ببخشید دیر گذاشتم ، بریم ، این قیمت بدجور قراره قلبتونو منفجر کنه 😂😂😂😂 لایک کامنت نمیخوام ، فقط بخون لذتشو ببر
همه چیو براش تعریف کردی و..... یونا : واو ، واو ،واو ، یعنی داری میگی جیمین بغلت کرد؟؟؟؟😲😲😲 ، ا/ت: مگه چیه؟؟ ، یونا: هیچی ، فقط همه ارزوشونه جیمین بهشون سلام بده اونوقت تورو بغل کرده ، هعی( سخنی از نویسنده: یونا حرف دل ما ارمی هارو زد💔💔💔😂😂) ا/ت : واااا اونم یه ادم ساده ست دیگه ، مگه چیه؟؟!! ، یونا : اخه نمیدونی اون کیه(داره لو میده که جیمین ایدل هست 😂😂😐😐)ا/ت : کیه؟؟، یونا: اون....یه....اید...هیچی هیچی ، ا/ت : اون یه اید...چی؟؟ ، یونا: عهههه ولم کنا ، پاشو برو بخواب ، ا/ت : نمیتونم پاشم، یونا: بزار زنگ بزنم جیمین بیاد بغلت کنه برتت روو تختت🤣🤣🤪🤪🤪 ، ا/ت: خفههههه...
بعد کلی دعوا کردین و بعد اشتی کردین و تو همونجا رو مبل خوابیدی ،صبح بیدار شدی و میتونستی راه بری پس رفتی دستشویی و مسواک زدی و دست و صورتتو شستی و بعد رفتی اتاقتو موهاتو شونه کردی و بعدش رفتی یه چیزی بخوری چون شب چیزی نخورده بودی و خیلی گشنت بود ، بعدش یونا اومد و اونم صبونه خورد که یه دفعه زنگ خورد ، تو رفتی از کردی و دیدی جیمینه،(مکالمه) جیمین: سلام ا/ت خوبی؟پاهات خوبن؟ ، ا/ت : سلام ممنون خوبم ، تو خوبی؟ بیا داخل، جیمین: خوبم ، بعد اومد داخل و به یونا سلام داد و نشست و مبل ، ا/ت : خودم میومدم ، نیاز نبود بیای ، جیمین: اخه فکردم هنوزم پاهات مشکل دارن ، ا/ت : عاا نه خوبم ، جیمین: باشه ، حالا برو اماده شو بریم ، رفتی اماده شدی و با جیمین سوار ماشین شدین ، رسیدین خونه اعضا و به همه سلام دادی و با جیمین رفتین اتاقش و شروع به کار کردین ، جیمین : عاا میشه ازت یه سوالی بپرسم؟...
ا/ت : اره بپرس ، جیمین: تاحالا عاشق کسی شدی؟ ا/ت : نه ، جیمین : ولی من شدم ، (سخنی از نویسنده:( دلتونو خوش نکنید فعلا اینجا قرار نیست جیمین اعتراف کنه😂😂😂) ا/ت : خب حالا عاشق کی شدی؟؟ ، جیمین: حالا مهم نیست میخواستم ازت کمک بگیرم ، ا/ت : خب بگو ، جیمین : نمیدونم اونم عاشقمه یانه ، چجوری کاری کنم عاشقم بشه؟ ا/ت : خب من باید شخصیتشو ببینم ، جیمین: شخصیتش عین خودته ، ا/ت : خب ، اول باید بهش نشون بِدی دوسش داری بعدشم باید کارایی انجام بدی کع اون دوست داره ، طبق علایق اون تصمیم بگیری ، طبق عقاید اون حرف بزنی ، و اینکه یه کاری کنی بدون تو نتونه زندگی کنه ، یعنی به معنای واقعی بدون تو بمیره ، اینجوری عاشقت میشه ، جیمین : خیلی سخته ، ولی انجامش میدم ، ا/ت : خب اینجور رابطه ها اینجورین ، جیمین: ممنون، ا/ت : خواهش میکنم ، بعد ساعت ها کار جیمین رفت تا یه چیزی برای خوردن بیاره و وقتی برگشت تو روی صندلی جوری که سرت و دستات روی میز بودن خوابت برد... .......
جیمین اومدو یه لبخند زد و نشست و ۲ دقیقه بهت نگاه کرد ، دلش نیومد با اون صورت کیوت و بامزه ای بیدارت کنه تا بری خونه ، پس بغلت کرد و تورو روی تخت خودش گذاشت و روی صندلی کنار تخت نشست و نگات کرد ، از زبان جیمین( اومدم توو اتاق و دیدم خوابش برده اومدم و گذاشتمش روی تختم و فقط بهش نگاه کردم ، خیلی خوشگل و ناز بود ، وای خدا خیلی خوشگله و بامزه ست ، دیدم خوابش عمیقه و کسی همه نیست پس دستمو بردم سمت صورتش و نوازشش کردم ، خدایا صورتش عین پنبه نرمه ، چقد صورتش صافه ، موهاشو نوازش کردم ، موهاش خیلی نرم و صاف بود ، یه بوسه روی گونه اش گذاشتم و حس خوبی بهم دست داد ، انقد بهش نگاه کردم که کنارش خوابم برد (از زبان نویسنده: صبح پا شدی و دیدی روی تخت هستی و جیمین کنارت خوابیده ، تا خواستی پاشی ، جیمیم بیدار شد : ا/ت کجا میری؟ ا/ت: عاا دارم میرم خونه ، جیمین : صبر کن صبونه بخور بعد ، ا/ت : میرم خونه میخورم ، جیمین : بدون اینکه چیزی بگه رفت طرف آشپز خونه ، توعم رفتی رفتی دست و صورتتو بشوری ، بعد اومدی روی میز نشستی و جیمین هم سفره و چیده بود و بعد اومد نشست و ازش پرسیدی: عاا جیمین ، من دیروز روی میز خوابم برد چجوری رفتم رو تخت؟؟ ، جیمین همینطور که داشت میخورد خیلی رک گفت : من بغلت کردم و بردمت روی تخت ، ا/ت : عاا چرا بیدارم نکردی؟ ، جیمین: بد کردم بردمت رو تخت و خواب خوبی داشتی ، ا/ت: نه منظور بدی نداشتم ، ممنون ، خیلی تعجب کرده بودی ، اون مسر اروم کلاس حالا بدجور پرو برخود میکرد
..........
...........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی پارت بعدی
پارتتتتتتتت بعددددددددددد
پارت بعد رو کی می زاری؟
عالی بود. پارت بعد هم بگذار . خیلی کم می نویسی بیشتر بنویس
عالیی بود پارت بعد لطفا 😃💜
پارت بعدی لطفا