاید احمقانه بنظر بیاد هم زیر دوش حموم یا رو تخت یا تو دستشویی ولی من اینجا آرومم میکنه چون وقتی قیافه و حال روز خونمو ببینم ناراحت میشم که به سختی میتونم پول اجاره اشو بدم وقتی داشتم گریه میکرد یهو یه پسر که بهش میخور ۲۲ سالش باشه اومد کنارم نشست داشتم به چشماش نگاه میکردم که منو دید و کتشو زد اونور که اسلحشو دیدم خیلی ترسیدم من زیاد اسلحه دست نمگیرم چون لی هون کشتن از اون روز به بعد عوض شدم میتون به رئیس همچین چشمی نقاشی بکشم و اونم بتونه مرتیکه رو پیدا کنه وقتی پیاده شدم رفتم تو خونه و میخواستم برم حموم بعدش بخواب همه عادتشون حموم بعد از خواب ولی من صبح خیلی بی حالم واسه همین نمیرم وقتی سوسک اون گوشی حموم دیدم با دمپای زدمشو جمعش کردم و حموم تو همچین خونه ای عادت کرده بودم فردا صبح شد و مول همیشه بی حال رفتم مرکز کلانتری ولی با چیزی که به در چسبونده بودن چشامم از بی حالی برگشت و برق زد نوشته بود مامور مخفی برای گروه جئون البته نوشتش طوری بود که فقط پلیس این مرکز میتونه بخونه شانسم بهم رو کرده میتونم امتحان بدم و برم پیشش بکشمش
مسابقه فرداست و امروز تمرین کاترینا[وایستید منم میخوام شرکت کنم] مسئول مسابقه۱[ورود بیگانه ها ممنوعه] کاترینا[بیگانه؟ اما من اینجا کار میکنم خواهش میکنم بزارید برم] مسئول مسابقه۱[باشه] واییی چقد بزرگ تفنگارو نگاه کن انواع و اقسام تفنگ ها اینجاست از اونجایی که بابام تفنگ اندازی بهم یاد داده بود همیشه دستم تفنگ بود ولی بعد از لی هیون حتی نمیتونم نگاش کنم ولی ایندفعه مجبورم اونم برای انتقام مسئول تفنگ ها [خب همگی به جای خود آقایون و فقط یک خانم خانم کاترینا پتر پاین] یعنی فقط من بین همه مرد زن هستم؟؟ مسئول تفنگ ها [زود سریع تفنگ گیری شروع کنید و به هدف وسط قرمز بزنید] ترسمو گزاشتم کنار و با لرزش تفنگو برداشتم و چشمامو بستم نفس عمیق کشیدم چشامو باز کردم با دقت زیاد به وسط زدم و هر سه تا گلوله ای که زدم به وسط خورد یسسسس همینه مسئول تفنگ[خب حالا میتونید برید تمرین دفاع شخصی و هر چقدر خواستید تمرین کنید]کاترینا[چشم من میرم]بایدذبا یه مرد چاق مبارزه میکردیم دفعه اول هر چی مشت زدیم بی فایده بود و اون به کمرم و همه جام ضربه زد ولی من برای انتقام هیچ وقت تسلیم نمیشم همیشه انتقام لذتش بیشتر از بخشش خونه دماغت رو پاک کردی و بهش حمله کردی و وقتی مشت زدی اون پخش شد رو زمین و درد کمر و دستت بیشتر شد ولی مهم این بود برای مسابقه فردا آماده بودی همه تمرین ها رو کردیم و من همیشه بهترین بودم ولی موقع رفتن خونه شد ولی این آخریش شانسمه این مسابقه زندگیمو عوض میکنه پس من مجبورم اینجا بمونم تا تمرین کنم وقتی موندم همش تمرین میکردم و آدم پلاستیکی باهاش حرف میزدم و میزدمش تا آخر صبح فقط داشتم تمرین میکرم که صدای بلندگو بلند شد [مسابقه تا چند ساعت دیگه شروع میشع] خاک عالم پس من اینجا چیکار میکنم من یه ذره هم نخوابیدم الان وسط دفاع شخصی خوابم میبره زودی دوییدی واییییییی چقد صفش طولانیه چقد رو مخه اهههه اون مرده رو شبیه هالکه این چجوری میخواد بره تو وایستا ببینم این پسره داره چی میگه؟؟؟؟؟؟