سلام مممنون حمایت میکنید. عاشق همتون هستم. امیدوارم خوشتون بیاد.
از زبان هیون : از اون موقع با نامجون بیشتر دوست شدم تا چند ماه پیش که ازم خواست که باهاش قرار بزارم.
خلاصه الان ساعت ۵ صبحه دارم به در و دیوار نگاه میکنم.
که چیزی تو جیبم تکون خورد دستمو فرو کردم و گوشی مو برداشتم.
من : الو؟
نامجون : سلام
من : سلام خوبی؟
نامجون : از این بهتر نمیشم تو چطور؟
من : راستش یه ذره استرس دارم.
نامجون : برای چی هیچ اتفاقی نمیفته اصلا نگران نباش خوب؟
من : اوووفففف ممرسی که هستی.
نامجون : ...
من : راستی کاری داشتی زنگ زدی؟
نامجون : گفتم چون ممکنه استرس داشته باشی خودم برسونمت مدرسه هوم حالا قبلش هم با هم حرف میزنیم نظرت چیه؟؟
من : اوه اره دقیقا به همین احتیاج داشتم.
نامجون : پس حاضر شو تو راهم
من : من اماده ام بای بای
نامجون : خدانگهدار.
دقایقی بعد:
از زبان هیون : زنگ ایفوگ خورد فهمیدم نامجون اومده..
کیفمو رو برداشتم رفتم پایین.
استرس دلشتم ولی با وجود نامجون خیلی استرسم کم شد..
جلوی ماشین تکیه داده بود و چشماشو بسته بود نسیم وقتی به موهاش میخورد واقعا زیبا بود موهای لختی که حالت دار بود و فقط کافی بود تا باد بوزه.
چشماشو اروم باز کرد.
رفتم جلو تر
نامجون : سلام بیا بشین.
من : سلام مجدد باشه.
سوار ماشین شدم ماشینو روشن کرد تا راه بیفتیم.
تو راه:
نامجون : استرس داری هنوز؟
من : اوهوم خیلی زیاد
نامجون : اصلا نگرانی نداره یا تهش استخدام میشی یا نه.
من : یااااا نامجونا خیلی ممنون این چه دلداری بود؟
نامجون : والا اگه از همین الان بهت بگم ایتخدامی وقتی اونا ردت کنن من میمونم و یه دختر ترسو گریه وو
من : یا من ترسوام؟؟؟؟
نامجون : شوخی بود حالا جوش نیار.
نه ولی دور از شوخی چیزی نمیشه یه مدرسه ساده اس دیگه.
من : نمیدونم نمیدونم الان فقط مغزم ارور داده.
هی نزدیک و نزدیکتر میشدیم و قلب منم تند تند میزد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی بود عاجی😙
ممممممنون اجی
تست های تو هم عالی ان یکیشو خوندم.
مرسی عشقم💜