PT.7🦋دفتر اطلاعات بفرمایید☎️🏫

(ا/ت » + / کوک »-) -خب ا/ت میدونی من خودم به تنهایی نمیتونم از پس طراحی دنس بر بیام اشکال نداره از. یکی دوستام کمک بگیریم؟ +اممم اون از اعضای بی تی اس هست؟ -آره.. خب راستش منظورم جیهوپ هست +نه مشکلی ندارم فقط می خوام انتقامم رو از اونا بگیرم😑 -من میرم به جیهوپ زنگ بزنم +باشه -آآآ یه سوال... +چی؟ -تو آرمی هستی؟ +اوهوم☺️ -واو😍 بعد رفت بیرون تا زنگ بزنه میترسیدم بپرسه بایسم کیه😞خیلی سخته به اعضا این سوال رو جواب بدم مخصوصا کوکی که از بچگی همو میشناسیم😖

تق تق تق... +بله؟ »خدمتکار»&خانم شام آمادست +باشه الان میام پایین یه نگاه به خودم توی آینه قدی کردم و لباسم رو مرتب کردم. رفتم پایین و دیدم کوکی سرمیز نشسته. یکی از خدمتکارا صندلی رو برام عقب کشید تا بشینم و منم نشستم. یه دفعه یه صدای جیغ از توی آشپز خونه امد. کوکی فوری دویید سمت آشپز خونه منم پشت سرش رفتم. (ا/ت»+ /کوک»- / آشپز»& /خدمتکار»$) -چی شد؟؟؟ $ظرف رو از بالا میخواست برداره از دستش ول شد افتاد تو ظرف غذا و شکست باگریه&ببخشید آقا... معذرت میخوام..غلط کردم.. از حقوقم کم کنید ولی اخراجم نکنید🤧🤧 کوک دستای آشپز رو گرفت. انگار برای دستاش اتفاقی افتاده بود چون دستاش داشت عین بید میلرزید

-اصلا نگران ظرفا نباش بیا بریم بیمارستان انگار ضعف روبات دستات داره بد تر میشه -ا/ت میشه کمکش کنی و تا بیمارستان باهامون بیای +باشه حتما کوک رفت ماشین رو از پارکینگ بیاره جلو در منم به آشپز کمک کردم تا سوار ماشین شه توی راه در ذهن ا/ت: وقتی کوک داشت اونطوری با آشپزش حرف میزد یکم حسودیم شد ولی چرا باید حسودی کنم اون از بچگی به همه به جز من اینطوری توجه میکرد... اهههه اصلا این حرفا چیه برای چی باید بهم توجه کنه تا الان هم که اینطوری بهم داره کمک میکنه باید ازش ممنون باشم -ا/ت.. ا/ت... ا/ت کجاییی؟ +ب.. بله -رسیدیم بیمارستان1 ساعته دارم صدات میزنم معلومه کجایی دختر +عا ببخشید به آشپز کمک کردم و اونو دست دکترا و پرستارا سپردم

کوک از ماشین پیاده نشد و تو ماشین بود به خاطر اینکه پیش آشپز باشم و حواسم بهش باشه عقب نشستم الان هم داشتم میرفتم عقب بشینم که کوک گفت بیا جلو منم رفتم جلو نشستم +کی حالا پیش آشپزت میمونه؟ -به شوهرش زنگ زدم گفت تو راهه -موافقی بریم یه رستوران؟ +چرا؟ -چون الان تو شاممون خورده شیشه هست تا الان هم باید خدمتکارا دیگه ریخته باشنش سطل زباله +باشه کوک ماشین رو روشن کرد و جلوی رستوران اون طرف خیابون ایستاد. از ماشین پیاده شد و در رو برام باز کرد و دستم رو محکم توی دستاش قفل کرد. از عرض خیابون عبور کردیم و داخل رستوران شدیم. THE END🦄

لایک و کامنت بزار کیوتی💜💓💜 چالش: بدترین هیتی که درمورد اعضا بهت گفتن چی بوده؟ و کی گفت بهت؟

مرسی از تستچی و ناظر که منتشر میکنه💎💜