امیدوارم خوشتون بیاد.
فلش بک ( ۱۴ سال قبل ) : هیونا که امروز ده سالش تموم شده بود روی میز گرد و کوچیک گوشه ی اتاقش نشسته بود و داشت مشقاشو مینوشت. + بلاخره تموم شد. " از سر خستگی بدنشو قوس داد و به صندلی تکیه داد. + امروز تولدم بود. اما هیچکس یادش نبود. " بغض کرد. اما با یاداوری تولد پنج سالگیش که در کنار خانوادش جشن گرفته بود لبخندی زد. تکیشو از صندلی گرفت و دفترشو باز کرد. یه کیک تولد برای خودش کشید و روش یه شمع ده کشید. چشماشو بست و ارزو کرد و دوباره چشماشو باز کرد و شمع های فرضیشو فوت کرد. خنده ای کرد و برای خودش دست زد. + هورا. تولدم مبارک." با باز شدن در لبخندش محو شد. سریع دفترشو بست و بلند شد و ایستاد و با ترس نگاه کرد. خانم چان وارد اتاق شد. یه سینی غذا دستش بود. ÷ شامتو برات اوردم." نزدیک میز شد. سینی رو روی میز گزاشت . هیونا چشمش به کیک کوچیک تک نفره ای که با خامه تزئین شده بود و یک شمع روش بود افتاد. + ب..بخشید او..اون برای منه ؟ ÷ برای تولدته. خودم پختمش. + وا..واقعا ؟؟ یعنی شما تولد منو یادتون بود و برام کیک پختین ؟؟ ÷ اره. + خیلیی ازتون ممنونم خانم چان. خیلی سال بود کیک نخورده بودم " هیونا خانم چان رو بغل کرد و اون با تعجب بهش نگاه کرد. هیونا از بغلش بیرون اومد و خانم چان به هیونا که با چشمای ذوق زده نگاهش میکرد لبخند زد. خانم چان ادم جدی بود. زیاد لبخند نمیزد. برای همین بود که هیونا با دیدن لبخندش بیشتر خوشحال شد. ÷ به خانم چیزی نمیگم. از کیکت لذت ببر. " خانم چان از اتاق بیرون رفت. هیونا شمع روی کیک رو فوت کرد و از سر ذوق چند بار بالا و پایین پرید. روی صندلی نشست و با خوشحالی مشغول خوردن شامش شد. وقتی تموم شد بشقاب کیک رو جلو اورد . شمع رو از روش برداشت. چنگالش رو برداشت تا یه تیکه از کیک رو بکنه اما وقتی چنگالو نزدیکش کرد پشیمون شد. سرشو نزدیک کیک کرد و یه گاز ازش زد . دور لبش خامه ای شده بود. از کار خودش خندید و با دهن پر گفت : خیلیی خوشمزه اس.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
50 لایک
عالی بود
خوشحالم خوشت اومده💜🫂
هعیی..افسردگی بعد این پارت گرفتم....
راستی خیلی وقته میگذره ولی بازم میگم میدونستی پی دی نیم از ریاست بیگ هیت انصراف داد؟؟؟و الان یکی دیگ اومد جاش؟🥀
اا اره اجی . شنیده بودم. اما خب هنوز سهامداره بیگ هیت هست. 😕💔 پی دی نیم کجایییی ... حالا من کیو جات بنویسم تو داستان
سلام آبجی جونم😚😚😚💜💜💜
خوبی؟ پارت بعد کجاست؟💜
سلام اجی. خوبم ممنون. 💜💜
توی بررسیه💜💜
خدا کنه زود بیاد🥺💜
چرا هرچی میشه میگم من توی خونه چوی بمونم بهتر از زندگی تیو این جهنم درس؟
این جهنم دره کجاس اجی جان🥺💔
خونه ما😐🤘🏻 با اونجا فرق چندانی نداره😐🤘🏻
😂😂💔💔
خدا الان چند روز اومدم تستچی این همه نویسنده خوب اینجاست
چرا انقدر خوب بود این پارت 😭😭
مرسی اجی جون🤗🤗💜💜
عالی بود اجی 😍😘😘
همینجوری ادامه بده 😘💜
مرسی اجی. خوشحالم خوشت اومده🤗🤗💜💜
اجی یکی از تستت تقلید کرده
اسمش خواهر گمشده ی جونگ کوک هست
برو داستانشو بخون
از نظر من تقلید بود
من تبلیغ نمیکنم
دارم واقعا میگم
برو ببین میخوای چیکار کنی
تستچی لطفا منتشر کن
مرسی از اینکه گفتی اجی. میرم میخونم ببینم واقعا تقلید کرده یا نه💜💜
راست میگه کپی خیلی خالصی بوده 😐🤘🏻
بله دیدم😐💔
عارهعاجی:-|خیلیداستانششبیمالهتوعه😐💔
ببخشید میپرسم ولی میخوای چیکار کنی؟
منم دیدم خیلی شبیه مال توئه😐💔
اجی جانم تو میگی چیکار کنم ؟؟
عاجو بنظرم اول خیلی قشنگه جدشو بیار جلو چشش🙂✨ بعد خیلی زیبا مراحل جدا کردن روحش از بدنش روانجام بده🙂💕 بعد به چینی ها میخورنش چینی مینی خاستی به خودم بگو اشنا دارم😐🌈فندوم عاجو فاطمه😂😂😂🌈🌿
من همه رو گزارش کردم 😐🤘🏻
اجی جونم مرسی از این همه راهنماییت😂😂💜💜 چینی رو حتما لازم شد میگم بهت😂
مرسی ازم حمایت میکنین اجیا🥺💜
عالی بود عاجی جونزم🥺💕🤧
خسته نباشی پارت بعدم بی زحمت زود بنویس😅🌺🌈
مرسی اجی جون🥺💜💚
باشه زود مینویسم🤗💜
خیییلی خوب بووود 🥺❤
فقط اون لحظه که جیهوپ گفت میرم به هنون جهنم جفت دستم رو گذاشتم رو صورتم گفتم خااک بقیه هم شنیدن 😐🤘🏻 میبینی چه بدشانسم؟😹💔 مثل رویا میمونه اینقدر زود اومده باشه
مرسیییی اجی🥺💜💚
وای خدا. 🤣🤣🤣
عیب نداره حالا اجی😂💜
یعنی همیشه سر پارت بعد انقده اذیت میشین که این مثل رویاست ؟؟😕😂💔
عالی بود عاجی🙂❤️🥺
ممنون اجی🥺🥺💜💜