=وقتی حمله کرن بهم بهتون علامت میدم بیاید تو من بازم بهشون اعتماد ندارم شما هم گوش نکنید.... باو اصلا نوشته رو نمبشه خوند واسه چی پس ما داریم میگردیم دنبال پلس با اطمینان... رئیس ولش کن فعلا پلیس بیاد میتونیم ازذطریق اون نقسه هاشون بدونیم و پولاشون و تفنگاشون بزنیم کاترینا[خیانتکارررررر وایستا] دویید پسره کاترینا[پلیسسسسسس... بنگ بنگ.... وایستا ( دستت تقنگ بود از بادیگارد ورداشتی] رفتی جلو میخواستی بگیریش فقط تونستی کلاشو بگیری و اونم فرار کرد کاترینا[ لعنتی شانسم جلوم بود میتونم کلاهو بدم سرگرد تا تو پرونده بزاره]
میخواستی برگردی که نوشته ای رو لبه ای کلاه بود [نوشته PJ یعنی چی؟] سرگرد [ سلام خانم کاترینا] کاترینا[ عه وا خاک به سرم شما اینجا چیکار میکنین چخبرا خوبین خوشین؟] سرگرد [بنظرم مامور مخفی گروه جئون لایق شماست ببینم اون تفنگ از کجا آوردید؟] کاترینا[آهان این هیچی دزدکی از بادیگارد گرفـ... کی گفت من دزدی کردم اونم دزدی تفنگ که حکمش ۶ ماه حبسه ههه نه بابا] سرگرد[واسه همینه ازت خوشم اومده بیا تو فرا قراره بری عمارت آقای جئون] وووییییییی تو پسوتخودم نمگنجم میخوام پرواز کنم من مامور مخفی میشم یوهووووو رفتی تو اتاق که چمدون و تفنگ ها رو گزاشته بود و پاسپورت الکی بهت داد سرگرد[از این به بعد تو کاترینا پیتر پن نیست جسیکا گلر هستی و آمریکایی ایرانی نیستی اسپانیای هستی] کاترینا[قبوله جسیکا اسم قشنگیه] سرگرد[فقط هیچ نقشه در مورد ما نمیگی فهمیدی؟] کاترینا[ فهمیدم] مرتیکه فکر میکنه من خنگ و به همشون میگم اوهه فرودگاه ما همیشه به سوسک عادت کردیم به اینا عادت ندارم منو نبرید بادیگارد[ببین تو قراره از این هلیکوپتر پرتاب شی تو عمارت] کاترینا[الان بپرم؟] بادریگارد[ نه هنوز زوده آه این زن ما هم هی زنگ میزنه اههه چیه....... خب اگه میخوایی بری برو] کاترینا[ واقعا برم؟ باشه] بادیگارد[نه تو چتر نجات نداشتی رییس منو میکشه] ☆عمارت جئونه☆ جیمین[هه. هههه. هه(صدای تند نفس کشیدن) ه.... رئ.. ییس] جونگکوک[چیزی شده(موقع موز خوردن)] جیمین[من نامیدتون کردم معذرت میخوام میتونید هرکاری باهام بکنید] جونگکوک موزشو گزاشت کنا و صاف نشست و اخم کرد [چیشده] جیمین[یکی پلیس.. کله منو گرفته] جونگکوک موزی که داشت میجویید رفت تو گلوش کلی خمدتکار اومد بالا جونگکوک[گمشید اونور چی؟ تو چه غلطی کردییییی(با داد) ] جیمین[ من متاسفم] کوک[ اوف شانس بیار جامونو نفهمن] و رفت رو میزشو با عصبانیت 🍷نوشید ☆در دریا☆وقتی به هوش اومد فهمیدم کل پاسپورتای تو کیفم مدرک مامور مخفیم خیسن مجبورشدم تو آفتاب بزارم خشک شن خودم میسوزم از گرام دریا هم که ژاکتمو مال خودش ورداشت خب باید تو نقشه رو ببینم از اون جای که رو تابلو نوشته دریای نهتال(من هر چی میگم از خودمه نرید تو گوگل سرچ کنید من بدبخت شم) دریای نهتال اونور دریای نهتال یه بیاباون هست تو اونجا عمارت درست کردن کسی پیداشون نکنه برعکس اینطوری زود پیدا میشن پس این نقشه اشتباهه پس من توی یه جای متروکه ام وایستا خیلی گشنمه کل آب دریا تو دهنم رفته اه کنسرو کو آخیش حالا چجوری بازش کنم سنگی چیزی نیست این دور و اطراف [آیییییییییییی کمککککک من دارم کجا میرم(یچیزی بگم یهو راه زمین وا میشه و میری زیر زمین) اینجا چه کوفتیه] مرد زندانی[کمکم کن دختر جوان اون میخواد من بکشههه 😭😭] کاترینا[سلام اسم من جسیکا گلره عام شما برای چی اینجایید؟] مرد[ بخاطر اون عوضی خودخواهه😡😡]
کاترینا[ منظورتون کیه؟] مرد[ مرد x همون قتل مشهور همون قدرتمندترین مافیا منو آورده اینجا و خودش رفت] کاترینا[ اوه یه نفر داره میاد] مرد[ وایستا جسیکا من میدونم تو یه جوری مامور مخفی پس هر چه زودتر از اینجا برو اگه اون بفهمه میکشتت] کاترینا[اصلا برام مهم نیست اون قلب منو کشت منم به قلبش شلیک میکنم] مرد[نه عزیزم نرووووو] آقای x همونی ماسک سیاه زد و رو کله لیهیون شلیک کرد از اون متنفرم و از رئیسش چون رئیسش گفت اینکارو کنه من انتقاممو ازش که همه جا تاریک شد چشامو به سختی باز داشتم میکردم که یکی رو آب یخ ریخت [ آیییی چه مرگته یخ زدم😡😡😡😡😡😡] ته[خیلی زبون درازه] کاترینا[ تو چی میگی] ته[ شیطونه میگه همچین بزنمش] جیهوپ میاد جلوش [آروم باش ته] ته[ من چی میگم؟؟؟؟؟ بیا بهت نشون بدم] کاترینا[چیکارم دارید دیوونه ها] شمردم چهارنفر بودن (نگران نباشید سه نفر دیگه میان) یکیشون و صندلی خیلی با وقار نشسته بود کوک[شغلت چیه ] کاترینا[به تو چه] ته[هوم حقته پر روه] کوک[با من بودی] کاترینا[په نه په با دیوار حرف زدم این دستامو ول کن کار دارم] کوک[نچ نچ هر کس قیافه منو میبنه پاش از این در بیرون نمیره فهمیدی پرروه خانم] کاترینا[ببین دارم با زبون خوش میگم من خودم کلی کار مهم دارم باید برم اصلا حوصله تو رو ندارم] ته[عه کارت چیه اونوقت] کاترینا[فضولی؟] جیمین[نه منم کنجکتو شدم کارت چیه] کاترینا[ اینه ] یه لگد زد تو شکم کوک که پخش شد رو زمین [چطور جرعت میکنی😡😡] تفنگشو برد تو حلقم با اینکارش بیش از حد ترسیدم من از تفنگ فویا وحشتناکی داشتم مخصوصا صداش کوک[چیشد دیگه حرف نمیزنی😌] کوک رو به جیمین [ هر پنج دقیقه یه بار آب یخ روش بریز بزار گرسنگی و تشنگی بکشه و وسطاش ازش بپرس کیه] کاترینا[خیالت تخت اون کار شو میکنه و منم جوابشو نمیدم] کوک[ تو تنت میخواره] تفنگ گزاشت کنار بازوم ولی من جاخالی دادم کوک[حالا دیگه الان