
سلام.پارت 3 منتشر شد. امیدوارم خوشتون بیاد.
آنچه گذشت: دختر کفشدوزکی و گربه سیاه با کمک من ماموریت شون انجام دادند که در همون لحظه کلویی مارو دید... و بریم سراغ داستان:و کلویی مارو دید و اومد پیش دختر کفشدوزکی و گفت: صبر کن ببینم چرا من دیگه ملکه زنبور نیستم قبلا زویی بود ولی حالا به این زردنبو میدی مسخره ای واقعا مسخره ای خیلی مسخره ای😐😒 دختر کفشدوزکی:😑😑😒 گربه سیاه:😯😕😑 من:😕😕😟 و معجزه گرم دادم به دختر کفشدوزکی
اونم ازم تشکر کرد و رفت منم رفتم هتل و کلویی دیدم در این حالت:😬😬😐😐😐😐مسخرست واقعا مسخرت خیلی مسخرت منم رفتم پیش کلویی ولی اصلا به حرفم توجه نمیکرد خیلی ناراحت شدم و تا فردا شد... رفتم مدرسه... یک پسر دیدم اسمش آدرین بود بنظر پسر خوبی بود باهاش دوست شدم و همونطور که گفتم پشر خیلی خوبی هست😊 ولی..
اینکه به مردم کمک میکنند و مهربون هستند تو شخصیت مرینت و ادرین هم هست خیلی شکم بیشتر شد حتی قیامه شون هم دقیقا هم شکل هم بود که داشتم مطمئن میشدم اما... مرینت دست و پا چلفتی هست ولی منم ترسو هستم ولی ابر قهرمانم ولی بازم امکان داری دختر کفشدوزکی مرینت نباشه ولی ادرین دیگه دارم مطمئن میشم!بعد رفتم با الیا دوست شدم چون یکی از دوستان خیلی صمیمی مرینت بود و...
ازش خواستم با هم درباره لیدی باک و کت نوار واقعی صحبت کنیم اونم نثل من میخواست بدونه اما فکر میکنم هویت مخفی دختر کفشدوزکی میدونه که اونوقت بیشتر مطمئن شدم که مرینت دختر کفشدوزکی واقعی باشه ولی هنوز هویت کت نوار مشخص نبود!در نهایت الیا هم خیلی میخواست بدونه که یکی از عکس های ادرین فتوشاپ کرد توی لباس کت نوار و دید خود کت نواره و بهم گفت یک روز واسه اواز خوانی مرینت و ادرین واسه نقش لیدی باگ و کت نوار انتخاب شدند که...
موقع زدن ماسک هاشون خیلی طول دادن و همونطور که هر دو مون میدونیم کت نوار ادرین هستش ولی بهتره درباره لیدی باگ تحقیق نکنیم باشه؟؟! من گفتم: ام باشه و ممنون که کمکم کردی گفت:من از تو هم ممنونم که کمکم کردی و بعد رفتم نانوایی و تا طول چند روز 10 تا کارتون اماده کرده بود که فقط 7 کارتون دیگه مونده بود! بعد رفتم هتل تا تکالیفم رو انجام بدم!همون لحظه کلویی دیدم شرور شده! ولی نفهمیدم اکوماش کجاست!
لیدی باگ و کت نوار پیدا شون شد و لیدی باگ معجزه گر بهم داد و اونقت دیدم اکوما تو نیش زنبورش هست و از پشت من حمله کردم و لیدی باگ اکوما گرفت و ماموریت تموم شد و رفتم هتل که خیلی نگران گری و پاتریک شدم زنگ زدم و دیدم حالشون خوب بود بعد به اقای خرچنگ زنگ زدم و گفت:
من پاتریک استخدام کردم اشپزی میکنه خودمم مثل همیشه تو دفترم هستم و گری هم صندوق داره سود رستوران مون خوبه ولی داره 1 کارتون تموم میشه امیدوارم سریعتر بتونیم نون تهیه کنیم. من گفتم:عالیه اقای خرچنگ و اینکه چند تا نون دیگه باقی مونده؟گفت: ام صبر کن ببینم..................ب ب ب ب ب باب فقط....54 تا نون دیگه باقی مونده😱😱 گفتم:جان من😱 گفت:جان تو بدبخت شدیم رفت😱 بعد تلفن قت کردم و 1 کارتون فرستادم بیکینی باتم و به نانوایی زنگ زدم گفت:
تونستم 6 تا کارتون اماده کنم.گفتم:عالیه ولی 1 کارتون اضافی دیگه هم اماده کن گفت:باشه و فردا.... مدرسه تعطیل بود و منم رفتم پیاد روی و الیا و مرینت دیدم رفتم پیش شون گفتند:سلام باب اسفنجی گفتم:سلام مرینت.سلام الیا
مرینت: خوب کدوم باد تورو پیش ما اورده؟؟ الیا:منم میخوام بدونم! گفتم:میخواستم یکم پیاده روی کنم که شمارو دیدم خوب میخواید جشنی برگذار کنید؟؟ الیا: اره به کسی نگی ها جشن تولد لوکا و رز هست رز 3 روز قبل بود ولی میخوایم با هم تولد شون بگیریم.
مرینت: اره خوب ام تو کادو اماده کردی؟ الیا:ام چون نمیدونستم تولد لوکا هم نزدیکه فقط واسه رز باب اسفنجی:خوب بایین با هم کادو بخریم واسشون مرینت و الیا:اره فکر خوبیه با هم رفتیم کادو بگیریم...
مرینت:من واسه رز دستبند دوستی خریدم تو چطور الیا؟منم قاب عکس دسته جمعی مون😊 من:ام راستش من نمیدونم چی بگیرم😟 مرینت:اوووم تو یک دوربین عکاسی بگیر با هم عکس بگیریم. الیا: فکر خوبیه!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سازنده واقعا کارت عالیه خیلی باحاله ولی ترو به خدا جون هرکی که دوست داری باب اسفنجی رو با کسی شیپ نکن ترو خدا حالا اگه هم کردی از مرینت و الیا و ادرین بکش بیرون😂