
سلام آرمیا ، این داستان ا/ت و جیمینه ، لطفا لایک کنید و همینطور حمایت (اولین داستانمه😂😂😂😂
اول معرفی ا/ت و خوانواده و دوستاشو معرفی میکنم و بعد میرم سراغ داستان که پارت بعدیه(حالا امروز پارت 1 رو میزارم😂😂😂😂)تو ا/ت هستی ، ۲۳ سالته و یه انیمیشن ساز هستی و درامدت هم خوبه(سخنی از نویسنده😂😂(انیمشین سازی پول زیادی توشه و توهم از همین طریق پولدار شدی😂😂مثلا ماهی ۳۰۰ ملیون حقوقته(سخنی از ا/ت(خوابشو ببینی که ماهی ۳۰۰ ملیون حقوق داشته باشی😐😂😂)پاسخی از نویسنده (میدونم ، ولی اونجا کره هست دیگه مثلا اونجا حقوقم زیاده😂😂)ا/ت(اهان ، اوکی) دیگه بریم سراغ داستان،نویسنده زیادی کرم داره😂😂) خب داشتم میگفتم ، و اینکه تو دختر کره ای هستی و بابات یه کارخونه ماشین سازی داره ( واو😂🤤) و مامانت هم معروف ترین برند عطر رو داره (بازم واو😂😂🤤) خواهرت بازیگره(۲ سال ازت بزرگتره)(خیلی واو😂😂) داداشت هم تو کارخونه بابات کار میکنه(۳ سال ازت بزرگتره)(واو واو😂😂😂😂) چند تاهم رفیق داری که انیمشین ساز هستند...(برو صفحه بعد که ادامه اونجاست😂😂)
(یه نکته ، همتون اینجا کره ای هستید و در سئول زندگی میکنید😂😂) یکی از دوستات پسره به اسم موجین(انیمیشن سازه ، توو دانشگاه همکلاسی هستید ، ۳ سال ازت بزرگتره) ساجین ( اینم پسره😐😂 ، ۴ سال ازت بزرگتره ، انیمشین سازه ، توو دانشگاه همکلاسی هستید) جیوان ( این یکی دختره🥳😂 ، انیمشین ساز ، همسن هستید ، هم دانشگاهی) یونا ( هوراااا اینم دختره😂😂، انیمیشن ساز ، هم سن ، هم دانشگاهی) همتونم باهم دوستید و اینکه خونه اونا داخل شهره ولی خونه تو که خونه مجردیه بیرون از شهره و حدودا از خونت تا شهر و دانشگاهت ۲ ساعت راهه) سخنی از ا/ت( داداش نمیشد داخل شهر باشه ، مگه بیکارم هر روز ۲ ساعت بیام شهر و دانشگاه دوباره ۲ ساعت برگردم😐😐😐) نویسنده:( شرمنده😂😂) خب بریم ادامه...
یه نکته( خونه دوستاتم مجردیه) خونه ی تو دو طبقه هست ، همش شیشه ای ، کنار دریا ، و شبا کمی ترسناک 😐😑) و همیشه یکی از دوستات شبا پیشت میموندن تا تنها نباشی و نترسی ( ا/ت کمی ترسو تشریف دارند😂)
حیوون خونگیت یه پلنگه که عین گربه خونگیه ، از وقتی ۲ سالت بود اونو داشتی و تا الان ، تقریبا با پلنگت همسنی ، اسمش پوسایو هست ، و دفاع شخصی بلدی و دیگه چی بگم ، اهان : همه چی تموم و خوشگلی و همه دوست دارن و ...
دوست دارن باهات دوست بشن ولی تو دوست نداری با همه گرم بگیری و دوست بشی ، شخصیت خاصی داری😂😂 ، خلاصه که سخت پسندی و اووووف😂😂 ، هر وقت میری دانشگاه لباس معمولی میپوشی ، خوشت نمیاد پولاتو به چشم بقیه بکشی(افرین ا/ت)
و اینکه همه پسرای دانشگاه رغیب عشقی هم هستن نسب به تو ولی تو دوسشون نداری و بهشون توجه نمیکنی ، دیگه میریم سراغ داستان که پارت اوله ، الان بعد این پارت 1 رو میزارم😂😂❤ .... ( ناظران عزیز ، من تازه شروع کردم ، این داستان هیج چیز بدی نداشت لطفا انتشارش کنید ، ممنون❤)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دختری؟