میدونم آدم عادی نیستی] بیاین بریم قیافشو دیدم یاد مدیر اون بانک افتادم هوپی برو بانکشونو هک کن] چی هک اینیا رسما قاتل و مافیا اینان که انقدر تفنگ دارن ببین گاو من کار دارم باید برم پیش گروه جئون و آب یخ ریخت روت جیمین[اسمت چیه صدات خیلی آشناست] کاترینا[اول شما باید معرفی کنید تا بدونم پلیسی چیزی نباشید یا نه(اینو گفت که اعتماد جذب کنه)] جیمین[معذرت میخوان قانون اینجا برعکس و باید شما بگی نه ما] آب یخ ریخت دوباره کاترینا[من تو گروه جئون کار میکنم] جیمین[تو گروهشون چیکاره ای؟] کاترینا[خوندن متن پلیسا] جیمین[اسمت بگو] کاترینا[جسیکا] جیمین[دروغه] کاترینا[اسمم جسیکاست] جیمین [ تو میگی جسیکا ولی بلیزت میگه ک کاترینا[چی؟] راست میگفت بلیزم k چون اسم من ایرانی بود خجالت میکشیدم و لیهیون این اسمو برام گذاشت و خیلی برام ارزشمنده
جیمین رفته بود بالاو منم که بعد از پنج ساعت اونا خوابیده بودن داشتم یخ میزدم و همینطور از تشنگی داشتم میمردم وقتی دیدم اونجا آبه چشمام برق زد رفتم سمتش ولی همراب ا صندلی افتادم دوبار میخواستم آبو ببینم دیدم که تهو زدم هوف این چیز تیز پشتم چیه پشتتو دیدی که یه چاقو به سختی طنابو با اون باز کردی ولی دستت بریده شد [آخ لعنتی خیلی تشنمه باید از اینجا فرار کنم کوله رو پیدا کنم و برم پیش.. سرگر... سرممم.. ] زودی بیهوش شدی چون چاقو به جای حساس دستت خوره بود بیدار شدی که خودتو رو تخت و انگار کل هتل داده بودن انقد که اتاق بزرگ بود جین[ بیدار شدی؟] کاترینا[ تو کی هستی] جین[ من ولد واید هندسامم بی غیر از شوخی من کیم سوکجینم خیلی خوش شانسی که همچین پسر بی رحم که وقتی قیافتو دید به خود*کشیت کمک کرد راستشو بگو برای چی خودکشی کردی؟ تو که فرارا کرده بودی] کاترینا[من نههه من دستم میخواستم با چاقو ببرم فکر کردین میخواین اونکارو کنم؟] جین[ ولی بالاتر از انتظارمون بودی اصلا نمیتونستم حدس بزنم که تو بتونی همچین کاری کنی] جین[ولی شغلت چیه که اینجوری چیزا رو بلدی؟ ] کاترینا[ من شغلمو به شما گفتم حالام هم میخوام برم پیش رئیسم اگر بزارید]جین[ رئیست همینجاست]
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
داستانت فوقالعاده 👌👌👌 پارت بعد لطفا
عالب پارت بعد
اجی خون اشام پاک کردی؟
نه خودش حذف نکرد تستچی این کار کرد تستچی اومد داستان منم که ژانر خون آشامی داشتن حذف کرد و همین طور یه چند تا از داستان هایی که ژانر ارباب برده ای
وا مگه این ژانرا چ اشکالی دارع
عالی
واییییییییییییییییییی
بعدییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی
خو بزا دگه
چرا پارت بعد نمیاد 😭😭دق کردم ☹️☹️
عالی پارت بعد رو زود بزار خواهش
کی پارت بعد میاد دارم سکته رو میزنم🤤🤤🤤🤤🤧🤧🤧🤧
داستان جدید عالییی بود پارت بعدی
عالی پارت بعد و همین تور پارت بعد خون اشام من جونگ کوک🙂😙